اول‌هایی که برنده نیستند

همیشه اول شدن مساوی با پیروزی نیست. گاهی اول می شوی اما بازی را می بازی؛ بد هم می بازی. حرف ما با کسانی که سیاست را ماکیاولیستی می بینند یا تجارت را ضرر وارد کردن بر دیگری می پندارند نیست؛ حرف ما با رسانه های اخلاق مدار، صاحبان حساب کاربری با تقوا و کسانی است که تریبونی از یک نفر تا چند میلیون مخاطب دارند و از قضا دغدغه دین و آخرت هم دارند.

گاهی باید خودمان را جای فردی بگذاریم که قرار است درباره او خبر تنظیم کنیم یا خانواده ای که بیمار بدحال دارند و رقت قلب روزافزونی پیدا کرده اند؛ آن وقت هر خبر یا شنیده ای را به راحتی منتشر نمی کنیم و حتما با احتیاط بیشتری عمل می کنیم.

گاهی عیبی ندارد دوم و سوم شویم؛ گاهی عیبی ندارد عکس خبرمان خیلی به روز نباشد و مثلا عکس‌مان از دوران سلامتی آن فرد بیمار باشد نه دورانی که از شدت بیماری چهره تغییر کرده. گاهی عیبی ندارد حرفه ای نباشیم ولی پیش وجدان خودمان آسوده خاطر باشیم که دل هایی را نرنجاندیم.

در اینکه شایسته و بایسته است دفتر افراد رده بالای نظام، در اطلاع رسانی ها و پیشگیری از این اتفاقات، حرفه ای و مسلط عمل کنند شکی نیست؛ در اینکه این اتفاق هم نیفتاده و باعث گمانه زنی ها و شنیده ها و بیانات خلاف واقع شده هم شکی نیست اما گاهی می توان با سعه صدر و گذشتن از برخی اول شدن ها، در میدانی دیگر پیروز شد.

به عنوان نمونه کافی است به نمونه های خارجی این موارد که از قضا مدعی اسلام و اخلاق هم نیستند نظر بیندازیم. در ایالات متحده آمریکا، جرج هربرت واکربوش، چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا که در رسانه ها به جرج بوش پدر مشهور است، حدود سه هفته پیش و در پی یک بیماری طولانی در سن نود و چهار سالگی درگذشت.

از قضا همین فرد چند بار حالش به شدت وخیم شده، به بیمارستان منتقل شده و حتی شایعه مرگش پیچیده بود، اما خبرگزاری های رسمی همه به احترام خانواده اش صبر کردند و پس از مرگ او نیز پسرش خبر درگذشت او را به رسانه ها اعلام کرد و در انتشار موضوع، خبری از منابع آگاه و تیم پزشکی و فلان سیاستمدار و عوامل بیمارستان و ... نبود. این وضعیت را مقایسه کنید با کشور ما که چند خبرگزاری رسمی خبر درگذشت یک مسئول عالی رتبه را منتشر می‌کنند در حالی‌که خانواده او هنوز خبر درگذشت را اعلام نکرده اند.

مسعود پیرهادی