ریاض نوک پیکان اسرائیل علیه تهران نمی‌شود

این اندیشکده مستقر در واشنگتن در مقاله‌ای به قلم «آرون دیوید میلر» نوشت: زمانی که فرانکلین روزولت، رئیس‌ جمهوری اسبق آمریکا در فوریه ۱۹۴۵ با بیماری و حال ناخوش از «کنفرانس یالتا(در شبه‌جزیر کریمه)» بازمی‌گشت، مسیر خود را تغییر داد تا در «دریاچه تلخ بزرگ» در کناره کانال سوئز با عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود، بنیان‌گذار پادشاهی مدرن عربستان سعودی دیدار کند.

شیفته‌های نفت؛ از روزولت تا ترامپ

شاید روزولت اولین رئیس‌ جمهوری آمریکا بود که شیفته خاندان سلطنتی سعودی شد البته علت آن هم یا ذخایر عظیم نفت این کشور بوده یا ادعای رهبری‌اش در جهان عرب؛ با این حال، قطعا روزولت آخرین نفر نیست. ۶ نفر از جانشینان روزولت هم از پادشاهان سعودی در کاخ سفید میزبانی کردند. با این حال، شاید رابطه هیچ‌کدام از آنها با یکی از سران سعودی، به اندازه رابطه دونالد ترامپ با محمد بن سلمان، ولیعهد ۴۰ ساله سعودی، تا این اندازه سرنوشت‌ساز و در عین حال نگران‌کننده نباشد؛ کسی که ترامپ دیروز با زرق و برق فراوان در واشنگتن از او میزبانی کرد.

به باور این اندیشکده «ترامپ هم مانند اسلافش تماما شیفته عربستان است، اما در عین حال با حاکمان اقتدارگرای این کشور احساس راحتی می‌کند، نسبت به سابقه حقوق بشری وحشتناک ریاض بی‌تفاوت است، فرصت‌های مالی کلان در عربستان چشمش را گرفته و بیش از هر چیز رویای جوش دادن توافق تاریخی اسرائیل-عربستان را در سر می‌پروراند؛ رویایی که شاید برایش جایزه نوبل صلح را به ارمغان بیاورد. ترامپ در واشنگتن، نه به بن‌سلمان فشار حقوق بشری وارد خواهد کرد و نه انتظار پیشرفت جدی در عادی‌سازی روابط با اسرائیل را دارد. ترامپ باید این را درک کند که از نگاه بن‌سلمان، این سفر درباره عادی‌سازی با اسرائیل نیست بلکه این سفر با هدف عادی‌سازی چهره و شهرتش به‌عنوان یک رهبر جدی در صحنه بین‌المللی و شریک معتبر آمریکا صورت گرفته است.»

میلر افزود: رابطه نزدیک آمریکا با عربستان سعودی بیش از هفتاد سال همواره یکی از ستون‌های اصلی سیاست خاورمیانه‌ای واشنگتن از جانب هر دو حزب(جمهوری‌خواه و دموکرات) بوده است. نفت، مبارزه با تروریسم، همکاری اطلاعاتی، امنیت خلیج فارس و تلاش برای صلح اعراب و اسرائیل به‌نظر دلایلی قوی برای چنین رابطه‌ای محسوب می‌شوند. در عین حال، مناقشات بزرگ در حوزه‌هایی مانند قیمت نفت، غنی‌سازی هسته‌ای، حقوق بشر، روابط با روسیه و چین و جنگ یمن همواره تنش‌های دیرپایی ایجاد کرده است.

عربستان در تعریف کلمه «متحد» آمریکا جا نمی‌گیرد

نگارنده این مقاله بر این باور است که «اگر "متحد" به معنای کشوری باشد که هم منافع و هم ارزش‌هایش با آمریکا هم‌سو و هم از حمایت گسترده داخلی آمریکا برخوردار باشد، احتمالا عربستان سعودی در این تعریف جا نمی‌گیرد و به اصطلاح کم می‌آورد. دقیق‌تر آن است که ریاض را می‌توان "شریک راهبردی" آمریکا دانست که منافعش فقط در مقاطعی با واشنگتن هم‌راستا می‌شود. زمانی که آمریکا بخواهد درباره تعهدات مد نظرش در یک پیمان امنیتی دوجانبه تصمیم‌گیری کند، این نکته اهمیتی دوچندان خواهد یافت.»

به نوشته کارنگی، بن سلمان تنها بر آمریکا تمرکز نکرده بلکه در عین حال که امیدوار است با واشنگتن به توافق امنیتی برسد، به سوی قدرت‌های بزرگ و کوچک دیگر نیز دست دوستی دراز کرده تا گزینه‌هایش را گسترده‌تر کند و به اصطلاح دستش بازتر شود. ولیعهد سعودی با روسیه و چین در حوزه نفت، هیدروکربن و فناوری روابط نزدیکی برقرار کرده و با ایران هم درصدد تنش‌زدایی و آشتی است تا برای برنامه‌های اقتصادی جاه‌طلبانه‌اش در خلیج فارس، محیطی امن فراهم آورد.

