
مدافع اسبق تیم ملی فوتبال معتقد است که سرمربی تیم ملی باید واقعبین باشد و ضعفهای تیم ملی را ببیند و برای موفقیت در جام جهانی برای حل آنها تلاش کند.
تیم ملی فوتبال فیفادی ماه اکتبر را با یک شکست برابر روسیه و یک برد برابر تانزانیا به پایان رساند. نمایش تیم ملی در ولولگراد و دوبی بار دیگر سبب شد تا مانند تورنمنت کافا، نگرانیها درباره عملکرد امیر قلعهنویی و شاگردانش در جام جهانی سال آینده بیشتر شود. این در حالی است که با وجود ضعفهای مشهودی که در بازی تیم ملی وجود دارد، کادر فنی کمتر توجهی به نقدهای کارشناسان و پیشکسوتان دارد و روند تیم ملی را خوب و رو به جلو توصیف میکند. در گفتوگو با محمد نصرتی، مدافع اسبق تیم ملی فوتبال به بررسی شرایط تیم ملی در فیفادی ماه اکتبر پرداختهایم.
باخت به روسیه و پیروزی برابر تانزانیا، عملکرد تیم ملی در فیفادی ماه اکتبر بود، دو مسابقهای که حریفان تیم کشورمان دو روی یک سکه بودند، یک تیم حریفی بود که ما را به زحمت و دردسر انداخت و تیم دیگر نتوانست به تیم فشاری بیاورد. بازیهای تدارکاتی تیم ملی را چطور دیدید؟
معتقدم بازی با تیمهایی مانند روسیه با شناخت نقاط و ضعفمان بیشتر از خیلی مسابقات دیگری که داشتهایم، کمک کرد. چنین بازیهایی در سالهای اخیر کم داشتهایم. روسیه اما یک حریف قدر بود که توانست وضعیت ما را مشخص کند. تانزانیا اما حریفی نبود که برخلاف روسیه به ما کمک کند. برای اولین بار بود که اسم تانزانیا را وقتی قرار بود با ایران بازی کند، شنیدم. چنین بازی به کمک نکرد و آنها عملکردذ ضعیفی مقابل تیم کشورمان داشتند. معتقدم که بازی با ایران، بیشتر از آنکه برای ما آورده داشته باشد، برای تانزانیا دستاورد داشت. بازی با روسیه اما برعکس نقاط ضعف ما را عیان کرد. خیلی وقت بود که با تیمهای قدرتمندی بازی نکرده بودیم و بیشتر با تیمهای آسیایی که در رنکینگ پایینتر از ما بودند، روبرو میشدیم. در بازی با روسیه تیم به سختی افتاد و این مهم مشخص شد که اگر برخی بازیکنان را در ترکیب نداشته باشیم، به مشکلات بیشتری برمیخوریم.
با توجه به اینکه بازی با تانزانیا نتوانست برای ما آورده فنی داشته باشد، درباره بازی با روسیه که قول شما تیم به یک زمین سفت رسید، صحبت کنیم. در این بازی مانند مسابقات اخیر تیم ملی، ضعف خط دفاعی مشهود بود. شما هم به عنوان بازیکنی که در خط دفاعی بازی کردهاید. چرا اینقدر ناامیدکننده در دفاع هستیم؟
ساختار دفاعی تیم مشکل دارد و این مسئلهای نیست که کسی بخواهد آن را انکار کند. یکی از مهمترین فاکتورهایی که سبب شده در دفاع متزلزل ظاهر شویم، به عدم ثبات و تغییرات متوالی در این خط برمیگردد. تیم ملی در این بخش بلاتکلیف است و در دو ماه اخیر در مسابقاتی که در تورنمت کافا و همچنین بازی با روسیه و تانزانیا داشتیم، هر بار ترکیب خط دفاعی به در پست ۲ مدافع وسط تغییر کرد. در تورنمنت کافا، یک بازی عارف آقاسی و امین حزباوی در این پست بازی کردند، یک بار حزباوی و محمدحسین کنعانیزادگان در این پست کنار هم به میدان رفتند و یک بازی دیگر هم شاهد بودیم که علی نعمتی و آقاسی زوج دفاع وسط ما بودند. این تغییرات سبب شده تا نتوانیم به یک هماهنگی در خط دفاع برسیم. این هماهنگی مدافعان وسط با دو بازیکن چپ و راست و دروازهبان دیده نمیشود. نمونه این عدم هماهنگی بین مدافعان مرکزی در بازی با روسیه در صحنه گل مشهود بود، جایی که شجاع خلیلزاده آفساید را پر کرد.
