محمد(ص) نور رحمتی برای همه عالمیان

ولادت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم در هفدهم ماه ربیع الاول است و در این روز است که خداوند بر زمین منت نهاد و نوری از آسمانش بر زمین نازل کرد.

از آمنه روایت شده که گفته است: هنگامى که او را به دنیا آوردم، نورى را دیدم که از من درخشید؛ به طورى که مرا به وحشت انداخت و به درد و مشکلاتى که زن‌ها از آن رنج مى‌برند، مبتلا نشدم و از طریق دیگر روایت شده که وى گفت: نورى از من درخشید که به وسیله آن کاخ‌هاى شام را دیدم و پس از آن پا به عرصه هستى گذاشت، یک مشت خاک را برداشت و آنگاه سرش را به سوى آسمان گرفت. على بن ابراهیم قمّى به طور مفصّل این خبر را در تفسیرش به صورت مرسل چنین ذکر کرده است: از آمنه، مادر نبى اکرم نقل شده است که گفت: هنگامى که به رسول اللّه حامله شدم، هیچ احساس حاملگى نکردم و در عالم رؤیا نورى را مشاهده کردم و گویى سروش غیبى نزد من آمد و گفت: هرآینه تو به بهترین انسان‌ها حامله شده‌ اى. پس از آن که وى را به دنیا آوردم، دست‌ها و زانوهایش را بر زمین گذاشت و سرش را به سوى آسمان گرفت و نورى از من درخشید که مابین زمین و آسمان را روشن کرد و شیطان‌ها به وسیله شهاب‌ها و ستارگان سنگباران شدند و از پهنه آسمان ناپدید گردیدند و قریشى‌ها شهاب‌ها را مى‌دیدند که در آسمان سیر مى‌کردند و از این جنب و جوش زیاد به وحشت افتادند و گفتند: این نشانه برپایى قیامت است و براى همین، نزد ولید بن مغیره که پیرمردى باتجربه بود، جمع شدند و از او در این مورد سؤال کردند: او گفت: به این ستارگانى که در ظلمت‌هاى دریاها و خشکى‌ها، راهنماى مسافران هستند، نگاه کنید.

محمد(ص) نور رحمتی برای همه عالمیان

اگر این ستارگان زایل شده‌اند، موعد قیامت فرا رسیده است و اگر اینها در جاى خویش ثابت هستند، این اتفاق به خاطر پدیده‌اى است که رخ داده است. و در مکه مردى یهودى زندگى مى‌کرد که به وى یوسف مى‌گفتند. هنگامى که وى حرکت‌هاى غیر عادى ستارگان و شهاب‌ها را مشاهده کرد، به محل اجتماع قریش آمد و گفت: اى قریشیان! آیا در این شب مولودى در میان شما متولد شده است؟ گفتند: نه. او گفت: به تورات قسم که اشتباه مى‌کنید. در این شب آخرین و برترین، پیامبر متولد شده است. او کسى است که در کتاب‌هاى ما درباره‌اش صحبت شده است که به هنگام تولدش، شیطان‌ها در آسمان سنگباران مى‌شوند و ناپدید مى‌گردند. پس از آن، هر کسى که به منزلش مى‌رفت از خانواده‌اش در این باره سؤال مى‌کرد و جواب مى‌شنید که عبد الله- بن عبد المطلب صاحب پسرى شده است. یهودى گفت که او را نزد مولود ببرند و همراه عده‌اى به در خانه آمنه آمدند و به وى گفتند: فرزندت را بیاور تا این یهودى او را ببیند، آمنه فرزندش را که در قنداقى پیچیده بود، به آنها عرضه کرد. یهودى در چشمانش خیره شد و شانه‌اش را نگاه کرد و خال سیاهى را بر آن دید که چند تار مو بر آن روئیده بود. در این حال یهودى غش کرد و بر زمین افتاد. اطرافیانش بر وى خندیدند و یهودى به آنها گفت: اى قریشیان! آیا مى‌خندید؟ این پیامبر شمشیر است که بر شما مسلط خواهد شد و نبوّت تا ابد از بنى اسرائیل خارج شده است. مردم از آنجا متفرق شدند در حالى که درباره سخنان یهودى صحبت مى‌کردند. على بن ابراهیم مى‌گوید: هنگامى که شیطان‌ها به وسیله ستارگان سنگباران شدند، نزد ابلیس رفتند و گفتند: ما از ورود به آسمان منع شدیم و به وسیله شهاب‌ها سنگباران مى‌شویم. ابلیس گفت: تحقیق کنید که در دنیا حادثه‌اى رخ داده است. آنها نزد ابلیس آمدند و گفتند: حادثه‌اى را مشاهده نکردیم. ابلیس گفت: خودم آن را پیگیرى خواهم کرد.

بنابراین مابین مشرق و مغرب به جست و جو پرداخت تا به حرم رسید و دید که ملائکه در آنجا ازدحام کرده‌اند و جبرئیل در حالى که حربه‌اى در دست دارد، جلوى در حرم ایستاده است. ابلیس خواست که وارد حرم شود؛ اما جبرئیل فریاد زد: دور شو اى ملعون و به جانب کوه حراء آمد و به صورت سدّى مرتفع درآمد. آنگاه ابلیس گفت: اى جبرئیل مى‌خواهم که سؤالى را از تو بپرسم. جبرئیل گفت که آن سؤال چیست؟ ابلیس گفت: این ازدحام چیست؟ چرا در دنیا جمع شده‌اید؟ جبرئیل گفت: این پیامبر این امت و آخرین و برترین انبیاست که متولد شده است. ابلیس گفت: آیا من مى‌توانم در او تأثیر بگذارم؟ جبرئیل گفت: نه. گفت: آیا نصیبى در امتش دارم؟ جبرئیل گفت: بله. ابلیس گفت: راضى شدم. مرحوم کلینی می نویسد : مادرش در ایام تشریق در جمره وسطى که عبد الله در آنجا استقرار داشت، به وى حامله شد و او را در شعب ابى طالب در منزل محمد بن یوسف در گوشه سمت چپ آن به دنیا آورد و به همین دلیل آن خانه را خیزران تبدیل به مسجد کرد. علامه مجلسى از کتاب حدائق الریاض و التواریخ الشرعیة شیخ مفید نقل کرده است که میلاد رسول خدا ۹در هنگام طلوع فجر روز جمعه، هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل بوده است. طبرسى مى‌نویسد: آن حضرت در طلوع خورشید جمعه، در هفدهم ربیع الاول عام الفیل متولد شده است و در آن هنگام سى و چهار سال از زمان پادشاهى انوشیروان مى‌گذشت.  سید بن طاووس در اقبال مى‌نویسد: بسیارى از علمایى که بدان‌ها مراجعه کردیم، قائل بودند که میلاد آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله در طلوع فجر هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل بوده است.  براى همین علّامه مجلسى قدس سرّه مى‌نویسد: بدانید که امامیه به استثناى عده بسیار کمى، اتفاق نظر دارند بر این که ولادت آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله در هفدهم ربیع الاول بوده است و بیشتر اهل سنت بر این عقیده‌اند که ولادت آن حضرت در دوازدهم این ماه بوده است و مرحوم کلینى رحمه اللّه نیز همین قول را اختیار کرده است.