کارگردان‌‌های خارجی بیشتر کارم را قبول دارند
افکارنیوز

: «چک»، «نارنجی پوش»، «ملکه»، «بی‌خداحافظی» و حالا «یک عاشقانه ساده»، اسامی فیلم‌هایی است که امسال از «همایون ارشادی» اکران شده و می‌شود. او را امسال بر پرده نقره‌ای بسیار دیده‌ایم.

متولد فروردین ماه ۱۳۲۶ در اصفهان است. سال ۴۴ دیپلم می‌گیرد و برای ادامه تحصیل در رشته معماری عازم ایتالیا می‌شود. بعد که به ایران برمی‌گردد در یک شرکت ساختمانی در اهواز مشغول به کار می‌شود و یک سال بعد از انقلاب به کانادا می‌رود و تا سال ۷۰ آنجا می‌ماند. قضیه آشنایی ارشادی با سینما به دوستی‌اش با «تهمینه میلانی» و همسر او برمی‌گردد.

تهمینه میلانی در حال ساخت «کاکادو» در سال ۷۵ بوده که از ارشادی می‌خواهد در دو‌سکانس بازی کند. او هم قبول می‌کند و همین قبول کردن باعثمی‌شود باب بازی در سینما به رویش باز شود.

بعد از آن با «عباس کیارستمی» آشنا می‌شود که شروع این آشنایی به بازی در یکی از ماندگار‌ترین کارهای ارشادی یعنی «طعم گیلاس» منجر می‌شود. ارشادی علاوه بر همکاری با کارگردانان داخلی در کارنامه سینمایی‌اش دو کار فرنگی هم دارد. «بادبادک باز» مارک فاستر در سال ۲۰۰۷ میلادی و «آگورا» ی «آلخاندرو آمنابار» کارگردان مطرح اسپانیایی در ۲۰۰۹ میلادی که با اقبال خوبی در اسپانیا مواجه شد. ارشادی در سریال‌های مطرحی هم بازی کرده؛ از «شمس‌العماره» گرفته تا «تا ثریا». در طول دوران کار حرفه‌ای‌اش ۲۶ فیلم سینمایی بازی کرده و در مقابل دوربین کارگردان‌ها معروفی رفته. با او درباره همه بازی‌هایش گفت‌وگو کرده‌ایم. درباره نقش‌های کوتاه و بلندش.

شما یکی از بازیگرانی هستید که امسال کارهای زیادی از شما روی پرده رفته. با اغماض از پررنگی و کمرنگی نقش، شاید بتوان شما را یکی از بازیگران پر کار امسال دانست. علت این‌همه پر کار شدن بعد از مدتی کم‌کاری چیست؟

میانگین کاری من همیشه ثابت بوده. پارسال تصادفا پیش آمد که در ۶ فیلم بازی کردم که در جشنواره هم حضور داشت. اگر دقت هم بکنید در ۲ فیلم از آنها نقش‌‌های پررنگ و اصلی را داشتم. در ۴ فیلم دیگر نقش‌ها خیلی کوتاه است. من فکر نمی‌کنم با آن نقش‌‌‌‌‌‌های کوتاه، پرکاری‌ای صورت گرفته باشد. میانگین کاری من در سال ۲-۳ فیلم است با کارهای تلویزیونی مثل سریال و تله فیلم و اینها. پارسال استثنائا ۶ فیلم کار کردم که در ۴تا از آن نقش‌های کوتاه داشتم.

همانطور که خودتان هم اشاره کردید در چندتا از این فیلم‌هایی که بازی کردید، نقش کوتاه دارید. برای شما مهم نیست که در فیلمی بازی کنید که نقش شما در آن کوتاه است؟

درست است که نقش‌ها کوتاه بوده ولی گاهی بعضی نقش‌های کوتاه تاثیرش از نقش‌های بلند بسیار بیشتر است. ممکن است در یک سکانس بازی کنی ولی بیشتر از زمانی به چشم بیایی که در بیست سکانس بازی کرده‌ای. من ایرادی در کوتاه بودن نقش نمی‌بینم. محتوای نقش برای من مهم است و اینکه آن نقش کوتاه چه نقشی است.

شنیده می‌شود که گاهی بعضی می‌گویند وقتی همایون ارشادی در دو فیلم خارجی «بادبادک باز و آگورا» توانسته خوب بازی کند چرا باید در فیلم‌های ایرانی اینقدر نقش‌های کوتاه و گاهی حاشیه‌ای بازی کند؟

اجازه بدهید این حرف‌ها را بزنند! اهمیتی ندارد. اینکه نقش کوتاه است و از این حرف‌ها باید برای من مهم باشد که من اینطور فکر نمی‌کنم. برای من محتوای نقش مهم است نه کوتاهی و بلندی‌اش. مسئله در این میان، کیفیت و کمیت است. گاهی نقشی بازی می‌کنی که بسیار طولانی است اما اصلا نقش خوبی نیست. یا ممکن است نقش کوتاهی بازی کنی که خیلی کوتاه است اما نقش جا افتاده‌ای است. اگر قرار باشد برای حرف‌های دیگران کار کنم که آنقدر حرف‌های مختلف زده می‌شود و من باید کارهای مختلف کنم ولی من با این حرف‌ها کاری ندارم.

