ابراهیم در آتش فتنه‌ها نمی‌سوزد

وقوع و بروز فتنه بعد از پیروزی  انقلاب اسلامی قابل پیش‌بینی بود؛ ‌ انقلابی که از بدو تأسیس در تعارض جدی با منافع قدرت‌های سلطه‌گر در شرق و غرب عالم قرار گرفته و از این جهت، قطعاً جامعه‌ای که بر بستر دو شعار اصلی استقلال و آزادی، سعی و همت اصلی خود را معطوف تأسیس نظامی به شکل جمهوری و با ماهیت اسلامی می کند، طبیعی است  درگیر و دار فتنه‌های مختلف امنیتی، نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دشمنان قرار گیرد.  

جامعه هنری و اصحاب فرهنگ و هنر یکی از گروه‌های تأثیرپذیر از ریزش‌ها و رویش‌های جمهوری اسلامی در فتنه‌های مختلف تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می‌شود؛ فتنه‌هایی که تا به امروز اسباب ریزش بسیاری از هنرمندان و در مقابل رویش بسیاری دیگر را در عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامی فراهم کرده است. 

شمار فتنه‌ها در تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی مجال ویژه‌ای را می‌طلبد، اما آنچه در این میان اهمیت دارد، حضور هنرمندانی نظیر ابراهیم حاتمی‌کیا در عصر بسیاری از این فتنه‌ها و کاوش در چرایی سلامت ایشان در این فتنه‌هاست؛ فتنه‌هایی پیچیده و گسترده که حتی برخی از هم‌قطاران ابراهیم را از قطار انقلاب اسلامی پیاده و البته بسیاری دیگر را بر آن سوار کرد. بر این اساس، سؤال اساسی ما در این مجال، بررسی نوع عملکرد ایشان در عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامی و چرایی سلامت امثال ابراهیم از آتش فتنه‌هایی است که بسیاری را می سوزاند و البته چون ققنوس، بسیاری استعدادها و نیروهای دیگر را از خاکستر فتنه‌ها زاده و به عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامی می‌کشاند. 

پس در ابتدا باید بر این نکته توجه داشت که حضور هنرمندانی نظیر ابراهیم حاتمی‌کیا در عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامی نیز به نوعی از این قاعده پیروی می‌کند و امثال ایشان همچون ققنوس در بستر آتش و خاکستر فتنه‌ای عظیم با عنوان جنگ تحمیلی تولد یافته و زاده شده ‌است. در آتش فتنه ‌ جنگ تحمیلی و شرایطی که برخی از هنرمندان گاو مسلک، سر از اجاره‌نشینان درآوردند و به عنوان ریزش‌های فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی در شرایط فتنه یا به غرب پناه بردند و لُس‌آنجـِلِس‌نشین شدند یا آنکه حیران از تشخیص حق و باطل به دنبال خانه دوست، به ریزش محترمانه خود از انقلاب اسلامی اعتراف می‌کنند، حضور امثال ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌توان رویش‌هایی دانست که بر بستر مفهوم شهید و شهادت به عنوان رویش‌های اصلی در آتش فتنه جنگ تحمیلی، فعالیت رسمی فرهنگی و هنری خود را آغاز می‌کند و در حد و بضاعت هنری و سینمایی خود اقدام به خلق اثر هویت (محصول سال ۱۳۶۴ هجری شمسی) در اوج دوران موشک‌پراکنی صدام و فتنه ایجاد وحشت عمومی در شهرها می کند؛ اثری ویژه که با تمام کاستی‌های فنی و هنری خود، تولد ققنوسی جدید در سینمای ایران را از دل فتنه جنگ تحمیلی حکایت می‌کرد.

این‌گونه بود که هنرمندانی نظیر ابراهیم حاتمی‌کیا با تمسک به ققنوس دفاع مقدس و توجه به رویش‌های اصلی فتنه جنگ تحمیلی، یعنی شهیدان سرافراز انقلاب اسلامی، از دل آتش متولد شدند و با فهم موقعیت حساس و دریافت جایگاه تاریخی خود در دوران پس از جنگ تحمیلی، سعی کردند به عنوان دیده‌بان (محصول سال ۱۳۶۷ هجری شمسی) در فتنه جدید و عصر حاکمیت جریان خزنده‌ای را که جام زهر قطعنامه ۵۹۸ به امام امت نوشانده بودند، در عرصه هنر و فرهنگ جمهوری اسلامی فعالیت کنند. 

