
روز گذشته، ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، بابک شهبازی، جاسوس موساد پس از طی مراحل قانونی و تأیید حکم در دیوان عالی کشور، به دار مجازات آویخته شد. شهبازی، پیمانکار سیستمهای خنککننده صنعتی، با دسترسی به مراکز حساس نظامی و مخابراتی، اطلاعات حیاتی مانند مختصات دیتاسنترها، نقشههای ورود و خروج و نقاط ضعف زیرساختها را به موساد فروخت. او حتی پیشنهاد انتقال بمب به این مراکز را داد، عملی که میتوانست فاجعهای عظیم با تلفات گسترده رقم بزند. فروش این اطلاعات، امنیت ملی را به خطر انداخت و در شهادت بیش از هزار نفر از هموطنانمان در جنگ دوازده روزه مؤثر واقع شد.
شهبازی با دریافت رمزارز و وعده اقامت خارجی، خودش، وطنش و هموطنش را به حراج گذاشت. با این حال، عدهای که فاصلهای عمیق با واقعیتهای ایران دارند، از این جاسوس دفاع میکنند. آنها با شعارهای پوچ حقوق بشری، اعدام او را محکوم کرده و چشم بر خیانتش میبندند. این دفاعها معمولاً در قبال مجازات هر جاسوس، تروریست یا اراذل و اوباش خیابانی تکرار میشود. مهدی کشتدار، مدیرعامل خبرگزاری قوه قضاییه در واکنش به توییتهای برادر جاسوس اسرائیل که بامداد امروز حکم اعدامش اجرا شد، نوشت که او کاملاً درست میگوید که «آرزوی قلبی او (بابک شهبازی) مبارزه علیه ایران بوده است» چون جاسوس معدوم اسرائیل در پیامی که برای افسر مستقیم خود ارسال کرده، گفته بود: «در کنار اسرائیل برای نابودی ایران میجنگم».
تلاش اپوزیسیون برای جبران هدف شکستخورده
همزمان با اجرای حکم اعدام بابک شهبازی، موج جدیدی از اعتراضات و دفاعهای ساختگی از سوی اپوزیسیون خارج از کشور به راه افتاد. افرادی که خود را «مدافع حقوق بشر» مینامند، اما در عمل، ابزار پروپاگاندای رژیمهای ضدایرانیاند، بلافاصله کمپینهایی در شبکههای اجتماعی راهاندازی کردند و سعی در تحریف واقعیت داشتند. آنها ادعا میکنند که اعدامها «غیرانسانی» است و بابک شهبازی «قربانی سیستم قضایی» شده، بدون آنکه به جزئیات پرونده که پر از شواهد مستند جاسوسی است، اشارهای کنند. این الگو متأسفانه تکراری است. هر بار که فردی به جرم جاسوسی، محاربه یا افساد فیالارض محکوم میشود، این گروهها که عمدتاً از اپوزیسیون ایران تشکیل شدهاند وارد میدان میشوند و با استناد به استانداردهای غربی حقوق بشر، سعی در مشروعیتبخشی به جرم و جنایت دارند.
طبق گزارشهای رسمی قوه قضائیه، بابک شهبازی اطلاعات حساس نظامی و امنیتی را به رژیم صهیونیستی فروخته بود اطلاعاتی که منجر به حملات مستقیم یا اختلال در سیستمهای دفاعی کشور شد. اما اپوزیسیون که اغلب با حمایت مالی یا ایدئولوژیک از غرب و اسرائیل عمل میکند، این را نادیده میگیرد و جای عوامل اصلی را اشتباه میگیرد.
این دفاعها نه تنها توهمی است، بلکه بخشی از استراتژی بزرگتر برای تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای قضایی است. مثلاً در پروندههای قبلی مانند اعدام اسماعیل فکری (همکار شهبازی که در خرداد ۱۴۰۴ اعدام شد)، یا حتی موارد اراذل و اوباش خیابانی که امنیت عمومی را برهم میزنند، همین الگو تکرار شده. این گروهها میگویند «نباید اعدام شود» اما نمیگویند که چرا چنین افرادی باید آزاد بمانند تا دوباره خیانت کنند. اپوزیسیون هم با دفاع از چنین افرادی، خود را از تودههای مردم جدا میکند و نشان میدهد که منافع آنها نه با ایران، بلکه با تهدیدکنندگان آن همخوانی دارد.
در واقع، این رفتارها نشاندهنده یک ایدئولوژی شکستخورده است. اپوزیسیون که نتوانسته به اهداف از پیش تعیین شده برسد، به تخریب از بیرون روی آورده و هر فرصتی را برای ایجاد شکاف استفاده میکند.