پس کوتاهی و بلندی نقش برایتان مهم نیست…

نه. اگر با کارگردان و تهیه‌کننده‌ای دوست باشم و آنها از من بخواهند که در نقش کوتاهی در فیلمشان بازی کنم حتما این کار را انجام می دهم. اگر قرار بود کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم باشد اصلا این نقش‌ها را قبول نمی‌کردم.

در چند سریال هم بازی کرده‌اید و علاوه بر آن، نمایش هم بازی کرده‌اید. از نظر شما این سه مدیوم با هم تفاوت دارند؟ چون بعضی‌ها معتقدند تفاوتی بین‌شان نیست.

بله همه‌‌شان با هم فرق دارند بخصوص تئاتر که سوای تلویزیون و سینما است. وقتی در تئاتر روی صحنه می‌روی برای بازی کردن نقش، از سر تا نوک انگشت‌های پا در حال بازی کردن است. در آنجا جلوی تماشاچی هستی و جای برگشت نداری. خیلی باید حواست جمع باشد که اشتباه نکنی. فن بیان می‌خواهد و بلد بودن حرکات بدن. تئاتر خیلی چیزها دارد که در سینما و تلویزیون وجود ندارد، بخصوص در تلویزیون. کادر تلویزیون خیلی کوچک‌تر از کادر سینمایی است و همه اینها باعثتفاوت می‌شود.

در انتخاب نقش‌ها برای هر کدام از مدیوم‌ها هم شرایط یکسان را در نظر می‌گیرید یا نه، با هم تفاوت دارند؟

یک چیزی را بگویم؛ در تئاتر خیلی تجربه‌ای ندارم. سال‌ها پیش با مهدی کرم‌پور کاری انجام دادیم که هیچ وقت روی صحنه نرفت و ما فقط تمرین کردیم. الان دوباره دارم کارهایی انجام می‌دهم. الان که دارم تئاتر کار می‌کنم، نه به خاطر پولش است و نه چیز دیگری. تئاتر را باید با عشق بازی کرد. من هم می‌خواهم به خودم ثابت کنم که می‌توانم این کار را انجام دهم و خیلی هم دارم از کارم لذت می‌برم. من سال گذشته در ۶ فیلم بازی کردم که هر کدام در ژانرهای مختلف بود. این را فقط به این خاطر انجام دادم که در نقشی کلیشه نشوم. نمی‌خواستم فقط نقش‌هایی بازی کنم که یک دکتر یا مهندس یا یک آدم روشنفکر است.

من نقش‌های متفاوت را بازی کردم و دیدم که از عهده‌اش برمی‌آیم و این کار را ادامه دادم. عمدی در کار بوده که در ژانرهای مختلف بازی کنم. الان هم که تئاتر بازی می‌کنم بیشتر برای ثابت شدن به خودم است، اینکه دیگران بگویند ارشادی می‌تواند تئاتر هم بازی کند.

پس اینکه در تلویزیون هم بازی می‌کنید به همین دلیل است؟

نه. فقط تئاتر را گفتم. در تلویزیون در تله فیلم و سریال بازی کرده‌ام. اتفاقا در تلویزیون هم در ژانرهای متفاوت بازی کرده‌ام. در «شمس‌العماره» که تقریبا یک کمدی بود بازی کرده‌ام و در «تا ثریا» هم که یک سریال جدی بوده بازی کرده‌ام. در تلویزیون به عنوان یک بازیگر جلوی دوربین می‌روم و این حرفه من است.

شما بازی در یک نقش بلند مقابل دوربین یک کارگردان تازه وارد را ترجیح می‌دهید یا یک نقش کوتاه مقابل دوربین یک کارگردان سرشناس مثل داریوش مهرجویی؟

من اصلا این چیزها را در نظر نمی‌گیرم. آقای مهرجویی جایگاه خودش را دارد. اگر از من نقش کوتاه یا بلند بخواهد من همیشه در خدمتش هستم. چند کارگردان هستند که آدم خودش را همیشه مدیون آنها می‌داند یا همیشه برای آنها احترام قائل است. وقتی از طرف اینها نقشی به فرد پیشنهاد می‌شود حتما قبول می‌کند و اصلا برایش فرقی نمی‌کند که کوتاه است یا بلند.

من از این کارها زیاد کرده‌ام. چون برای حرفه‌ام احترام قائل هستم. وقتی برای اولین بار به سینما می‌آیی، نیاز داری که کسی دستت را بگیرد. اگر این اتفاق نیفتد به جایی نمی‌رسی. اگر کار اولی‌ای سراغ من می‌آید که حضور من در کارش برایش مهم است، من حتما قبول می‌کنم. با خیلی کارگردان‌های کار اولی کار کرده‌ام. ۱۰-۱۵ فیلم کوتاه بازی کرده‌ام که کارگردانانشان جوانان تازه کار بودند. حتی در سینما هم همین کار را کرده‌ام. بدون چشمداشت به پول یا شهرتش، فقط به خاطر اینکه حرفه‌ام بازیگری است، بازی کرده‌ام.

