شهادت برای فرزندان قرآن مانند مادری است که فرزندش را در آغوش می کشد

به نقل از پیشمرگ روح الله، سردار رشید اسلام شهید یوسف افشاریان در روز یازدهم فروردین ماه سال ۱۳۳۷در روستای دولتشاه از توابع شهرستان بیجار به دنیا آمد و با رسیدن به سن یادگیری علم و دانش به مدرسه رفت و تا پایان سال اول راهنمایی به تحصیل ادامه داد ولی به دلیل مشکلاتی که سد راهش بود از ادامه تحصیل باز ماند.

 

شهید افشاریان در تیر ماه سال ۱۳۵۶به خدمت سربازی فرا خوان

 

ده شد و پس از آنکه دوره آموزش نظامی خود را در پادگان عجب شیر پشت سر گذاشت، به لشکر ۲۸پیاده کردستان اعزام و مشغول خدمت شد. با اوج گرفتن انقلاب اسلامی و صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره)مبنی بر فرار سربازان از سربازخانه ها، محل خدمت خود را ترک کرد و در شهرستان بیجار به فعالیت های سیاسی علیه رژیم منفور پهلوی پرداخت.

 

شهید افشاریان در اسفند ماه سال ۱۳۵۷یعنی درست آن روزی که لشکر ۲۸پیاده کردستان به محاصره نیرو های ضد انقلاب در آمده بود، به محل خدمت مراجعه کرد. با وجود آنکه می توانست از لشکر خارج شود اما با عنایت به روحیه ایثار و مردانگی سرشاری که داشت ایستاد و با همان لباس شخصی به مبارزه با نیروهای ضد انقلاب پرداخت. در فروردین ماه سال ۱۳۵۸خدمت خود را تمام کرد. در سال ۱۳۵۹ و با مشاهده مزاحمت هایی که ضد انقلاب برای مردم و نظام ایجاد می کرد، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان بیجار در آمد و به مبارزه علیه دشمنان ایران پرداخت.

 

شهید افشاریان در سال ۱۳۶۰ازدواج کرد و یک ماه بعد از ازدواجش در درگیری با نیرو های ضد انقلاب در روستای کوپه قران تکاب از ناحیه پا مجروح شد و پس از بهبودی نسبی برای فراگیری آموزش های چتر بازی به تهران رفت. ایشان بعد از سپری کردن دوره آموزش چتربازی، برای مربی گری به ارومیه انتقال یافت و بعد از آن مدتی نیز فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دیواندره شد و بعد از یک سال فرماندهی عملیات تیپ ۳۹بیت المقدس را پذیرفت.

 

شهید یوسف افشاریان در روز یازدهم تیرماه سال 1365 پس از عملیات کربلای یک که به آزادی مهران انجامید؛ مأموریت یافت تا در مرزهای خروجی مهران از خروج نیروهای دشمن جلو گیری کند، اما در حالی که سوار موتور بود از ناحیه سینه مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

فرازهایی از وصیت نامه شهید:

 

آمریکای جنایتکار بداند که ما از مرگ باکی نداریم، زیرا جان را خداوند به ما داده و ما این جان را در راه او خواهیم داد و شهادت برای فرزندان قرآن مانند مادری است که فرزندش را در آغوش می کشد.

 

شهادت شهد شیرینی است که هر کس توان نوشیدن آن را ندارد، مگر کسانی که خود را از تمام قید و بندهای ظاهری دنیا اعم از مال و جان آزاد کرده باشند و این راه سعادت و پیروزی است.