هیچ کار خدا بی حکمت نیست

سرویس مذهبی افکار- شخصی در دشتی زیبا قدم می زد و به طبیعت می اندیشید. او سپس به یک مزرعه کدو تنبل رسید. در گوشه ای از مزرعه یک درخت با شکوه بلوط قد برافشته بود. زن زیر درخت نشست و در این اندیشه فرو رفت که چرا طبیعت، بلوط های کوچک را بر روی شاخه های بزرگ قرار داده و کدو تنبل های بزرگ را بر روی بوته های کوچک.

با خود گفت: خدا با این خلقتش دسته گل به آب داده است! او باید بلوط های کوچک را بر روی بوته های کوچک قرار می داد و کدو تنبل های بزرگ را بر روی شاخه های بزرگ. سپس زیر درخت بلوط دراز کشید تا چرتی بزند. دقایقی بعد یک بلوط روی دماغ او افتاد و از خواب بیدارش کرد.
او همان طور که دماغش را می مالید خندید و فکر کرد: شاید حق با خدا باشد.