این شکل نگرفتن هماهنگی و ضعفهایی که دیگر نمیشود پنهان کرد، باعث شده مقابل تاجیکستان و افغانستان هم دفاع تیم ملی متزلزل نشان دهد و گل بخوریم. به همین خاطر انتظار اینکه مقابل تیمهای قدرتری مانند روسیه ورق در خط دفاعی برگردد، بیهوده است و دیدیم که همان نمایش ضعیف بازیهای اخیر تکرار شد.
وقتی ثبات در خط دفاعی نباشد، ارتباط بین مدافعان با هم که نقش مهمی در بازیخوانی و دفاع موقعیتها دارد، هم شکل نمیگیرد. شکلگیری این ارتباط بین زوج خط دفاعی به ثبات احتیاج دارد تا هماهنگی لازم به وجود بیاید. این ارتباط و هماهنگی تنها کلامی نیست، بلکه در مواقعی که ورزشگاه پر از تماشاگر است و صدا به صدا نمیرسد، باید این ارتباط چشمی باشد و مدافعان با یک نگاه نقشهای که میخواهند اجرا کنند را حدس بزنند. به وجود آمدن این ارتباط چشمی به ثبات و بازی بیشتر مدافعان موردنظر کنار هم احتیاج دارد اما همانطور که اشاره کردم تغییرات زیاد مانع ایجاد هماهنگی حتی یک هماهنگی حداقلی شده است.
علاوه بر این شاهد تغییر پست در تیم ملی هستیم، مدافع در باشگاه مدافع مرکزی متمایل به چپ بازی میکند، در تیم ملی مدافع مرکزی متمایل به راست. این سبب سردرگمی بازیکن میشود و اجازه نمیدهد که او بتواند تمرکز لازم را به دست بیاورد و به نوعی تداخل وظایف برای او به وجود میآید.
و شاید ناامیدکنندهتر اینکه علیرضا بیرانوند هم با وجود اینکه در درون دروازه یک ثبات داشته و به جز کافا که محروم بود و غیبت داشت، او هم به نظر میرسد در بازگشت دوباره به ترکیب، دیگر آن دروازهبان ششدانگ قبل نیست.
قبول دارم. در خط دروازه هم علیرضا بیرانوند در حالی پس از غیبت در کافا، در بازی با روسیه به ترکیب اصلی برگشت که نقطه قوتهای قبلی او که سبب شده بود، نسبت به دیگر دروازهبانان متمایز باشد، را از دست داده است. او در سطح ملی دروازهبانی بود که با توجه به تسلطی که روی توپ و بازی با پا دارد، به بازیسازی از عقب زمین کمک میکرد. این نقطه قوت اما در بازگشت دوباره او دیده نمیشود.
ضعف خط دفاعی ایران در شرایطی است که در روزهای حضور کارلوس کیروش، مدافعان نقط قوت تیم ملی بودند اما الان تبدیل به پاشنه آشیل نگرانکنندهای در آستانه جام جهانی شدهاند. چرا به اینجا رسیدیم؟
معتقدم تیم ملی ایده و استراتژی ندارد و بلاتکلیف است. در زمان کارلوس کیروش اگر چه من سبک بازی تیم ملی را در زمان او دوست نداشتم اما به عنوان نمونه در ذهن بازیکنان حک شده بود که با توجه به ساختار دفاعی تیم، حتی بازیکنی مانند مهدی طارمی که جلو بازی میکند هم در دفاع مشارکت میکرد. آن موقع تیم ایده و استراتژی داشت. الان اما آن چیزی که بازیکنان را مثل یک تیم کنار مانند دانههای تسبیح به هم وصل کند، در تیم ملی دیده نمیشود. بازیکنان بلاتکلیف هستند و ایده و استراتژی نداریم.
اما با وجود همه این ضعفها که کارشناسان و پیشکسوتان زیادی به آن اشاره کردهاند و هشدار دادهاند اما امیر قلعهنویی کمتر سعی کرده است که ایرادها را قبول کند و در مقابل نظری کاملا عکس منتقدان دارد!