هنرمندانی نظیر ابراهیم حاتمی‌کیا از جمله سینماگران شاخصی هستند که در شرایط فتنه اقتصادی دهه ۷۰ وظیفه خود را هجرت و مهاجر (محصول سال ۱۳۷۱ هجری شمسی) به آرمان‌های انقلاب اسلامی دانسته‌اند و این‌گونه است که ابراهیم با تمسک به شهدا و فرهنگ دفاع مقدس به عنوان رویش اصلی و ماندگار جمهوری اسلامی در آتش فتنه جنگ تحمیلی به «از کرخه تا راین» (محصول سال ۱۳۷۱ هجری شمسی) می‌رود و کوله‌باری از دغدغه‌های خود و تردیدهای ویژه خود از ادامه مسیر را فریاد می‌زند و سرآخر با سیلی مُحکم حاج سعید تمام لغزش‌هایش را به خاکستر سبز (محصول سال ۱۳۷۲ هجری شمسی) می‌کشاند و عُدول دولتمردان تکنوکرات و لیبرال از آرمان‌های انقلاب اسلامی و یاری رساندن به مستضعفان را با تمام شک ها و شبهه‌هایی که خود در ادامه مسیر پیدا کرده است، فریاد می‌زند و همچنان سلامت خود را حفظ می‌کند. 

حاتمی‌کیا با تمام ابهامات و شک‌های ایجاد شده  برایش سراغ «برج مینو» (محصول سال ۱۳۷۴ هجری شمسی) می‌رود و فریاد حذف و برچیده‌شدن آرمان‌های جمهوری اسلامی در آتش فتنه  اقتصادی لیبرال های حاکم را سر می‌دهد و در عین حال، خود همچنان نمی سوزد و با تمام تردید و شبهاتش، سعی می‌کند با «بوی پیراهن یوسف» (محصول سال ۱۳۷۴ هجری شمسی) و حفظ یاد و خاطره رویش‌های اصلی انقلاب اسلامی از این مرحله نیز به سلامت عبور کند و با تشخیص حق از باطل، تصمیم می‌گیرد تا لِه‌شدن دهک‌های محروم جامعه در زیر چرخ‌های توسعه و سازندگی بر نتابد و «آژانس شیشه‌ای» (محصول سال ۱۳۷۶ هجری شمسی) خود را بسازد و در حد توان به ترسیم حاج کاظم های واقعی‌ ‌انقلاب اسلامی بپردازد و او را در زیر جو سنگین و در آتش فتنه کارگزاران لیبرال محافظت کند و در عین حال به تفکیک ایشان از مدعیان انقلاب اسلامی مبادرت ورزد. 

از این جهت است که «به رنگ ارغوان» (محصول سال ۱۳۸۳ هجری شمسی) را باید محصول کشف ماهیت فتنه جریان رفُرمیست (اصلاح‌طلب) قلمدادکرد که با تمام اشکالات و ایرادات خود «به نام پدر» (محصول سال۱۳۸۴ هجری شمسی) را می‌آفریند و این حد از بصیرت، تنها به سبب بازگشت و رجعت او «به خاک سرخ» است. 

اما در شدت آتش فتنه در سال ۱۳۸۸ هجری شمسی و گستردگی عمل دشمنان در جنگ نرم که بسیاری از نیروهای انقلاب اسلامی دچار استحاله می شوند و به تقابل مستقیم و براندازی جمهوری اسلامی روی می‌آورند، قطعاً هنرمندانی نظیر حاتمی‌کیا نیز همچون بسیاری از نیروهای انقلاب اسلامی دچار تردید شدید و ابهام ویژه می شوند و این در حالی است که این تردید و شبهه اساسی با دعوت (محصول سال ۱۳۸۷ هجری شمسی) پیشین صورت گرفته از امثال ایشان در حلقه‌های منورالفکران همراه بوده که در نهایت به سوختگی شدید امثال او در گزارش یک جشن (محصول سال ۱۳۸۹ هجری شمسی) و در آتش جنگ نرم دشمن، طی فتنه ۸۸ منجر منجر می شود. 

البته بار دیگر این تمسک به رویش‌های اصلی انقلاب اسلامی هنرمندانی نظیر حاتمی‌کیا بود که شدت سوختگی ابراهیم در جنگ نرم و آتش فتنه ۸۸ را به حد ریزش او از جمهوری اسلامی نمی‌رساند و بار دیگر فاصله او از مستکبران عالم را با «چ» (محصول سال ۱۳۹۲ هجری شمسی) هویدا می‌سازد؛ فاصله‌ای که هم می‌تواند تقابل شفاف چمران مسلمان و هم ارنستو چه‌گوارای آزاده را برجسته کند و در نهایت سبب شود ابراهیم با فهم این نکته که شخصیت انقلاب اسلامی اهمیت دارد و نه شخص! از سوختگی ناشی از جنگ نرم ۱۳۸۸ نیز بهبود یابد.