موسیقی هرمزگان در حال از بین رفتن است

نماینده سازهای کوبه ای ازایران در کشور اتریش کسی نیست جز علیرضا ملا حسینی، نوازنده ای که در کارنامه اش همنوازی و تکنوازی های بزرگی را دارد اهل جنوب است و به گفته خودش روحش با دریا و خاک سرخ هرمزعجین شده معجزات زیادی را از دریا دیده و تنهای هایش را در کنار این بیکران ناشناخته می گذراند آن جایی که اهل هوا به گفتگو با بادهایش روزها و شبها ساز و آواز سر می دهند. با همان سادگی همیشگی از هیاهوی بیرون گریزان است و خواست این گفتگو در محیطی آرام انجام شود گپ و گفتی که چند ساعت طول کشید و حاصل آن را اینک با شما به اشتراک میگذارم.

 

*آیا هنر و یا به بیان نزدیکتر موسیقی توانسته به عنوان یک حرفه وارد چرخه اقتصادی شود؟

 

هر اتفاق و حرفه ای که تبدیل به صنعت شود می تواند به چرخه اقتصادی راه یابد و اگر هنر موسیقی هم به شکل صحیح آن اجرا شود می تواند درآمد زا باشد البته در توضیح باید حتما این مثال را بگویم که در برخی کشورها مانند اتریش که پایتخت موسیقی اروپا خوانده می شود دانشجویی که از رشته موسیقی فارغ التحصیل می شود به عنوان یک کارمند در همین رشته فعالیت خودش را آغاز می کند اما در ایران متاسفانه این گونه نیست و یک دانش اموخته رشته موسیقی ممکن است تا سالها بعد هم نتواند درآمد زایی خوبی از تحصیلات حرفه خود داشته باشد.

*دلیل این معضل چه می تواند باشد؟

 

بخشی از مشکل بر می گردد به سطح حرفه ای بودن افراد یا همان دانش آموختگان موسیقی هنوز بسیاری از اساتید بزرگ در ایران عملکرد مکتب خانه ای دارند که البته یک از خصایص موسیقی شرق است زیرا این استادان هستند که باید سطح موزیسین را تعیین و آن را معرفی کنند.به طور خلاصه اینکه جایی برای مشخص شدن کلاس کاری هنرمند برای معرفی به جامعه که در راستای آن فعالیتش را در راه حرفه ای بودن و درآمد زایی آغاز کند، وجود ندارد و در کنار آن هم افرادی هستند که با آمدن در رسانه ها و مطرح کردن خود تبدیل به یک هنرمند پر درآمد می شوند.

 

*آموزش بخشی از درآمد زایی یک موزیسین است که غالبا نارضایتی در این زمینه هم برای موزیسین ها وجود دارد دلیل آن را چه می دانید؟

 

بخش اعظم درآمد یک موزیسین تدریس است که در آموزشگاه ها صورت می گیرد اما شاهد آن هستیم که ساز و کار درستی برای این کار وجود ندارد و شما می بینید که در شهری مانند بندرعباس در عرض یک سال به تعداد بسیار زیادی آموزشگاه افتتاح می شوند که هیچ نظارتی بر سطح کیفی آنها صورت نمی گیرد و در این میان برخی از موزیسین های حرفه ای و سطح بالا بیکار می مانند و برخی که از سطح پایینی برخوردار هستند، درآمد بالایی را از همین راه کسب می کنند.

 

*پس در واقع ضعف اصلی را از حوزه نظارت های دولتی می دانید؟

 

سیاست های نظام با حوزه موسیقی به شکل محدودتری برخورد کرده حال در این میان ضربه هایی هم به این عرصه وارد شده که جلوی فعالیت هایی که تاثیرات زیادی بر اقتصادی شدن و در واقع حرفه ای شدن موسیقی دارد را گرفته است. مثل ممنوعیت اجرای آقای کیهان کلهر خب همین ها تاثیرات بسیار زیادی بر روند حرفه ای شدن و ارتقا سطح موسیقی کشور می گذارد.

 

**در مورد درآمدهای کلان برخی کشورها از طریق هنر موسیقی توضیح می دهید؟

 

در ایران متاسفانه به دلیل محدودیت های دولتی در حوزه موسیقی ما درآمد کلان نداریم چون کنسرت و جشنواره ای در سطح بین المللی برگزار نمی شود و کار کردن در این زمینه نیازمند پایه ریزی محکمی است زیرا این گونه جشنواره ها، فستیوال ها و یا کنسرت های موسیقی به تنهای می تواند بخشی از اقتصاد و یا درآمد یک کشور باشد، تصور کنید برای یک کنسرت و یا یک فستیوال موسیقی بین المللی چقدر می توان توریست و هنرمند از سراسر جهان به ایران آورد که در کنار آن مبادله های مالی صورت گیرد این امر کمک بسیار خوبی برای چرخه اقتصادی کشور است.

