
حسین بادامکی ، فوتبالیست سابق پرسپولیس و تیم ملی، بعد از نزدیک به دو سال حضور در سمت معاون/مدیر ورزشی باشگاه، بهصورت رسمی از سمت خود استعفا داد و به تیم خیبر خرمآباد پیوست، این بار نه به عنوان مدیر، بلکه دستیار مهدی رحمتی در کادرفنی شد.
بادامکی از دوران جوانی تا پیش از بازنشستگی، مهرهای شناختهشده در فوتبال ایران بود:
بازیکن سابق ابومسلم، پرسپولیس ، ملوان، پدیده و صبای قم، با بیش از ۱۸۰ بازی برای پرسپولیس و حضور در تیم ملی.
بعد از بازنشستگی به سرپرستی ورزش خراسان مشغول و سپس به پرسپولیس بازگشت؛ او آبان ۱۴۰۲ با حفظ سمت مدیر ورزشی، مدیر آکادمی شد اما این سمت امروز در اختیار رضا شاهرودی است.
پرسپولیس فصل ۱۴۰۳–۱۴۰۴ را بدون قهرمانی در هیچ جامی به پایان رساند؛ نتایجی که بسیاری آن را ناشی از ضعف در تصمیم گیری ساختاری و ضعف در مدیریت ورزشی میدانند. این تیم در لیگ برتر با کسب رتبه سوم، حتی سهمیه آسیایی را از دست داد؛ یک شکست تاریخی. همچنین نیمکت باشگاه نیز ناپایدار بود؛ انتخابهای مکرر سرمربی از گاریدو تا کارتال نشاندهنده سردرگمی مدیریتی و فقدان هماهنگی میان مدیر و مربی بود.
در باشگاههای حرفهای اروپا، مثل آلمان و ایتالیا، مدیر ورزشی نقشی محوری دارد: مسئولیتی مانند انتخاب سرمربی، ساختار تیم، فلسفه بازی و جذب بازیکن. اما در پرسپولیس، همین عنوان بیشتر جنبه نمادین دارد؛ بادامکی در عمل «مدیری» نه به معنای واقعی، بلکه بیشتر تشریفاتی بود. او خودش هم اذعان دارد که تنها در چارچوب اختیارات محدود خود تلاش کرده و حاضر نیست در پستی بدون تأثیر باقی بماند.
شاید غیرقابل باور باشد اما تصمیم بادامکی برای خروج از پرسپولیس و حضور در نقش فنیتر و تأثیرگذارتر در خیبر، در واقع نوعی «ارتقای واقعی» بود. او تصمیم گرفت در پستی حضور پیدا کند که نقش واقعی دارد و به سمتی که صرفا یک عنوان خالی بود پشت پا زد. این استعفا انتقادی تلویحی به ساختار کنونی مدیریت باشگاه است: عنوانهای بزرگ بدون قدرت واقعی، بهرهوری کمی دارند.
بخشی از انرژی پرسپولیس در تعارفات مدیریتی از بین میرود، از جمله وجود پستی مثل مدیریت ورزشی که مشخص است اختیارات خاصی ندارد و حتی اگر شخصی مثل محمد انصاری آن را در اختیار بگیرد، احتمالا باید در هماهنگی با مدیرعامل صرفا پرکننده این صندلی باشد.
نکته اینجاست که در فوتبال ایران در صورت استفاده از مدل خارجی، پست مدیریت ورزشی پستی کاملا تنش زا خواهد بود، چون بعید است که سرمربیان بر نظر فردی بیرون از سیستم کاری خود گردن بگذرند. همچنین مدیران علاقمند به مانور محبوبیت در فصل نقل و انتقالات هستند و این فرصت را به نفرات دیگر واگذار نمیکنند. پس از همین جا این پروژه را باید شکست خورده تلقی کرد، مگر آنکه در نگرشها در فوتبال ایران تغییر جدی حاصل بشود.