معتقدم که قلعهنویی باید واقعبین باشد و واقعیت را ببیند. من بازیکن تیم ملی بودم و اگر نقدی هم دارم و بدون حب و بغض بیان میکنم، به دلیل این است که میخواهم تیم ملی کشورم موفق باشد. کادرفنی باید واقعبینانه بازی با روسیه را ببیند. اینکه با ۲ اوتدستی شانس امید گل داشتیم و مالکیت ما در بازی با روسیه بیشتر بود، دلیلی نیست که بهتر بازی کردیم. معتقدم خیلی ضعیفتر از روسیه بودیم. یکی از فاکتورهایی که برای ضعف و قوت تیمها در انگلیس استخراج میشود، توان دفاعی و هجومی تیمها در باکس ۱۸ قدم است. در بازی با روسیه ضعف تیم ملی به حدی بود که بازیکنان روس علاوه بر اینکه از یک سوم دفاعی ما عبور میکردند، بلکه در داخل محوطه آنقدر بازیکنان این تیم آزادی عمل داشتند و فشاری متوجه آنها نبود که کار ترکیبی انجام میدادند. سختگیری مدافعان ما نسبت به بازیکنان هجومی روسیه خیلی کم بود.
باید توجه داشته باشیم که در جام جهانی قرار است با حریفانی در سطح روسیه و بالاتر از آنها بازی کنیم، در جام جهانی قرار نیست تیمی در سطح تانزانیا روبروی ما قرار بگیرد.
علاوه بر ضعفهای مشهود، اصرار به دعوت و استفاده از برخی بازیکنان که کاملا مشخص دیگر آن توانایی لازم برای بازی در تیم ملی را مانند قبل ندارند، هم چالشهای تیم را برای جام جهانی بیشتر کرده است.
معتقدم قلعهنویی با یک سری بازیکن رودروایسی دارد. او به دلیل اینکه با برخی بازیکنان به جام جهانی صعود کرده، میخواهد به این بازیکنان حتی اگر فاصله زیادی با روزهای اوجشان داشته باشند، فرصت بازی در جام جهانی بدهد و به نوعی به آنها پاداش بدهد. این در حالی است که با نگاهی به بازیهای اخیر تیم ملی و عملکردی که کاملا مشهود است، آشکار میشود برخی بازیکنان تمام شدهاند و حتی مثل یک بازیکن معمولی هم نیستند. با این حال چون جزو تیمی بودهاند که به جام جهانی صعود کردهاند، باید در مرحله نهایی هم حضور داشته باشند. این اصرار شرایط تیم ملی را میتواند برای عبور از این وضعیت نهچندان خوب، سختتر کند.
اصرار به استفاده از بازیکنانی که تمام شدهاند و سن بالایی دارند در شرایطی است که کادرفنی معتقد است جوانگرایی کرده است، به نظر شما بازیکنان جوان فرصت کافی داشتند؟
در حالی صحبت از جوانگرایی در تیم ملی میکنند اما بازیکن جوانی مانند کسری طاهری تنها در ۵ دقیقه آخر بازی با روسیه به میدان میرود. آن هم در شرایطی که تنها یک یا دو بار لمس توپ انجام میدهد. آیا میشود با این دقایق کوتاه فرصت دادن به یک بازیکن جوان، ادعا کرد جوانگرایی کردهایم؟ شنیدن برخی صحبتها واقعا سبب میشود که به شعور آدم بربخورد. در بازی تانزانیا در حالی به بازیکنان جوان فرصت بیشتری داده شد که حریف ما اصلا تیمی نبود که بتواند بازیکن جوان را آبدیده کند و او را برای مسابقات سخت آماده کند و محک بزند. در بازی با تیمهایی مانند روسیه باید بازیکنان جوان فرصت بیشتری داشته باشند تا با تجربهای که از بازی مقابل این حریفان قدرتمند به دست میآورند، آبدیده شوند.
با تمام این تفاسیر و شرایطی که تیم ملی دارد، برخی معتقدند باید برای موفقیت در جام جهانی از قلعهنویی عبور کرد و سرمربی خارجی آورد. به عنوان سوال پایانی، چه کار باید کرد؟
موافق رفتن قلعهنویی نیستم و برای او در جام جهانی قلبا آرزوی موفقیت میکنم. اگر قرار است مربی ما عوض شود، باید مربیان بزرگی مانند پپ گواردیولا و یورگن کلوپ سرمربی تیم ملی شوند. اگر چنین مربیانی نمیتوانیم بیاوریم و قرار است گزینههایی در سطح کارلوس کیروش و دراگان اسکوچیچ داشته باشیم، قلعهنویی بماند بهتر است. با این حال باز هم تکرار میکنم که قلعهنویی باید واقعبین باشد تا شکاف بین مردم و تیم ملی در زمان نه چندان زیادی که تا جام جهانی داریم، بیشتر از این نشود. روبرو شدن با واقعیت و دیدن ضعفها به حل چالشها کمک زیادی خواهد کرد و این هم به نفع تیم ملی و هم به نفع سرمربی است