خروج ترامپ از برجام دلیلی بر نگاه محتاطانه بن‌سلمان به واشنگتن

این رویکرد مبتنی بر «پوشش ریسک» یا به اصطلاح «قرار ندادن تمام تخم‌مرغ‌ها در یک سبد»، تا حد زیادی از نگاه بن‌سلمان به سیاست آمریکا که آن را ناپایدار و آشفته می‌داند، نشات می‌گیرد؛ سیاست‌هایی که از جمله آنها می‌توان به تغییر اولویت‌ها در دوران باراک اوباما، خصومت اولیه بایدن با ولیعهد سعودی پس از قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار و منتقد سعودی در سال ۲۰۱۸ در ترکیه، خروج ترامپ از برجام و واکنش کم‌رمق ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری‌اش به حملات سال ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان اشاره کرد.»

به باور این اندیشکده، «بن‌سلمان نه روابطش را با روسیه و چین کنار خواهد گذاشت، نه حاضر است علیه ایران به نوک پیکان آمریکا یا اسرائیل بدل شود. او همچنین استقلال راهبردی عربستان را قربانی نخواهد کرد و در مقابل فشارها برای آنکه طرف یکی را بگیرد و روابط خود را با دیگری به طور کامل قطع کند، مقاومت خواهد کرد. سیاست‌گذاران آمریکایی که خواستار دور کردن ولیعهد سعودی از رقبا و دشمنان واشنگتن هستند، در تعامل با وی باید همواره این واقعیت در نظر داشته باشند. »

کارنگی با استناد به منابع و گزارش‌های رسانه‌ای مدعی شد که بن سلمان خواهان یک تعهد دفاعی مورد تایید سنا یعنی چیزی مشابه ماده ۵ ناتو است. آخرین باری که واشنگتن چنین تعهدی داد، ۶۵ سال پیش و تحت پیمان امنیتی آمریکا–ژاپن در سال ۱۹۶۰ بود. استدلال برای دریافت چنین تعهدی شاید قانع‌کننده به نظر برسد؛ عربستان دشمنان واقعی دارد که تهدیدهایی چشمگیر متوجه آن می‌کنند(!)، آمریکا پیش از این برای حفاظت از نفت عربستان و خلیج فارس وارد جنگ شده، پیمان دفاعی می‌تواند بازدارندگی ایجاد کند و عربستان را تا سال‌ها به اردوگاه آمریکا وفادار می‌کند و رقبایی همچون روسیه و به‌ویژه چین را بیرون می‌راند.

در جستجوی تعهدی امنیتی مشابه ماده ۵ ناتو

به باور این اندیشکده آمریکایی، افزون بر این، ‌ واشنگتن باید تهدید چین را در اندازه واقعی‌اش ببیند. پکن قادر نیست تا جای واشنگتن را به‌عنوان شریک امنیتی ریاض در منطقه بگیرد. منافع و اولویت‌های آمریکا هم با گذشت زمان تغییر می‌کند. یک پیمان دفاعی بلندمدت با شریکی مسئله‌دار که با چین و روسیه هم بازی می‌کند، ممکن است از توجیه اصلی‌ منجر به ارائه چنین تعهد احتمالی‌ای، فراتر رود. ترامپ در فرمانی اجرایی به قطر تعهدی امنیتی داد که به شکل غافلگیرکننده‌ای قوی بود و شاید تعهدی در همان سطح بهترین ماحصل ممکن باشد.

میلر در ادامه می‌افزاید: درباره عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان به عنوان کسی که بخش عمده زندگی حرفه‌ایم را درباره مذاکرات اعراب و اسرائیل سپری کرده‌ام، شکی ندارم که این اتفاق بزرگی خواهد بود اما اینکه تا چه حد تحول‌آفرین باشد، جای بحث دارد. همه چیز به این بستگی دارد که آیا این توافق نه‌تنها به همگرایی منطقه‌ای اسرائیل با جهان عرب و اسلام منجر شود، بلکه برای جنگ بین اسرائیل و فلسطین نیز راه‌حلی پایدار در خود داشته باشد.

به باور میلر، هدف اصلی بن‌سلمان از این سفر این است که بدون ارائه هیچ‌گونه تعهد علنی جدی و پرخطر درباره موضوع عادی‌سازی، تا می‌تواند از ترامپ امتیاز بگیرد؛ چیزهایی مثل تعهد امنیتی، جنگنده‌های اف-۳۵، تعهد صادرات فناوری هسته‌ای آمریکا و نیمه‌رساناهای پیشرفته. هرچه ترامپ بیشتر به سعودی‌ها بدهد، انگیزه بن سلمان برای حرکت به سمت عادی‌سازی کمتر خواهد شد.

این سفر برای بن‌سلمان احتمالا بیشتر با تمرکز بر نوعی دیگر از «عادی‌سازی» انجام شده است؛ نه با اسرائیل، بلکه با آمریکا. او می‌خواهد نشان دهد که از زمان سفر قبلی‌اش در سال ۲۰۱۸، کاملا از انزوا خارج و وجهه‌اش کاملا «بازسازی» شده است.