نگاهی به "سایه بان" این شب های شبکه 1

نخستین اثر بلند سینمایی این دو برادر «چند مترمکعب عشق» بود که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر و همچنین هفدهمین جشن خانه سینما مورد توجه داوران قرار گرفت و پس از آن نیز توانست در جشنواره‌های خارجی موفقیت‌هایی را به‌دست آورد و در اکران نیز با رضایت منتقدان و مردم روبه‌رو شد.

سریال سایه‎‌بان، با پیشینه‌ای که از سازندگان آن سراغ داریم و همچنین گروه بازیگرانش اثری کنجکاوی برانگیز است. درست از زمانی که تیزرهای آن از تلویزیون پخش شد و حضور چهره‌های کهنه‌کار و صاحب‌نامی چون بهزاد فراهانی، امین تارخ، رویا تیموریان و پریوش نظریه تا بازیگران جوان و شناخته شده‌ای نظیر محمدرضا غفاری، آناهیتا افشار و کامران تفتی را نوید ‌‌داد؛ مخاطب را به تماشای این مجموعه ترغیب می‌کرد. امروز اما با پخش این مجموعه همان مخاطب مدام به دنبال آن است که سریال او را غافلگیر کند، ولی تا امروز این غافلگیری آنچنان که باید، رخ نداده است. ردپای این مشکل را می‌توان در ریتم کند و مدت زمان طولانی سکانس‌ها دنبال کرد؛ مساله‌ای که سبب شده است در هر قسمت کمتر شاهد اتفاق تازه‌ای باشیم. فیلمنامه سایه‌بان، به‌رغم آن‌که دغدغه‌های قابل احترامی دارد و درونمایه اصلی که مد نظر فیلمنامه‌نویس بوده است، یعنی جوانمردی و همدلی جوانان بخوبی از پس آن دریافت می‌شود اما در کلاف کردن قصه‌ها و ایجاد خط و ربط میان آنها کمیت‌اش لنگ می‌زند. آنچه این روزها در سریال‌های روز دنیا شاهدش هستیم، روایت قصه‌های متعدد در دل یک مجموعه واحد است. ویژگی‌ای که به همه پسند شدن اثر کمک می‌کند و شیوه‌ای مدبرانه برای جذب و همراه ساختن سلیقه‌های متنوع بخصوص در سریال‌های هر شبی یا مجموعه‌هایی با تعداد قسمت‌های بالاست. این همانی است که سعید دولتخانی به عنوان فیلمنامه‌نویس مجموعه به آن توجه داشته‌ و با هوشمندی این راه تازه را برای بیان دغدغه‌های خود در قالب یک مجموعه انتخاب کرده، اما در اجرا نتوانسته آنچنان که باید از عهده این مهم برآید تا جایی که گاهی در چند قسمت به طور کلی یکی از خانواده‌ها ـ که ناظر ماجراهای آنها هستیم ـ از دید مخاطب حذف می‌شود و بیننده نقطه تمرکزش را گم می‌کند. همین است که می‌توان گفت بست محکمی میان داستانک‌ها و حتی داستان‌های اصلی وجود ندارد و این پراکندگی موجب می‌شود تنور حوادث آنچنان که باید، گرم نشود و گره‌افکنی‌ها بی‌رمق‌تر از آن باشد که کشش ایجاد کند.

در عین حال از پس این کاستی می‌توان به دغدغه شریف برادران محمودی و فیلمنامه‌نویس اثر اشاره کرد که پرداختن به زندگی طبقات فرودست و قشر کارگر است که تا امروز کمتر تصویر واقع‌گرایانه‌ای از آنها را در آثار نمایشی شاهد بوده‌ایم. سریال همچنین در پرداختن به مسائل اقتصادی و اجتماعی روز جامعه چون مسکن، بیکاری، اختلاف طبقاتی، چالش‌های پیش روی صاحبان کسب و کارهای تولیدی موفق عمل کرده است. یکی از ویژگی‌های بارز و در عین حال مثبت سایه‌بان، معرفی چهره‌های کمتر شناخته شده در تلویزیون است. بازیگرانی چون محمد ولی‌زادگان و مجتبی پیرزاده که در نقش‌های اصلی این سریال حضور دارند و قصه اساسا بر پایه رفاقت و چالش‌های میان این دو کاراکتر به نام‌های سعید و سهراب پیش می‌رود؛ از بازیگرانی هستند که پیش از این چهره آنان برای مخاطبان میلیونی قاب جادو شناخته شده نبود. حضور در یک سریال که تقریبا به صورت مستمر 50 شب روی آنتن یک شبکه سراسری می‌رود برای هر بازیگر فرصت غنیمتی است. این دو بازیگر نیز گرچه پیشتر در تئاتر فعالیت می‌کردند یا چون پیرزاده در آثار سینمایی موفقی مثل «فروشنده» نیز حضور داشته‌اند اما برای هر دو، حضور در گروه بازیگران حرفه‌ای و منحصر به فرد سایه‌بان و در معرض دید مخاطبان میلیونی قرار گرفتن و ایفای نقش‌های اصلی، یقینا به منزله سکوی پرتاب است.

در پایان باید افزود، پخش سایه‌بان هنوز ادامه دارد؛ پس برای قضاوت سنجیده‌تر باید نشست و دید قصه از روزهای اوجش چگونه فرود می‌آید و آیا می‌تواند این کلاف سردرگم را جوری باز کند که در نهایت رضایت مخاطبانی را که تا امروز سریال را دنبال کرده‌اند به همراه داشته باشد؟