جنوب یمن در روزهای اخیر شاهد تحولات ژئوپلیتیکی مهمی بوده که با گسترش نفوذ شورای انتقالی جنوب(STC) تحت حمایت امارات بر حضرموت و عدن، مقر رسمی دولت تحت حمایت عربستان، مشخص شده است. با خروج رهبران دولت تبعیدی از عدن، عملاً یک خلأ نهادی بیسابقه و یک واقعیت سیاسی جدید تحت سلطه STC درحال شکلگیری است.این تحولات با تشدید گفتمان جداییطلبانه STC برای احیای "کشور جنوب" همراه است که نهتنها تنشهای داخلی یمن، بلکه توازنهای منطقهای را نیز تهدید میکند.در پشتپرده رقابت آشکار میان ریاض و ابوظبی در جنوب، بازیگر دیگری با احتیاط تحولات را دنبال میکند: اسرائیل. تلآویو، تقویت جداییطلبی را یک فرصت استراتژیک میداند که مستقیماً در خدمت محاسبات امنیتی آن قرار دارد.نفوذ اسرائیل در یمن از اهمیت ژئواستراتژیک تنگه بابالمندب نشئت میگیرد؛ آبراهی حیاتی که دریایسرخ و اقیانوسهند را به هم وصل میکند. تلآویو هرگونه تهدید در این تنگه را خطری مستقیم برای ناوبری تجارت دریایی و امنیت بندر ایلات خود میبیند و آن را کارت فشاری میداند که ممکن است بهدست دشمنان، بیفتد.از منظر اسرائیل، بحران یمن یک مسئله داخلی مجزا نیست، بلکه جزئی جداییناپذیر از معادله امنیت دریایسرخ و درگیری گستردهتر منطقهای محسوبمیشود. به این ترتیب، نفوذ اسرائیل در جنوب یمن از یک ناظر محتاط به یک بازیگر غیرمستقیم و تأثیرگذار در صحنه تبدیل شدهاست.
راهبرد اسرائیل در یمن... در درجه اول مقابله با دولت صنعا
از زمان شروع جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳، جبهه یمن به یکی از پیچیدهترین صحنههای درگیری برای اسرائیل تبدیلشد؛ زیرا دولت صنعا دهها حمله موشکی و پهپادی را با هدف قرار دادن عمق اسرائیل، و همچنین حملات مکرر به کشتیهای اسرائیلی یا مرتبط با آن در دریایسرخ، انجامداد. اگرچه تلآویو حملاتی علیه صنعا برای مقابله با عملیات دریایی و پهپادی آن انجامداد، اما صحنه یمن همچنان برای این رژیم پیچیده و ناشناخته باقیماند و چالشی امنیتی ایجاد کرد که هنوز حل نشدهاست.اسرائیل در جبهه یمن از دو مسیر موازی پیروی کرده است: نخست، هدف قرار دادن مستقیم ارتش و نیروهای مسلح یمن از طریق حملات هوایی که در مه ۲۰۲۴ انجام شد؛ و دوم، تلاش برای خنثیسازی راهبردی دولت صنعا از طریق حمایت از پیشروی شورای انتقالی جنوب. هدف از این رویکرد دوم، کاهش نفوذ دولت صنعا و تقویت موقعیت اسرائیل در صورت بروز هرگونه رویارویی جدید با یمن و در نهایت، تغییر معادله درگیری در سطح منطقهای است.
