این روزها کمتر کسی از پیشکسوتان ورزش ایران سراغی می‌گیرد و به ندرت یادی از قدیمی ها می‌شود. قدیمی ها ورزش ایران کم کم از ذهن‌ها فراموش می‌شوند و ورزشکاران فعلی هم که به مدال و مقامی می‌رسند نیز کمتر یادی از پیران ورزش می‌کنند.

به همین منظور برای پیگیری وضعیت یکی از این پیشکسوت‌ها راهی کوچه و پس کوچه های یکی از محله‌های قدیمی تهران شدیم. قرار مصاحبه‌مان را یک روز قبل با وی هماهنگ می‌کنیم. ابتدا تمایلی برای صحبت ندارد و پشت تلفن می‌گوید هیچ‌کس به وضعیت او رسیدگی نمی‌کند و صحبت‌هایش هم  تاثیری ندارد.

می‌گوید سرد و گرم چشیده روزگار است و تمام جامعه و مردم را به خوبی می‌شناسد.

به هر شکلی شده او را راضی می‌کنیم که دقایقی را در کنارش باشیم و در پایان او آدرس منزلش را می‌دهد.

قهرمان سابق دوومیدانی ایران در یکی از خیابان‌های وحدت اسلامی، یکی از قدیمی‌ترین محله‌های تهران که از سال 1320 ساکن است.

کوچه پس کوچه ها را یکی پس از دیگری سپری می‌کنیم و به آدرس مورد نظر می‌رسیم، در را که می‌زنیم به دلیل کهولت سن چند دقیقه‌ای طول می‌کشد که در را باز کند. به سختی راه می‌رود و می‌گوید یک دو سالی است که دیگر خانه نشین شده و هر از چند گاهی بیرون از منزل می‌رود.

خانه‌ای کاملا قدیمی دارد که می‌گوید سال 1327 ساخته شده است و کارهای منزلش را یکی از بستگان دو ستانش که دانشجو است و همانجا می‌ماند انجام می‌دهد.

از احد برنجی در مورد همسر و فرزندان می‌پرسم که می‌گوید در دوران جوانی تمام علاقه‌ام ورزش بوده و به همین دلیل ازدواج نکرد. می‌گوید برادران و خواهرانش نیز فوت کرده‌اند و دیگر کسی را ندارد.

گفت‌وگو با احدی برنجی را در زیر می خوانیم و امیدوارم با انتشار این گفت‌وگو بلکه کمکی شود تا مدیران و مسئولان ورزش کشور به سراغ ورزشکاران قدیمی بروند و یادی کنند از آنهایی که برای این مرز و بوم افتخار آفرینی کرده‌اند حالا هم گوشه چشمی به یک محبت هر چند کوچک دارند.

*چطور شد که وارد دوومیدانی شدید؟

سال 1332 که حدود 12 سالم بودم، ورزش می‌کردم و دوومیدانی را هم از سال 34 در ورزشگاه امجدیه آغاز کردم. ماتایاس آلمانی همان سال‌ها به ایران آمده بود و دیسک پرتاب می‌کرد و من هم خوشم آمد و پس از آن شروع کردم. مرحوم ایزدپناه مرا کشف کرد و گفت که تو به درد دوومیدانی می‌خوری و پس از آن کارم به صورت جدی آغاز شد. ایزدپناه که پدر دوومیدانی ایران بود هم در آمدن من به این رشته تاثیر زیادی داشت.

*اولین مسابقه‌ای که شرکت کردید، چه زمانی بود؟

سال 41 بود که در مسابقات آموزشگاه‌ه‌های استان تهران شرکت کردم و توانستم به مقام قهرمانی در پرتاب‌ها برسم. آن زمان باشگاه پولاد مطرح بود و ورزشکاران زیادی از جمله مرحوم تختی در آنجا بودند که من هم در این باشگاه کار کردم.

* اولین مسابقه برون مرزی‌تان چه زمانی بود؟

سال 1354 بود که در مسابقات قهرمانی آسیا در پاکستان شرکت کردیم و پس از آن در ترکیه مسابقه دادیم تا برای رقابت‌های قهرمانی جهان در دوسلدورف آلمان آماده شویم. آن زمان هم دوومیدانی ایران نام و نشانی نداشت و حالا هم دست کمی از آن زمان ندارد. تا زمانی که تمام توجهات به فوتبال است ورزش این مملکت به جایی نمی‌رسد.