 

*چرا در این عرصه برخی که شاید دانش و یا سطح موسیقایی بالایی ندارند درامدهای میلیونی دارند اما برخی دیگر که شاید موسیقی را به شکل بسیار حرفه ای دنبال می کنند از درآمد پایینی برخوردارند؟

 

متاسفانه در عرصه موسیقی یکسری عوامل در معروفیت و پولدار شدن دخیل هستند مثل دادن القاب و عناوین که بیشتر جنبه تبلیغی دارد اما وقتی به همین افراد و نوع کارکردش در موسیقی به شکل حرفه ای نگاه می کنید می بینید که حتی اصول اولیه را هم درست یاد نگرفته و باز هم تکرار می کنم که این بر می گردد به سیستم که به شکل بیمارگونه ای شرایط را برای این افراد آماده کرده و هنر شده یک منبعی برای درآمد زایی بدون اینکه سطح و کلاس کاری بالایی داشته باشند برای جلوگیری از این هم سیستم نیاز به یک برنامه صحیح و کامل دارد سیستمی که نقاد باشد نظارت کند و حامی باشد نه سیستمی که خودش رواج دهنده بی کیفیتی باشد.

 

**بسیاری از موزیسین ها با خارج شدن از ایران و اجرای کنسرت های بزرگ درآمد های بالایی دارند این موضوع را چطور می شود توجیه کرد؟

خب ببینید، دولت حمایت مالی و غیر مالی از هنرمند نمی کند اما تهیه کنندگان خارجی به هنر و کار یک موزیسین بها می دهند و در نهایت پول خوبی هم عاید هنرمند می شود، حتی برخی از موزیسین ها و هنرمندان به دلیل همین فضای محدود و شرایط اقتصادی جالی وطن می کنند و کار خود را در دیگر کشور ها ادامه می دهند که این هم یک ضربه فرهنگی و اقتصادی برای ایران محسوب می شود چون به نظر من رشد هر کشور حتی در حوزه اقتصاد هم بر پایه فرهنگ آن است.

 

*چرا درآمد در حوزه موسیقی پاپ بیشتر از حوزه سنتی و کلاسیک است؟

 

واقعا نمی دانم در مقابل این پرسش چه جوابی بدهم چون آن چیزی که کاملا مشخص است از بین رفتن تدریجی موسیقی ملی و سنتی ما است که بر می گردد باز هم به سیاست دولت، وقتی جوان و نسل های جدیدتر هنوز فرق ساز و یا حتی اسم سازهای سنتی و اصیل ایرانی را نمی شناسد چطور می توان انتظار داشت که موسیقی اصیل جای خودش را در جامعه پیدا کند به غیر از آموزشگاه ها جایی برای ارائه نیست. صدا و سیما و یا مدارس ما چقدر در این زمینه تلاش کرده اند و چه راه های را برای شناخت نشان دادند؟ که نتیجه اش می شود به گوشه رانده شدن موسیقی سنتی و موسیقی هایی که بعضا هم وارداتی هستند بیشترین طرفدار و به دنبال آن اجرا کنندگان آن بیشترین درآمد را دارند.

غالب موزیسین های حرفه ای سنتی که کار خود را به شکل کاملا حرفه ای دنبال می کنند حمایتی را ندارند و حتی برای تامین مایحتاج زندگی خود مانده اند چطور می شود انتظار داشت که مثال یک جوان 18 ساله به دنبال یادگیری ساز سنتی باشد و به چشم یک حرفه به آن برای آینده خود نگاه کند و این باعث می شود تنها با یاد گرفتن کمی مثال گیتار ،باس بدون اینکه حرفه ای آن را یاد بگیرند درآمد خوبی کسب کند.

 

*در واقع منظور شما این هست که موسیقی سنتی ایران در حال از بین رفتن است؟

 

دقیقا این اتفاق در حال رخ دادن است وقتی حتی تلویزیون ایران نواختن موسیقی را نشان نمی دهد چه نتیجه ای غیر از این می توان گرفت چطور است که تلویزیون، کشیدن مواد مخدر را نشان می دهد اما ساز زدن را که به غنای فرهنگی در میان مردم و جامعه کمک می کند نشان نمی دهد؟! در حال حاضر فضا به جایی می رود که حتی تعریف موسیقی پاپ هم تغییر کرده و هر کس هر چیزی که دلش می خواهد می نوازد و به اسم پاپ به خورد جامعه می دهد این است که اتفاقات زنجیر وار در جامعه رخ می دهد. فرهنگ، اقتصاد، سیاست در یک جامعه همه اینها به یکدیگر مرتبط هستند.

اقتصاد قوی نمی شود مگر فرهنگ قوی داشت فرهنگ رشد نمی کند مگر سیاست قوی داشت و تمامی اینها مانند یک زنجیر به یکدیگر وصل هستند. برای رسیدن به یک جامعه با تفکرات روشن و خوب باید با برنامه ریزی و بها دادن به فرهنگ و هنر راه را برای ارتقا اقتصاد و سیاست باز کرد.