علی کریمی به بازیکن استقلال گفت چطوری نیمار؟

 دیروز که با حمیدرضا طاهرخانی، ملی‌پوش پرسپولیسی تیم امید تماس گرفتیم سرما خورده بود و با صدایی گرفته با ما هم‌کلام شد؛ البته ناراحتی او بیشتر به خاطر استراحت اجباری و غیبت در تمرین روز شنبه تیم امید بود و... 
* حمید جان! چه خبر؟
وا... سرمای بدی خوردم. این آنفلوانزای بدموقع مرا حسابی انداخته است و... 
* پس به خاطر همین نتوانستی علی کریمی را سر تمرین تیم امید ببینی؟
بله، من علی‌آقا را قبلاً سر تمرین پرسپولیس دیده بودم، اما حیف شد. خیلی دوست داشتم این اسطوره بزرگ فوتبال ایران را در تمرین شنبه از نزدیک ببینم و از این بابت خیلی ناراحتم. 
* ولی کلاس‌های مربیگری در هتل آکادمی در جریان است و می‌توانی بروی و از نزدیک با علی کریمی صحبت کنی؟
راستش را بخواهید یک مقدار خجالت می‌کشم!
* چرا؟
اتفاقاً امروز علی‌آقا را در هتل آکادمی دیدم. مشغول مکالمه تلفنی بود. منتظر ماندم مکالمه اش تمام شود و بروم از نزدیک با ایشان صحبت کنم ولی یک مقدار خجالت کشیدم!
* یعنی چی؟ چرا باید خجالت بکشی؟
البته علی‌آقا هم زود رفت سالن ولی به هر حال ایشان الگوی من از دوران بچگی بوده است. فوتبال آقای کریمی را وحشتناک دوست داشتم و هرگز باورم نمی‌شد از نزدیک با این اسطوره روبه‌رو یا هم‌کلام شوم. به هر حال سخت است بخواهی با چنین انسان بزرگی هم‌کلام شوی. 
* پس در اردو یا تمرینات پرسپولیس چطوری روبه‌رو می‌شدید؟
فرق می‌کرد. در اردوی پرسپولیس من کنار سایر بازیکنان می‌رفتم، سلام و علیک کوتاهی با علی‌آقا انجام می‌دادم. به هر حال من ایشان را خیلی دوست دارم و برای آقای کریمی آرزوی سلامتی و موفقیت در ادامه راه مربیگری دارم. 
* راستی می‌دانی که در صحبت با بروبچه‌های تیم امید آرزو کرده که این مرتبه المپیکی شوید؟
حرف‌های علی‌آقا برای همه ما روحیه‌بخش است. امیدواریم ان‌شا‌ءا... سر یکی از مسابقات تیم امید، آقای کریمی را ببینیم. اغلب بازیکنان تیم امید که من با آن‌ها صحبت می‌کردم از حضور ایشان روحیه گرفته بودند، اما از همه بیشتر مهدی قائدی خوشحال بود. 
* چطور؟
مهدی قائدی هم‌اتاق من است و مثل اینکه علی‌آقا شوخی کرده یا جدی گفته بهش که چطوری نیمار؟! طفلکی مهدی تا صبح خوابش نبرد از بس که بابت این تعریف خوشحال شده بود!