دهه 40، 50 و 60 هم فوتبال مطرح بود، اما پولی در آن وجود نداشت و همه با عشق و علاقه کار می‌کردند. امثال حمید شیرزادگان و همایون بهزادی از فوتبالیست‌های همین حالا بسیار بهتر بودند. آن زمان همه در رشته‌های دیگر با هم رفاقت زیادی داشتند.

 

* آن زمان طرفدار کدام تیم بودید؟

طرفدار هیچ تیمی نبودم و تنها به دوومیدانی فکر می‌کردم. حتی تیمسار خسروانی می‌خواست مرا به باشگاه تاج آن زمان ببرد که قبول نکردم.

* بیشترین حقوقی که در دوران ورزشی دریافت کردید، چه مقدار بود؟

زمانی که ورزش می‌کردم، هیچ حقوقی دریافت نمی‌کردیم و حتی سوگند نامه‌ای امضاء می‌کردیم و امضا می‌دادیم که برای پول ورزش نمی‌کنیم، اما در دوران مربیگری باشگاه فتح سپاه سال که پس از 6 ماه 230 تومان به ما حقوق داد.

* المپیک هم شرکت کردید؟

المپیک 64 توکیو بود که به همراه حسین غفوری زاده شرکت کردیم که نتیجه ای حاصل نشد.

* در طول دوران ورزشی تان چند مدال کسب کردید؟

حدود 20 مدال بود که دو زار هم کسی برای آنها ارزش قائل نیست.

* مهم‌ترین مدالی که خودتان دوست داشتید، کدام بود؟

در مسابقات مصر بود که توانستیم دو نقره را بگیریم.

* پس از دوران حرفه‌ای به چه کاری مشغول شدید؟

اوایل انقلاب بود که در ورزشگاه حیدرنیا به همراه پرویز کماسی مسابقه برگزار می‌کردیم و جوانان و نوجوانان را تمرین می‌دادیم و سال 67 بود که با پیشنهاد دوستان زیادی در انتخابات هیات تهران شرکت کردم که با رای بالایی رئیس شدم و تا سال 1380 هم در این سمت بودم. حتی از خود هاشمی‌طبا هم درخواست کردم که بیایم و کار کنم.

* تحصیلات هم داشتید؟

بله، لیسانس تربیت بدنی از دانشگاه تهران گرفتم و در دانشگاه امیر کبیر هم تدریس می‌کردم که در مسابقات دانشگاه‌های کشور توانستیم به مقام قهرمانی برسیم. حتی بعد از جدایی‌ام از این دانشگاه برخی تماس می‌گیرند و می‌گویندبعد از رفتن شما وضعیت خوبی وجود ندارد و بیشتر رشته ها منحل شده است.

* چرا ازدواج نکردید؟

ازدواج برای افراد بازاری است، نه برای ما که چیزی نداریم!

* فکر نمی‌کنید اگر ازدواج می‌کردید، الان فرزندان‌تان عصای دست‌تان می‌شدند؟

خدا بزرگ است. به هرحال این‌طور شده است و نمی‌توان کاری کرد.

* چطور شد که خانه نشین شدید؟

دو سه سال است که دیگر خانه نشین شده‌ام و کار خاصی نمی‌کنم. وقتی دیدم شایسته سالاری مطرح نیست و کسی ما را نمی‌خواهد، دیگر همه چیز را کنار گذاشتم. مدیرانی می‌آیند که هر روز وضعیت ورزش بدتر می‌شود و با این وضعیت باید به آینده امیدوار باشیم.

*مهمترین مشکل دوومیدانی حال حاضر چیست؟

برای نجات دوومیدانی باید از مدارس آغاز کرد. متاسفانه عشق واقعی به ورزش وجود ندارد و همه چیز به پول بستگی دارد. همین حالا اگر بخواهید ورزشی را آغاز کنید باید چه قدر بپردازید. زمانی که من رییس هیات بودم به بچه‌های علاقمند لباس و کفش می‌دادیم و تغذیه هم در نظر می‌گرفتیم. حتی یادم می‌آید که احسان حدادی در آغاز کارش پیش ما بود و رکوردش 35 متر بود. ما او را به 50 متر رساندیم و بعد از آن مدعیان زیادی پیدا شد.

