اندر احوالات جریان خودتحقیر غرب‌گرا

اکنون که جریان روشنفکر غربی در پی اغتشاشات اخیر با حمایت تمام‌قد فراموشخانه غرب و ابزارهای مختلف رسانه‌ای به جنگ نظام جمهوری اسلامی و ایدئولوژی اسلام آمده است، ضروری است اندیشه‌های این جریان بیمار وابسته و خودتحقیر تبیین شود. دشمنی این جریان فکری با اساس اسلام و به تبع آن با نظام اسلامی ریشه در تاریخ شکل‌گیری آن دارد. این جریان تحت تاثیر نفوذ اندیشه‌های غربی در ایران شکل گرفته و تاکنون به شکل وابسته، تغذیه شده و کمر بسته غرب، به حیات خود ادامه داده است. بعد از انقلاب اسلامی حمایت غرب از این جریان با شدت بیشتر و با برنامه‌ریزی و تعیین بودجه ادامه داشته است. دادن پناهندگی سیاسی و اجتماعی، دادن جوایز متعدد مثل جایزه صلح نوبل تا حقوق بشر و اسکار برای حمایت از غرب‌گرایان ضدانقلاب، حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک از فعالیت آنان علیه نظام سیاسی کشور، به کارگیری آنها به عنوان مزدور در مراکز مطالعاتی شرق‌شناسی، به‌کارگیری آنان به عنوان جاسوس برای مراکز اطلاعاتی، در اختیار قرار دادن تریبون در رسانه‌های متعدد مثل بی‌بی‌سی، سعودی اینترنشنال، منوتو و VOA و اعطای تابعیت به برخی مزدوران از جمله حمایت‌های متعدد از این جریان وابسته است. مشکل این جریان فکری با نظام اسلامی ماهیت مادی ندارد و به‌رغم اینکه برخی از همین جریان در قالب سلبریتی ورزشی یا هنری در درون همین نظام سیاسی به میلیاردها تومان پول رسیده‌اند و جزو قشر مرفه جامعه محسوب می‌شوند اما خصومت و کینه عجیب آنها در جریان همین اغتشاشات اخیر برون ریخت و تمام‌قد چهره ضدملی و ضد‌دینی خود را نشان داد. به طور قطع مطالبات این جریان به‌رغم برخی ادعاهای عوام‌فریبانه مردمی بودن، اقتصادی نیست. این جریان هر قدر در درون نظام اسلامی از قبل معادلات فاسد خود بهره اقتصادی ببرند با ایدئولوژی اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی همراهی نخواهند کرد. اصولا مشکل آنها با انقلاب اسلامی ذهنی است.

در آستانه دهه مبارک فجر و پیروزی انقلاب اسلامی لازم است بیان شود که هر قدر برای این اذهان کپک‌زده هنری فرش قرمز پهن شود و با انواع جوایز بغل آنان پر شود، باز چون عقرب خانگی بر پیکر مظلوم انقلاب و اسلام نیش خواهند زد. دهه فجر نزدیک است و باز شاهد خواهید بود که چگونه صحنه‌های جلسات نقد فیلم و اختتامیه تبدیل به جولان چهره‌هایی عقده‌ای خواهد شد که یا در صددند با ظاهری خلاف عرف اسلامی نمایان شوند یا با آروغی خفه‌کننده، نمایش حمایت از خدای رنگین‌کمانی بدهند و از ایران غمگین و عزادار سخن بگویند. اصولا این جماعت نمی‌خواهد و نمی‌تواند تحت تاثیر نقش‌های مثبت خود مثل مختار، زلیخا و حاج‌کاظم هم قرار بگیرد. مختار، زلیخا و حاج‌کاظم پول می‌شوند ولی مرام نمی‌شوند، البته جریان هنری و ورزشی کاسب و سوداگر، همواره مروج اندیشه غرب‌گرایی بوده است. این جریان با صحه گذاشتن بر جریان فکری غرب، قلمرو دین در زندگی انسان را به امور فردی محدود کرده و معتقد است دین نمی‌تواند تمدن‌ساز باشد، بنابراین به منظور تمدن‌سازی و توسعه علمی و اقتصادی جوامع، باید سراغ نسخه‌های آماده و موفق برویم که بهترین نسخه در حال حاضر، تفکرات و آموزه‌های غربی است. آنها معتقدند انتظار دخالت دین در امور اجتماعی و تمدن‌سازی، بیجا و بیهوده است، فلذا این جریان با موافقت کامل با غرب، راهکار پیشرفت جامعه ایران را در غربی شدن می‌داند. نسخه همیشگی آنها نیز از ظواهر آغار می‌شود. به طور مثل پوشش زنان که خود نمادی از فرهنگ و تمدن یک کشور محسوب می‌شود، به شکل پروژه‌ای مورد هجوم قرار می‌گیرد تا با اصلاح ظواهر زنان و لخت کردن آنان، دروازه تمدن فاحشه‌ها را به روی ملت بزرگ و متمدن ایران باز کنند. مرگ یک دختر برای‌شان می‌تواند یک رمز باشد تا از صغیر و کبیرشان در جامعه هنری و ورزشی کشف حجاب کنند. این جریان در صورت و شمایل جریان روشنفکر اصلاح‌طلب بعد از روی کار آمدن دولت‌های رفسنجانی و خاتمی در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران شاخ برآورده و با همراهی و حمایت و تغذیه جریان نفوذی در داخل نظام اسلامی هر روز شاخ‌تر شده و اکنون با شاخ‌های فربه و تیز به پیکره نظام اسلامی ضربه می‌زند و هر روز پروژه‌ای را برای براندازی نظام اسلامی در رسانه‌های اجتماعی تولید می‌کند. صورت دیگر این جریان، تکنوکرات‌هایی هستند که در غرب تحصیل کرده‌اند و در نهاد‌های آموزشی بویژه دانشگاه‌ها، مراکز اداری و نهاد‌های اجرایی حضور دارند. مهم‌ترین مشخصه این جریان فکری این است که از یک روحیه خودتحقیر در مقابل توسعه غربی برخوردار است و تلاش زیادی برای غربی‌سازی جامعه بویژه در مراکز آموزشی و دانشگاهی می‌کند. طرفدار سازش و مذاکره با غرب و معتقد به ترجیح اصول اندیشه غربی بر اصول اندیشه دینی و انقلابی هستند. گاهی سخن بی‌پرده می‌گویند و گاهی سخن لیبرالیستی را در پوشش الفاظ دینی در پرتو عبا و عمامه بیان می‌کنند. این جریان فکری از مهم‌ترین رقبا و چالش‌های اندیشه تفکیکی  اجتهادی رهبران انقلاب اسلامی بوده است. 

