نفسی که انسان را به اسارت می برد

سرویس مذهبی افکارخبر- طبیعت و روح انسانی دارای دو بعد مثبت و منفی است. قرآن کریم یکی از مراتب بعد منفی نفس انسان را نفس امّاره معرفی کرده است. نقش اساسی نفس اماره در شکل گیری انحرافات و زشتی و بدیهای انسان به گونه ای است که می توان آن را سرچشمه همه ابعاد منفی روح انسان به شمار آورد. اماره در لغت به معنای اغوا کننده، فریب دهنده و وادار کننده است. نفس اماره نفسی است سرکش که انسان را به زشتیها و گناهان فرمان می دهد و به هر سو می کشاند؛ و اگر نفس اماره کسی را به دام بیندازد، او را به اسارت می کشد و مجری فرمانهای ناروای خود می کند. از این روست که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اَعدی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ؛ دشمن سر سخت تو نفس تو است و بالاتر از این نفس امّاره دشمنی نداری.۱
البته نفس را نباید کشت، بلکه باید آن را ارضا کرد؛ زیرا نفس کشی و عزلت و امثال آن در اسلام ممنوع و حرام است. نفس مانند اسب چموشی است که باید آن را لگام زد و از آن سواری گرفت. معنی پیروز شدن بر نفس هم همین است. برای مبارزه با نفس قرآن کریم و اولیای دین برنامه و دستورهایی صادر کرده اند که در کتب اخلاقی تفسیری و روایی تحت عنوان جهاد اکبر یا جهاد با نفس مطرح شده است.
قرآن انسان تربیت نشده در مکتب انبیا را انسانی مشتاقِ گناه و تابع هوا و هوس و تمایلات حیوانی می داند. اساسا انسان بر حسب طبیعت اولیه اش می خواهد آزاد باشد و هیچ چیز او را از ارضای خواهشهای نفسانی اش باز ندارد: «بَل یُریدُ الاِنسانُ لِیَفجُرَ اَمامَهُ یَسئَلُ اَیَّانَ یَومَ القِیامةِ؛[انسان شک در معاد ندارد] بلکه می خواهد[آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت] در تمام عمر گناه کند.[از این رو] می پرسد: قیامت کی خواهد بود؟» ۲
از نظر قرآن انگیزه انکار قیامت هم هوا و هوسهای درونی است: او معاد را انکار می کند تا بیشتر به فسق و فجور بپردازد؛ او دوست دارد عمرش طولانی باشد تا هر چه می خواهد بکند؛ اما قرآن می فرماید: «ای پیامبر، به آنان بگو: در آن هنگام که چشمها از شدت وحشت به گردش در آید و ماه بی نور گردد و خورشید و ماه یک جا جمع شوند، در آن روز انسان می گوید راه فرار کجاست؟ هرگز چنین نیست: راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد.» ۳

 

پی نوشت:
۱. نهج الفصاحة، ص۶۶.
۲. سوره قیامت، آیه ۵-۶.
۳. من لا یحضره الفقیه، به نقل از جهاد با نفس از آیت الله مظاهری، ص۷۳.۴. آیه های زندگی نگین هستی، ص۱۱۷-۱۱۸.