باید صبور بود و به کیهانی، رئیس فدراسیون هم گفتم هیچ کس را از دوومیدانی حذف نکن و هرکس هم انتقاد کرد، محترمانه بپذیر و کارت را بکن. شما می‌توانید از داوران آن زمان بپرسید. وقتی مسابقه تمام می‌شد، حقوق آنها را می‌دادیم، اما الان واقعا اینطور است؟ آنها باید چند ماه دنبال پول خود بدوند.

وضعیت حدادی چگونه است، سراغی از شما می‌گیرد؟

احسان حدادی هم تمرینات سنگینی دارد و بیشتر تلفنی حالم را می‌پرسد.متاسفانه به او هم رسیدگی نمی‌کنند.

* روزها را چگونه سپری می‌کنید؟

بیشتر کتاب‌هایی که دارم را می‌خوانم و گاهی اوقات نیز تلویزیون نگاه می‌کنم. قبلا روزنامه و مجلات را می‌خواندم، اما متاسفانه دیگر همه چیز فوتبال شده است.

* قرص‌هایی هم مصرف می‌کنید، بیماری‌تان چیست؟

فشار خون دارم و این قرص‌ها هم برای همین بیماری است.

* از ارگانی هم حقوق دریافت می‌کنید؟

بازنشسته بیمارستان طرفه هستم و ماهانه 800 هزار تومان حقوق می‌گیرم. متاسفانه هزینه‌ها بالا است و زندگی به سختی می‌گذرد، اما هیچ گاه شان خود را پایین نیاورده‌ام که دستم را جلوی کسی دراز کنم. بارها به پیشکسوتان دیگر گفته‌ام که زحمت زیادی در ورزش کشیده‌ایم و افرادی سکاندار می‌شوند که چیزی از ورزش نمی‌دانند.

*از پیشکسوتان قدیمی چه کسی به شما سر می‌زند؟

برخی پیشکسوتان کم و بیش می‌آیند و تلفنی هم تماس می‌گیرند. افشارزاده کاپیتان تیم ملی ژیمناستیک بود و حالا به فوتبال رفته و سرش شلوغ است، اما باز هم با این وضعیت به من سر می‌زند و جویای احوالم است. کم و بیش سر می‌زند. حمید سجادی هم تلفنی وضعیتم را پیگیری می‌کند، اما برخی دیگر مانند علی کفاشیان که شاگرد من هم بوده چند ماه پیش تماس گرفته بود که سر می‌زنم، اما خبری نشد. نمی‌دانم چطور آنها تا برزیل می‌توانند بروند، اما نوبت ما که می‌شود کار دارند.

* کسی هم قولی برای حل مشکلات‌تان داده است؟

چند روز پیش مسئولان صندوق حمایت از پیشکسوتان به خانه‌مان آمدند و قول دادند که وضعیت منرلم بهتر شود. همچنین برای درمان پاهایم اعلام کردند به یک مرکز فیزیوتراپی معرفی کنند و امیدواریم این اتفاق بیفتد.

در اواخر صحبت‌مان با آقای برنجی سراغ آلبوم عکسهایش می‌رویم که با دیدن آنها به بیش از 50 سال قبل باز می‌گردیم. در مورد هرکدام توضیحاتی را می‌دهد و بزرگان ورزش ایران در ان زمان را به ما معرفی می‌کند خودش می‌گوید آنقدر عکسها زیاد است که برای دیدن آنها 6 ماه دیگر هم بنشینید باز هم وقت کم می‌آورید. با مرحوم تختی هم دورانی گذرانده و عکس‌هایی را از وی به یادگار دارد.

 

یک دستگاه تردمیل هم در گوشه ای از اتاق قرار دارد که می‌گوید یکی از دوستان برای اینکه وزنم بالا نرود، خرید و به من هدیه داد و هفته‌ای سه بار روی آن راه می‌روم.

مدال‌هایش را در کمدی گذاشته و در گوشه‌ای از اتاق نیز کتاب‌های بیشماری را در قفسه گذاشته است که بیشتر ورزشی هستند  و علاقه‌ای هم به شعر دارد و کتاب‌هایی از حافظ و سعدی دارد.