ملیکا شریفینیا برای تولد خواهرش مهراوه نوشت:
اخبار چهره ها - رعد و برق از جا بلندم میکنه
میرم توی بالکن
بارون همه جا رو برق انداخته
لبخند میزنم
صدای خندههاش توی گوشم پیچیده
لبخندم پهنتر میشه
منتظر بارون تولدش بودم
اصلا مگه میشد روز تولد دختر فروردین
بارون نیاد؟
لبخندم بند نمیاد
با خودم میگم
خدا همیشه حواسش هست
خدا
حواسش به بارونهای مهم هست
خدا
اونقدر حواسش هست
که چنین فرشتهای رو آفریده
و اجازه داده که من خواهرش باشم
حتی اونقدر حواسش هست
که دقت کرده فرشتهی مورد نظر
فروردینی باشه
تا من از هر آدم دیگهای بی نیاز باشم
آخه میدونین که فروردینیها
یک نفر حساب نمیشن
هر کدومشون یک لشکر آدمن !
که در زمانهای مختلف
میتونی به هر کدوم دلت بخواد رجوع کنی
وقتی دلت خنده بخواد بامزهترین آدم جهان میشن
وقتی دلت گریه بخواد پا به پات گریه میکنن
و وقتی دلت نصیحت بخواد یهو میشن لقمان حکیم !
کلا توی هر شرایطی همیشه همون کاری رو میکنن که باید
و اگر کوچکترین مشکلی برات پیش بیاد
بزرگترین کوهِ جهانت میشن
و هیچکس هیچکس هیچکس
به پای حمایت بیحدشون نمیرسه
و من
بینهایت شاکرم
که خدا
اونقدر حواسش بود
که چنین فرشتهای رو به من هدیه داد
و بینهایتتر خوشحالم
که هدیه رو وا نکرده پس نفرستادم!
اوا ببخشید این مال یه متن دیگه بود!!ا
و تمام حواسم رو جمع میکنم
که هیچوقت هیچوقت هیچوقت
خنده از لبهاش نره
این وسط
تنها چیزی که شاید بتونه
ذرهای از حسم رو بهش نشون بده
دیالوگ محبوبمونه :
من فکر میکنم
حتما
روزی
جایی
کار خوبی انجام دادم
که خدا
تو رو به من داد
تولدت مبارک عشق من