در گذشته یکی از رسانههای فارسی زبان با عبدالمالک ریگی، تروریست مشهور هم به عنوان فعال بلوچ مصاحبه کرد و اکنون جنایت گروهکهایی مثل جیشالظلم را هم با عنوان فعالیتهای قومی پوشش میدهند.
از پیمانکار صنعتی تا جاسوس اسرائیل
بابک شهبازی، فرزند رحمخدا، مردی ۴۴ ساله بود که در حوزه مهندسی صنعتی فعالیت داشت. او به عنوان پیمانکار متخصص در طراحی و نصب دستگاههای خنککننده صنعتی، سالها با شرکتهای وابسته به سازمانهای مخابراتی، نظامی و امنیتی همکاری میکرد. شغلش که شامل نصب سیستمهای خنککننده برای سرورها و دیتاسنترهای حساس بود، به او دسترسی زیادی به مراکز کلیدی کشور میداد. یعنی مختصات دقیق پروژههای نظامی، ویژگیهای فنی دیتاسنترها، نقاط ضعف و قوت زیرساختهای امنیتی همه اینها در دستان کسی بود که میتوانست با یک تصمیم غلط، امنیت ملی را به باد دهد. طمع، او را به سمت همین مسیر تاریک سوق داد.
داستان از اواخر سال ۱۴۰۰ آغاز شد. بابک شهبازی در یک گروه مجازی، با اسماعیل فکری آشنا میشود فردی که تخصصش در شبکههای رایانهای بود و بعداً در ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، به اتهامات جاسوسی اعدام شد. فکری از شهبازی درخواست همکاری در پروژهها کرد و شهبازی، با توجه به حوزه کاریاش، او را در چند پروژه همراه خود برد. اما این آشنایی، مقدمهای برای یک توطئه بزرگتر بود. شهبازی که از شغلش برای دسترسی به اطلاعات حساس استفاده میکرد، تصمیم گرفت این اطلاعات را به سرویس جاسوسی موساد بفروشد. انگیزهاش هم پول و اقامت در کشور خارجی بود. او ۱۲۰ میلیون دلار نقد یا ارز دیجیتال، به علاوه امنیت برای خود و خانوادهاش، درخواست کرد. اما ترس از افشا شدن هویتش، باعث شد فکری را به بهانه تخصص کامپیوتری و تسلط به انگلیسی، در ازای سهمی از پول وارد بازی کند.
در بهمن ۱۴۰۰، به درخواست افسر موساد، جلسهای از طریق «اسکایپ» با شهبازی و فکری برگزار شد. این جلسه که حدود یک ساعت طول کشید، به تخلیه اطلاعاتی اختصاص داشت. افسر موساد به آنها اطمینان داد که «تمام افرادی که با سرویس موساد همکاری میکنند، تحت حمایت کامل هستند و قبل از هر اتفاقی، از امنترین کانال خارج میشوند.» این وعدهها شهبازی را بیشتر وسوسه کرد. در مکالمه دوم اسکایپی، او حتی پیشنهاد داد که کارت ورود به مجموعههای حساس دارد و خودرویش بازرسی نمیشود و میتواند بمبی را داخل ببرد و موساد بعد از سالها منفجر کند!
آخر هفتهها با موساد
ارتباط شهبازی پیشرفت کرد. او با چهار افسر موساد با نامهای مستعار «شموئیل» (سامی)، «بنیامین»، «مایکل» و یک افسر فنی برای آموزش ارتباط گرفت. این ارتباطات هفتگی بود و شهبازی اطلاعات دقیقی ارسال میکرد از جمله نشانی پروژهها، نوع فعالیتها، تعداد نیروی انسانی، نحوه ورود و خروج، مشخصات مقامات و افراد کلیدی، مسائل فنی، نقاط ضعف و قوت. طبق اقرارهای خودش، موساد از او خواست بستهای پنهانشده را دریافت کند؛ بستهای حاوی پول و ابزارهای جاسوسی. این بستهها، بخشی از شبکه حمایتی موساد بودند که به جاسوسان کمک میکردند بدون ردیابی عمل کنند.
