لزوم گذار فکری دولت

در یک فضای سیاسی، شکل‌گیری یک «مفهوم غالب» در بین  افکار عمومی تحت تاثیر عوامل خاصی رخ می‌دهد. برخی مفاهیم با گذشت زمان و متاثر از آرمان‌ها و مبانی اخلاقی و انسانی یک جامعه و برخی دیگر، متاثر از فضاسازی‌های کاذب و تصنعی، ذهن مخاطبان را درمی‌نوردد.

بدون‌شک، مفاهیمی که شکل‌گیری آنها تابع سیری طبیعی و منطقی بوده و ریشه در باورهای عمیق یک ملت دارد با گذشت زمان، بیشتر در اذهان نضج می‌یابد و در مقابل، مفاهیمی که شکل‌گیری آنها تابعی از «هیجان» یا «بسترسازی نادرست» بوده است، به‌سرعت از قاموس یک ملت حذف می‌شود.

 

در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ و پس از آن، شاهد شکل‌گیری و به عبارت بهتر، «بازتولید» مفاهیمی مانند  «تبدیل دشمن به دوست»، «مذاکره با دشمن»‌، بازی «برد- برد» و ... بودیم. اگرچه این مفاهیم در ظاهر قدرت جذب داشت اما ریشه در آرمان‌ها، استراتژی‌ها و ثوابت حاکم بر سیاست خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی نداشت.

فراتر از آن، این مفاهیم برگرفته از نوعی نگاه «ایده‌آل‌گرایانه» نسبت به «نظام جهانی» مبتنی بر «واقع‌گرایی محض» محسوب می‌شد. به عبارت بهتر، میان «مفاهیمی» که بیان شده بودند و «زمینه»‌ای که آن مفاهیم باید در متن آن تبلور پیدا می‌کردند، تناسبی وجود نداشت.

 

هم‌اکنون در آذرماه ۹۷ قرار داریم و دقیقا ۵ سال از نخستین لبخند رسمی ما به مقامات آمریکایی و اروپایی- در جریان انعقاد توافق موقت ژنو- سپری شده است. در این میان، «گذشت زمان» به متغیری مستقل تبدیل شد تا در جریان آن سایر متغیرهای وابسته مانند «برجام»، «لبخند آمریکایی» و «بازی اروپایی» بتوانند ماهیت و عیار خود را در مقابل افکار عمومی کشورمان و دنیا نمایان کنند.

 

آنچه در جریان شکست برجام و خروج ایالات‌متحده آمریکا شاهد آن بودیم، «پایان یک توافق» نیست، بلکه به‌مثابه تدفین مفهوم «همیاری با دشمن» و به رسمیت شناختن آن محسوب می‌شود. خروج «دونالد ترامپ» از توافق هسته‌ای با ایران، بیانگر ماهیت انتزاعی و ذهنی «برد-برد» از یک‌سو و ماهیت عینی واژه «دشمن» از سوی دیگر است.

 

هم‌اکنون زمانی برای مرزبندی دوباره «ذهنیت‌ها» و « عینیت‌ها» از سوی دولت ما است! دولتی که در ۲ انتخابات ریاست‌جمهوری سال‌های ۹۲ و ۹۶، توانست با خلط ذهنیت‌ها و عینیت‌ها بر سر کار آید و واقع‌بینانه‌ترین تحولات جاری در نظام بین‌الملل را در بسته‌ای تزیین شده[مبتنی بر ایده‌آل‌گرایی] به افکار عمومی عرضه کرد، هم‌اکنون «خود» باید دست به این مرزبندی بزند! باید پذیرفت این کار برای دولتی که همچنان عده زیادی از دولتمردان آن در سودای «گذار از ترامپ» به جای «گذار از آمریکا» هستند، بسیار سخت و حتی ناممکن است!

 

واقعیت امر این است که دولت باید دست به نوعی «انتحار تئوریک» در مبانی فکری خود بزند تا بتواند پس از ۵ سال، مبانی و مؤلفه‌های ذهنی خود را با واقعیات جاری نظام بین‌الملل وفق دهد. در این معادله، پدیده‌هایی مانند «وعده و وعیدهای دموکرات‌های آمریکا» و «برجام اروپایی» به‌مثابه «عوامل بازدارنده» عمل کرده و مانع از تبلور ایده‌های خلاقانه و صحیح از سوی دولت می‌شود.

متاسفانه اینگونه احساس می‌شود که دولت محترم، نیازی مهم به نام «تغییر گفتمان» را به «تغییر تاکتیک» تقلیل داده و حتی تاکتیک‌های خود را نیز منوط به حضور اشخاصی معین [بخوانید دموکرات‌ها] در کاخ سفید کرده است؛ همان دموکرات‌هایی که یک سال و نیم از دوران توافق برجام در زمان صدارت‌شان بود و کمتر از جمهوری‌خواهان، عهدشکن نبودند! بدیهی است عاقبت این نوع نگاه، چیزی جز صرف هزینه‌های هنگفت در حوزه سیاست خارجی و حتی داخلی کشور نخواهد بود.

 

در یک جمع‌بندی کلی باید اذعان کرد نیاز به «گذار فکری» این روزها بیش از هر زمان دیگری در حوزه سیاست داخلی و خارجی ما حس می‌شود! نباید اجازه داد «ناز غرب»، «نیاز اساسی» ما را به حاشیه ببرد!

 

صاحبان اندیشه در حوزه جامعه‌شناسی معتقدند مفهوم کلیدی «گذار» اکثرا در نظریات نوسازی و دگرگونی و توسعه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. متفکران برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگی هایی را برشمرده‌اند. بر اساس آنچه متفکران مدرن و حتی پست‌مدرن نسبت به آن اذعان دارند، مهم‌ترین ویژگی جامعه در حال گذار، بروز بحران معناست.

اساسا «اندیشه سیاسی» بخشی از پاسخ نخبگان فکری یک جامعه به بحران معناست. هم‌اکنون زمان آن است که بحران معنای خلق‌شده از سوی دولتمردان ما با اندیشه‌ای سیاسی- که همان اندیشه سیاسی ناب مبتنی بر ارزش‌های انقلاب اسلامی است- پاسخ داده شود. به عبارت شفاف‌تر، دولت باید آماده گذار از مفاهیم و دوگانگی‌ها و پارادوکس‌هایی باشد که خود در زمانی نه‌چندان دور آنها را به جامعه عرضه کرده بود. اگر این «گذار خودخواسته» انجام نشود، همچنان دولت با بحران معنای خودساخته‌اش درگیر خواهد بود و متعاقبا، از حرکت در مسیری که مولد عزتمندی و سربلندی برای جامعه باشد منحرف خواهد شد.

آیا دولتمردان ما قادر به درک این حقیقت مهم هستند؟!  امیدواریم!

محمد نجف‌آبادی