 تاریخ نفوذ این جریان در حوزه فرهنگی و هنری نیز به پیش از انقلاب اسلامی بازمی‌گردد. هنر سینما، تئاتر، موسیقی، رمان و داستان‌نویسی، روزنامه‌ها و مجلات، صحنه جولان این جریان فکری است. فضای مجازی و ماهواره‌ها  نیز فرصت مناسبی برای ترویج لیبرالیسم برای این جریان پدید آورده است. پدیده سلبریتیسم در سینما و ورزش هم سیمای عریان جریان غرب‌گرا را به خوبی نمایان می‌کند. مقام معظم رهبری وجود این افراد و حامیان آنان را در ساختار دولتی و عرصه‌های اقتصادی و فرهنگی کشور با عبارتی مثل تقی‌زاده‌های جدید نام می‌برند: «در داخل متاسفانه بعضی‌ها غرب را بزک می‌کنند، بدی‌های غرب را توجیه می‌کنند، رتوش می‌کنند، نمی‌گذارند افکار عمومی متوجه بشود که همین دولت‌های ظاهرالصلاح - مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران - در باطن‌شان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچی‌ها بین‌شان هست، رسانه‌ای‌ها بین‌شان هست، مثل تقی‌زاده؛ در دوره‌ طاغوت، آدمی مثل تقی‌زاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فرق سر تا ناخن پا غربی شود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی شود. امروز هم تقی‌زاده‌های جدید از این حرف‌ها می‌زنند». (امام خامنه‌ای/ یکم فروردین 98)

اندر احوالات جریان خودتحقیر غرب‌گرا

یکی از ویژگی‌های قدیمی، ذاتی و غیرقابل تزکیه این جریان، خودتحقیری است. شاید نخستین منتقد این روحیه رسمی در عصر ناصرالدین شاه قاجار، میرزا‌محمدخان مجدالملک سینکی در سال 1287هجری قمری باشد. وی در رساله کشف‌الغرایب با شتر مرغ معرفی کردن آنان قلم انتقاد را بر رفتار غربی‌مآبانه و خودتحقیر این غرب‌گرایان چنین می‌چرخاند:

«شترمرغ‌هایی که از پطرزبورغ و سایر بلاد خارجه برگشته و دولت ایران مبلغ‌ها در راه تربیت ایشان متضرر شده، از علم دیپلمات و سایر علومی که به تحصیل و تعلم آن مامور بودند، معلومات آنها به ۲ چیز حصر شده است: «استخفاف ملت» و «تخطئه دولت». در بدو ورود پای ایشان روی پای بند نمی‌شود که از اروپا آمده‌اند. از موجبات اخذ طمع و بخل و حسد، به مرتبه‌ای تنزیه و تقدیس می‌کنند که همه مردم حتی  پادشاه  با آن جودت طبع و فراست کذا به شبهه می‌افتد که آب و هوای بلاد خارجه از جمله چیزها از آب بیرون آورده یا توقف آنجا به لذات مربی است و قلب ماهیت می‌کند. این انگورهای نو آورده هم با نطق‌های متاسفانه، گاه از بحث خود اظهار تعجب می‌کنند که از ولایات منظم به این زودی چرا به مالک بی‌نظم رجعت کرده‌اند؟ گاه به احوال پادشاه و متحیر که تا چند از تمهید اسباب تربیت غفلت کرده‌اند؟ این تاسف و تعجب تا وقتی است که به خودشان از امور دولتی کاری سپرده شود. همین که مصدر کاری و مرجع شغلی شده‌اند، به اطمینان کامل که به قبح اعمال‌شان تا چیزی به برکت سیاحت قطعه اروپا پوشیده است و به این زودی‌ها کسی درصدد کشف بی‌حقیقتی ایشان نیست، بالا دست همه بی‌تربیت‌ها برمی‌خیزند و در پایمال کردن حقوق مردم و ترویج فنون بی‌دیانتی و ترک غیرت و مروت و اختراعات امور ضاره و طمع بیجا و تصدیقات بلا تصور و خوشامد و فراخ‌گویی به روسا و پیشکاران به تصویب عمل و تصدیق به اقوال ایشان چندان مبالغه دارند که پادشاه از ماموریت ایشان پشیمان می‌شود و متحیر می‌ماند».

روح‌الله اژدری