
یحیی گلمحمدی روزی بهعنوان یک سرمربی بسیار قوی، کارآمد، نتیجهگرا و باکلاس شناخته میشد. اما امروز بر اساس نتایجی که کسب کرده، بهخصوص در بخش نتیجهگرایی، از آن جایگاه فاصله گرفته است. حالا سؤال این است: آیا عواملی که در گذشته باعث موفقیت او شدند، هنوز در اختیارش هستند یا نه؟
در همین شرایط باید به عملکرد مربیان دیگر هم نگاه کرد. مثلاً آیا آقای زارع موفق بوده یا ناموفق؟ من با این نگاه که بهطور کلی مربیان داخلی را کنار بگذاریم، بهشدت مخالفم. مربیانی مثل تارتار، ربیعی و سعیدی واقعاً ضعیف نیستند، بلکه خوب کار میکنند.
ما چند مربی خارجی در کشور داشتهایم؛ مثل اسکوچیچ که ابزارهای لازم و بازیکنان مدنظرش را در اختیارش گذاشتیم و موفق شد. یا در استقلال، مربی خارجی در بدترین شرایط شروع کرد، اما با حمایت و امکاناتی که داشت موفق شد. حالا اگر بخواهیم وحید هاشمیان را با نویدکیا یا یحیی مقایسه کنیم، او هنوز تجربه لازم برای عبور از بحران را ندارد. مشکل اصلی اینجاست: کسانی که او را انتخاب کردند، بهجای بررسی دقیق معیارها، بیشتر بر اساس مواردی غیرحرفهای تصمیم گرفتند.
سرمربی را مثل امام جماعت انتخاب نمیکنند! انتخاب سرمربی نیازمند معیارهای مشخص و حرفهای است. یک روزی حمید درخشان برای من میدرخشید، اما بعد از بررسی و مشورت، تصمیم گرفتیم مربی خارجی بیاوریم. این یعنی انتخاب باید بر اساس واقعیت و نیاز باشد، نه احساس.
از طرفی، باید به مدیریت هم نگاه کرد. آیا نتیجهگیری ضعیف را باید به آقای درویش تعمیم داد یا خیر؟ دیروز صدای اعتراض هواداران بهوضوح شنیده شد. هوادار هویت خودش را از تیمش میگیرد؛ از استقلال، پرسپولیس، سپاهان یا تراکتور. وقتی همه ناهنجاریهای اجتماعی بر سر او خراب شود و حالا همین هویت ورزشی هم تخریب شود، طبیعی است که عصبانی شود.
این عصبانیت همواره متوجه مدیریت و سرمربی است. یک مدیر یا مربی باید سینه سپر کند، پرخاش و اعتراض تماشاگر را به جان بخرد و نشان دهد که ظرفیت مدیریت در شرایط سخت را دارد. این فقط مخصوص ایران نیست؛ در تمام دنیا چنین است.
حالا سؤال این است که چگونه میتوان از این شرایط بحرانی خارج شد؟ باید اندیشید که ما چقدر اعتماد و باور هواداران را تخریب کردهایم. اگر نمیتوانیم حداقل یک حریم درست کنیم، باید مراقب باشیم حرمتها شکسته نشود.
آیا آقای دکتر احمدی و تیمش موفق بودهاند؟ وقتی مدیریت فقط در بخش بودجه خلاصه شود، بودجه حیف میشودیا میل. الان در ورزش ما بودجه حیف میشود. نمونه روشنش کشتی است: مهم نیست رئیس فدراسیون چه اخلاقی دارد، مهم کارنامه است. من ممکن است با بخشی از رفتار او مخالف باشم، اما نمیتوانم کارنامه موفقش را نادیده بگیرم.
در فوتبال اما اینگونه نیست. امروز یکی درخشان است، فردا دیگری افول میکند. ما ریتم نداریم. ریتم یعنی چند تیم برای صدر بجنگند، چند تیم برای بقا. الان جز تراکتور، تیمی نیست که مطمئن باشد برای قهرمانی میجنگد. نتایج بین تیمها دست به دست میشود.
از طرفی، خوشبختانه اشتباهات داوری کمتر شده و این خودش به اعتمادسازی کمک میکند. هواداران باید کمی صبور باشند. حتی مربی بزرگی مثل گواردیولا هم گاهی نتیجه نمیگیرد، اما هوادارانش پشت او میایستند. مشکل وحید هاشمیان این است که هنوز کارنامهای ندارد، به همین دلیل موقعیتش شکننده است. اما او اخلاق دارد، اصالت دارد و باید کمی مراقبت شود.
اگر نتایج ضعیف ادامه یافت، وظیفه مدیریت است که بهجای توجیه، هواداران را قانع کند. در نهایت، من میگویم این شرایط بخشی از فوتبال است. هوادار باید بداند وحید هنوز کارنامه ندارد و باید مراقب باشیم که او نابود نشود.
مدیر عامل سابق پرسپولیس