به گزارشافکارنیوز، معمولا با شنیدن نام شیراز خود به خود عناوینی مانند «گل و بلبل» یا «شهر شعر و شاعری» یا «سعدی» و «حافظ» و یا نهایتا این اواخر حافظیه و شاغلام و شعرهایش به ذهن شنونده خطور میکند اما اخیرا با توجه به انجام یکسری سوء رفتار های فوتبالی و ناهنجاری های موجود در فوتبال شیراز به غیر از گل و بلبل و سعدی و حافظ، شیراز تداعی کننده فوتبال هم در ذهن شنونده میشود.
فوتبال که در سالهای گذشته روزهای خوشی را در شیراز داشت و با داشتن دو تیم خوب برق و فجر سپاسی در لیگ برتر و تیم هایی مثل مرصاد، پیام مخابرات و مقاومت در لیگهای یک و دو نه تنها در فوتبال ایران خوش می درخشید، بلکه سازندهترین شهر فوتبالی هم محسوب میشد که بازیکنان زیادی از این شهر و از تیمهای این شهر به تیمهای بزرگ کشور میرسیدند، حالا به روزی افتاده که هیچ اثری از آن فوتبال خوب در شیراز به جای نمانده و روزهای خوش در فوتبال شیراز مدتهاست که به پایان رسیده است.
آن هم در حالی که مدیران شیرازی از جایگاه رفیعی در فوتبال ایران برخوردارند. در حالی این روزها حتی در لیگ یک هم اثری از تیم ریشهدار برق شیراز به چشم نمی خورد و حتی این تیم وضعیت مشخصی هم در لیگ دو نداشته و حضور یا عدم حضور این تیم در لیگ دو نیز در هالهای از ابهام قرار دارد و فجر سپاسی هم در انتهای جدول ردهبندی لیگ برتر دست و پا میزند و سقوط این تیم به لیگ دسته اول در پایان فصل پیشبینی چندان سختی نخواهد بود.
هادی آیتاللهی که سالهای زیادی است نفر اول فوتبال استان فارس و شهر شیراز است، این روزها به یکی از قطبهای فوتبال پرحاشیه ایران تبدیل شده و در فدراسیون فوتبال نیز جایگاهی بسیار مناسب در حد نایب رئیس اول را دارد اما باید پذیرفت که مشکلاتی مدیریتی در فوتبال استان فارس کاملا مشهود است تا جایی که به نظر میرسد زمان زیادی به زوال فوتبال در شیراز نمانده باشد.
از سوء مدیریت در فوتبال شیراز همین بس که شاهد اتفاقاتی در آن بودیم که واقعا نظیر آن را در هیچ کجای دنیا نمیتوان یافت. از چریدن گاو و گوسفند روی زمین چمن ورزشگاههای شیراز به بهانه کوتاه کردن چمن گرفته تا پیروزی بحثانگیز فجر سپاسی در دیدار برگشت پلی آف لیگ برتر مقابل آلومینیوم در بندرعباس که با نتیجه ۶ بر صفر به سود تیم میهمان در جریان بود و دست آخر هم نا تمام ماند!
از آن اتفاق تلخ تبانی گونه که در انتخابات هیئت فوتبال استان فارس رخ داد و در آن کلکسیونی از تخلفات گوناگون را شاهد بودیم، واقعا نمیتوان به راحتی گذشت و فراموشش کرد.
انتقال بازی های فجر سپاسی بر روی یک زمین آسفالت که روکشی شبیه چمن مصنوعی داشت آن هم در حالی که ورزشگاههای دیگری هم در شیراز بودند که آمادگی میزبانی از مسابقات این تیم را دارند. از رنگ کردن چمن ورزشگاه حافظیه گرفته تا زیر کشت بردن چمن ورزشگاه در فصل مسابقات. از راه ندادن گزارشگران به جایگاه خبرنگاران در بازیهای رسمی تا حمله کارگران زمین چمن به دوربینهای خبری و گزارشگران ورزش و… و همه این اتفاقات در حالی میافتد که در تقسیم بندی قدرت فوتبال در کشور، شیرازیها اگر در راس آن نباشند خیلی هم از این راس دور نیستند. حالا چطور این مدیران فوتبالی در حالی که در حوزه مدیریتیشان فوتبال با بحران شدید مواجه شده چگونه میتوانند سیاستگذار دورنمای کلی فوتبال ایران باشند؟ این هم سئوالی است که قطعا پاسخ آن نیز میتواند جالب باشد.
اما مسئله مهمتری که روز گذشته رسمی شد حضور دوباره محمود یاوری در تیم فجرسپاسی است. به راستی در شیراز چه خبر است؟ البته که قصد زیر سوال بردن یاوری را نداریم اما واقعیت هم نمی توان کتمان کرد. سالهاست که فریاد زده میشود باید دست به جوانگرایی بزنیم و طرحی نو دراندازیم اما به نظر این صحبتها در حد همان شعار است و بس. وقتی به روند تصمیم گیری باشگاه فجرسپاسی تامل میکنیم چیزی جز یک دور تسلسل باطل نمیبینیم.
اینکه چرا در شیراز به مربیان جوان و بومی که رگ و ریشه فوتبال استان خود را بهتر می شناسند توجهی نمیشود یک بحثاست اما اینکه چرا مدیران شیرازی بین یکی دو گزینه همیشه درگیر هستند بحثدیگری است.
ما که چیزی را رسمی نشنیدهایم اما بلبلان شیرازی از رد پای خیرانی میگویند که باعثشدهاند بار دیگر محمود یاوری به جمع شیرازیها اضافه شود. خیرانی که این بار به جای عابر بانک شاید نقش مسئول را ایفا میکنند و پشت سر سرهنگ بودهاند تا پس از کسب نتایج ضعیف در مس کرمان این بار به دیار سعدی و حافظ بیاید و دوباره مربیگری کند.
محمود یاوری که حتی در تعطیلی لیگ دارای تیم بود و ذوبآهن را در پلیآف لیگ برتر مشایعت کرد به تیم مس پیوست و با این تیم یکی از ضعیفترین نتایج تاریخ مربیگری خود را گرفت و درست در چنین روزهایی غلامحسین پیروانی به دلایل مختلف با فجرسپاسی نتیجه نگرفت و درست در روزی که شاغلام تصمیم به استعفا میگیرد تا از اخراج احتمالی جلوگیری کند محمود یاوری هم به سرش میزند که دیگر نمیتواند با این شرایط در مس کار کند و درست پس از چند روز کش و قوس و برای اینکه آبها از آسیاب بیفتد یاوری سرمربی فجر میشود؟!
این هم از آن دسته تصمیماتی است که فقط در فوتبال ایران و خاصه در شیراز میافتد. در واقع مدیران فجر حاضر شده اند ریسک کنند تا تیم خود را دست مربی بدهند که با تیم مس نتایج خوبی نگرفته اما از گریز زدن به مربیان جوان و با انگیزه سر باز زدهاند. واقعا عجیب است. هر چه هست دست برخی خیرین مطرح است و ظاهرا راه فراری برای آن نداشتهاند.
و دست آخر اینکه آیا اگر حضرت حافظ چند قرنی دیرتر به دنیا میآمد و در زمان ما می زیست آیا به جای سرودن بیت معروف " خوشا شیراز و وصف بی مثالش… خداوندا نگه دار از زوالش " تجدید نظری نمیکرد و چنین نمیسرود که " خوشا شیراز و فوتبال بیمثالش " یا " خوشا شیراز و فوتبال رو به زوالش "؟