آموزشهای موساد به شهبازی، حرفهای و دقیق بود. او دستورالعملهایی برای رازداری ارتباط، دستورالعمل زمان دستگیری، از بین بردن مدارک، خروج اضطراری از کشور، علامتهای سلامتی، داستانهای پوششی برای موقعیتهای خاص، تحویل بستههای جاسازیشده و نکات حفاظتی دریافت کرد. در فروردین ۱۴۰۱، به دستور شموئیل، یک تبلت خاص تهیه کرد و برای فعالسازی، از سیمکارت فروشنده استفاده کرد تا ردیابی نشود. مایکل، افسر دیگر، مرحله به مرحله نحوه ارتباط امن با تبلت را آموزش داد. اما وقتی فکری در اواخر پاییز ۱۴۰۲ دستگیر شد، شهبازی به دستور موساد، تبلت را شکست و در رودخانه کرج (جاده چالوس) انداخت.
پس از دستگیری شهبازی در دیماه ۱۴۰۲، پروندهاش به دادگاه ارسال شد. اتهاماتش شامل همکاری با دول خارجی متخاصم علیه جمهوری اسلامی، همکاری اطلاعاتی، جاسوسی و امنیتی به نفع رژیمصهیونیستی برای تقویت و تحکیم آن و تبادل اطلاعات با وابستگان رژیم بود. دادگاه با حضور وکیل، او را به جرم افساد فیالارض از طریق محاربه به اعدام محکوم کرد. وکیل درخواست فرجامخواهی کرد و پرونده به دیوان عالی رفت، اما دیوان در اردیبهشت ۱۴۰۴ حکم را تأیید کرد. صبح ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، حکم اجرا شد.
دوره فشرده خیانت
برای درک کامل عمق خیانت شهبازی، باید به زمینه شغلی او نگاهی دقیقتر بیندازیم. او به عنوان پیمانکار خنککنندههای صنعتی، در پروژههای حساس مانند دیتاسنترهای مخابراتی (که اطلاعات ارتباطی ملی را ذخیره میکنند)، مراکز نظامی (با سرورهای فرماندهی) و امنیتی (مانند سیستمهای نظارت) فعالیت داشت. هر پروژه، فرصتی برای جمعآوری داده بود. مثلاً در یک پروژه، او مختصات دقیق یک دیتاسنتر را ثبت کرد؛ اطلاعاتی که میتوانست برای حملات سایبری یا فیزیکی استفاده شود. طبق گزارشهای قضایی، شهبازی در ارتباطات هفتگی، بیش از دهها سند فنی ارسال کرده بود، از جمله نقشههای ورود/ خروج که میتوانست برای عملیات ترور یا خرابکاری مفید باشد. همکاری با فکری، لایه دیگری به ماجرا اضافه کرد. فکری، با تخصص شبکه، مکمل شهبازی بود. آنها در پروژههای مشترک، اطلاعات را ترکیب میکردند. شهبازی دسترسی فیزیکی، فکری تحلیل دیجیتال. جلسه اسکایپ بهمن ۱۴۰۰، نقطه عطف بود؛ افسران موساد، با سؤالهای دقیق، اطلاعات اولیه را استخراج کردند و سپس، آموزشهای پیشرفته را شروع کردند. مثلاً آموزشهایی نظیر دستورالعمل نحوه رازداری ارتباط، دستورالعمل زمان دستگیری، دستورالعمل از بین بردن مدارک در صورت خطر، دستورالعمل خروج از کشور در هنگام خطر، دستورالعمل علامت سلامتی برای اطمینان از اینکه دارند با خود جاسوس صحبت میکنند، دستورالعمل داستان پوششی برای حضور در موقعیتهای خاص، دستورالعمل تحویل بسته جاسازی شده و نکات حفاظتی.
شهبازی شرکتش را به دستگاههای حساس برای انجام پروژهها معرفی کرده بود و در تمامی ایمیلهای ارسالیاش به افسران موساد تأکید کرده بود که به دنبال سرنگونی نظام است. اما پول هم موتور محرک اصلی او بود. شهبازی مبالغی به صورت رمزارز دریافت کرد. او حتی پیشنهاد حمل بمب هم داده بود. در سطح گستردهتر، پرونده شهبازی بخشی از شبکه بزرگتر جاسوسی موساد در ایران است. موساد، با سابقه طولانی نفوذ از افراد مانندی شهبازی برای جمعآوری اطلاعات استفاده میکند. اعدام او، ضربهای به این شبکه است و حتی مورد استقبال برخی کاربران غیرایرانی قرار گرفت. موضوعی که نشاندهنده نگرانی جهانی از نفوذ اسرائیل است.
بابک شهبازی که از موقعیت شغلیاش سوءاستفاده کرد، نشان داد چگونه طمع میتواند یک شهروند عادی را به خائن تبدیل کند. اپوزیسیونی که کیلومترها از تهدیدات اسرائیل و آمریکا علیه ایران دور هستند با دفاع از این افراد، چهره واقعی خود را بیش از گذشته به مردم نشان میدهند.