ولی در بازیگری می‌گویند وقتی به جایگاهی رسیدی که توانستی بازیگر خوبی باشی پس باید در انتخاب نقش‌های بعدی‌ات احتیاط کنی تا چهره‌ات در فیلم‌های بد خراب نشود. یعنی مثلا وقتی تماشاگری فیلمی از ارشادی دید، نگوید «چرا ارشادی این فیلم را بازی کرده؟» شما این را قبول دارید؟

اینها همه‌اش سلیقه است. هیچ فرمولی نیست که به شما بگوید شما نباید این کار را بکنید. همه اینها یک تئوری است که بیشتر بین اهالی سینما مطرح است تا مردم عادی. مردم عادی هر نقشی از تو را که ببینند، چه کوتاه و چه بلند، یا خوششان می‌آید یا نمی‌آید. این بیشتر برای سینمایی‌ها مطرح است که چرا مثلا ارشادی فلان فیلم را بازی کرده. من اگر بخواهم منتظر بنشینم که مثلا فلان کارگردان بنامی بیاید سراغ من که نمی‌شود. اصلا شاید نیامد. روی چه حسابی باید به این فکر کنم که کارگردان بزرگی بخواهد با من کار کند.

کسی که از من در کارش دعوت کند خیلی مورد احترام است که من را قبول کرده، چه بی‌نام باشد چه نامدار! من سناریو را می‌خوانم و نقش را بررسی می‌کنم اگر خوشم آمد، قبول می‌کنم. گاهی هم پیش آمده پیشنهاد یک کارگردان بزرگ را رد کرده‌ام به این خاطر که از نقش خوشم نیامده. این یعنی شما کارگردان بزرگ را هم رد می‌کنید به خاطر سناریو. این حرف‌هایی که زده می‌شود یک تئوری است و قانون نیست. هر کسی می‌تواند بگوید که ارشادی حیف بود که فلان کار را قبول کرد ولی برای من چیز‌های دیگری مهم است تا این حرف‌ها. وقتی کارها مدام نقد می‌شود حتی اگر با کارگردان بزرگ هم کار کنی باز کارت را نقد می‌کنند و یک ایرادی به آن می‌گیرند.

اینکه می‌گویید چرا اصلا کارگردانان بزرگ باید سراغ من بیایند، خب شما بازیگری هستید که در چند پروژه خارجی هم کار کردید و موفق بودید. مثل بادباک باز و آگورا. چرا نباید بیایند؟

خب بله. من در آن کارها بازی کرده‌ام و آنها هم خوششان آمده ولی یک حقیقتی را بگویم اینکه کارگردان‌های خارجی بیشتر کار من را قبول دارند تا کارگردان‌های داخلی. اگر اینطور نبود الان باید خیلی از کارگردان‌های مطرح ایرانی سراغ من می‌آمدند.

فکر می‌کنید چرا اینطور است؟

این را باید از آنها بپرسید! من نمی‌دانم ولی بعضی مواقع کارهایی می‌کنم که به خودم یک چیزهایی را ثابت کنم. من با کارگردانان خارجی که کار کردم به این دلیل بوده که از من خواسته‌اند و فکر کرده‌اند که من می‌توانم از عهده نقش بر بیایم. اینکه چرا کارگردان‌‌‌‌های داخلی با من کار نکرده‌اند را باید از خودشان بپرسید. حتما دلیلی داشته که این کار را نکرده‌اند.

شاید دلیل دیگری داشته باشد و آن اینکه فرمول بازیگری در ایران با فرمول بازیگری در خارج فرق می‌کند.

اصلا بازیگری فرمول ندارد. بازیگری شغلی است که ما باید جلوی دوربین برویم و نقشی را که به ما داده شده بازی کنیم. همه جای دنیا این قضیه ثابت است. تفاوت در نحوه اجراست. من به سیستم کارگردانی و بازی در ایران عادت دارم. من دو، سه تا کار بیشتر در خارج از کشور بازی نکرده‌ام.

پس به نظر می‌رسد بازی در ایران بیشتر برای شما اهمیت دارد.

بله. من اگر می‌خواستم در خارج بازی کنم حتما تا الان از ایران رفته بودم. زندگی و خانواده من اینجا هستند. اینجا کشور من است و اگر معروف هم نشدم خیلی برایم مهم نیست. من خارج از کشور زندگی می‌کردم ولی بعدش تصمیم گرفتم به ایران بیایم. در آن زمان به عنوان بازیگر سینما مطرح شده بودم. وقتی انتخاب کردم که در ایران زندگی و کار کنم باید به این چیزها هم فکر می‌کردم ولی اصلا ربطی به مطرح و معروف شدنم نداشت.