بار دیگر حرکتی را که بادامکی کرد، با هم مرور میکنیم: او حضور روی نیمکت خیبر را به سمت مدیریتی در پرسپولیس ترجیح داد. شاید گفتگو با روشن کننده حقایق این سمت در پرسپولیس باشد.حسین بادامکی، فوتبالیست سابق پرسپولیس و تیم ملی، بعد از نزدیک به دو سال حضور در سمت معاون/مدیر ورزشی باشگاه، بهصورت رسمی از سمت خود استعفا داد و به تیم خیبر خرمآباد پیوست، این بار نه به عنوان مدیر، بلکه دستیار مهدی رحمتی در کادرفنی شد.
بادامکی از دوران جوانی تا پیش از بازنشستگی، مهرهای شناختهشده در فوتبال ایران بود:
بازیکن سابق ابومسلم، پرسپولیس، ملوان، پدیده و صبای قم، با بیش از ۱۸۰ بازی برای پرسپولیس و حضور در تیم ملی.
بعد از بازنشستگی به سرپرستی ورزش خراسان مشغول و سپس به پرسپولیس بازگشت؛ او آبان ۱۴۰۲ با حفظ سمت مدیر ورزشی، مدیر آکادمی شد اما این سمت امروز در اختیار رضا شاهرودی است.
پرسپولیس فصل ۱۴۰۳–۱۴۰۴ را بدون قهرمانی در هیچ جامی به پایان رساند؛ نتایجی که بسیاری آن را ناشی از ضعف در تصمیم گیری ساختاری و ضعف در مدیریت ورزشی میدانند. این تیم در لیگ برتر با کسب رتبه سوم، حتی سهمیه آسیایی را از دست داد؛ یک شکست تاریخی. همچنین نیمکت باشگاه نیز ناپایدار بود؛ انتخابهای مکرر سرمربی از گاریدو تا کارتال نشاندهنده سردرگمی مدیریتی و فقدان هماهنگی میان مدیر و مربی بود.
در باشگاههای حرفهای اروپا، مثل آلمان و ایتالیا، مدیر ورزشی نقشی محوری دارد: مسئولیتی مانند انتخاب سرمربی، ساختار تیم، فلسفه بازی و جذب بازیکن. اما در پرسپولیس، همین عنوان بیشتر جنبه نمادین دارد؛ بادامکی در عمل «مدیری» نه به معنای واقعی، بلکه بیشتر تشریفاتی بود. او خودش هم اذعان دارد که تنها در چارچوب اختیارات محدود خود تلاش کرده و حاضر نیست در پستی بدون تأثیر باقی بماند.
شاید غیرقابل باور باشد اما تصمیم بادامکی برای خروج از پرسپولیس و حضور در نقش فنیتر و تأثیرگذارتر در خیبر، در واقع نوعی «ارتقای واقعی» بود. او تصمیم گرفت در پستی حضور پیدا کند که نقش واقعی دارد و به سمتی که صرفا یک عنوان خالی بود پشت پا زد. این استعفا انتقادی تلویحی به ساختار کنونی مدیریت باشگاه است: عنوانهای بزرگ بدون قدرت واقعی، بهرهوری کمی دارند.
بخشی از انرژی پرسپولیس در تعارفات مدیریتی از بین میرود، از جمله وجود پستی مثل مدیریت ورزشی که مشخص است اختیارات خاصی ندارد و حتی اگر شخصی مثل محمد انصاری آن را در اختیار بگیرد، احتمالا باید در هماهنگی با مدیرعامل صرفا پرکننده این صندلی باشد.
نکته اینجاست که در فوتبال ایران در صورت استفاده از مدل خارجی، پست مدیریت ورزشی پستی کاملا تنش زا خواهد بود، چون بعید است که سرمربیان بر نظر فردی بیرون از سیستم کاری خود گردن بگذرند. همچنین مدیران علاقمند به مانور محبوبیت در فصل نقل و انتقالات هستند و این فرصت را به نفرات دیگر واگذار نمیکنند. پس از همین جا این پروژه را باید شکست خورده تلقی کرد، مگر آنکه در نگرشها در فوتبال ایران تغییر جدی حاصل بشود.
بار دیگر حرکتی را که بادامکی کرد، با هم مرور میکنیم: او حضور روی نیمکت خیبر را به سمت مدیریتی در پرسپولیس ترجیح داد. شاید گفتگو با روشن کننده حقایق این سمت در پرسپولیس باشد.