تجزیه در برابر عادیسازی... تغییر ریشهای در راهبرد
شورای انتقالی جنوب، از زمان ورود به دولت عدن (بر اساس توافق ریاض در سال ۲۰۱۹)، تحرکات بسیاری برای گسترش نفوذ سیاسی و نظامی خود در دولت جنوب آغاز کرد. این توافق به شورا جایگاهی در شورای رهبری ریاستجمهوری و همچنین وزارتخانههای کلیدی اعطا نمود، که به آن اجازه داد تا جنگهای پیدرپی را برای بسط کنترل بر بیشتر مناطق جنوبی و شرقی به راه اندازد. این مناطق از منابعطبیعی فراوان و موقعیتجغرافیایی بسیار مهم در حوزه بنادر، خطوط کشتیرانی و تدارکات برخوردارند.با امضای توافقنامههای ابراهیم در سال ۲۰۲۰ و افزایش هماهنگی بین امارات و اسرائیل، تلآویو از طریق دروازه امارات وارد خط بحران یمن شد. اکنون اسرائیل بهعنوان یکی از حامیان پنهان شورای انتقالی شناختهمیشود؛ این حمایت تحت لوای محاصره لجستیکی دولت صنعا و به تبع آن «انصارالله» و کاهش نفوذ آنها، و با تمرکز ویژه بر امنیت دریایسرخ، بابالمندب، و بنادر یمنی که در معادلات تجارتبینالمللی، انرژی و کشتیرانی دارای ارزش استراتژیک بالایی هستند، انجاممیشود.پساز تثبیت کنترل شورا بر بیشتر مناطق جنوب یمن، نشانههای این همگرایی سیاسی و امنیتی آشکار شد. «عیدروس الزبیدی»، رئیس شورای انتقالی، در سفر به ایالاتمتحده، امکان عادیسازی و برقراری روابط رسمی با اسرائیل را مطرحکرد و در اظهاراتی که روزنامه "معاریو" منعکسکرد، ایجاد یک دولت مستقل در جنوب را گشایش در مسیر پیوستن به توافقنامههای ابراهیم و تدوین یک سیاستخارجی مستقل دانست.
در همین راستا، روزنامه «تایمز» از برقراری تماسهای مستقیم میان شورای انتقالی جنوب و مقامات اسرائیلی پردهبرداشت؛ تماسهایی که محور اصلی آنها گفتوگو درباره «مسائل مشترک»، بهویژه مقابله با انصارالله، بودهاست. این گزارش درحالی منتشر میشود که همزمان، دیپلماتهای غربی و برخی اعضای شورای امنیت سازمان ملل نیز از احتمال بازگشت یمن به وضعیت پیشین، یعنی تقسیم این کشور به دو بخش شمالی و جنوبی، سخن میگویند.با وجود تلاشهای شورای انتقالی جنوب که در سال ۲۰۱۷ تأسیسشد، برای احیای دولت سابق جنوب (قبلاز سال ۱۹۹۰) و کسب رسمیت بینالمللی، این مسیر همچنان با موانع اساسی روبهرو است که مهمترین آنها مخالفت عربستان و تردیدهای غرب درخصوص طرح تجزیه و پیامدهای آن بر ثبات یمن و منطقه است.
دستاوردهای استراتژیک برای اسرائیل
امارات و اسرائیل در تلاش برای پیادهسازی سناریوی جدایی جنوب یمن هستند، اجرای این سناریو علاوهبر پیامدهای داخلی، از جمله دو پارهشدن کشور، تلآویو را بهطور غیرمستقیم، در قلب معادله امنیت ناوبری در بابالمندب و خلیجعدن، یکی از حساسترین گذرگاههای دریایی در نظام تجارتجهانی قرار خواهد داد.علاوهبر این، جدایی احتمالی، راه را برای ظهور یک متحد استراتژیک جدید برای اسرائیل باز میکند که همان (STC)، مورد حمایت امارات شریک منطقهای برجسته تلآویو است. این ائتلاف درصدد کاهش تحرکات دولت صنعا است تا بازدارندگی اسرائیل در یکی از پرتنشترین عرصههای منطقهای را تقویت کند.
دولت صنعا و متحدین آن
ناظران بر این باورند تشدید اختلافات در دولت عدن، و افزایش احتمال درگیریها میان نیروهای درگیر در صحنه – بهویژه امارات، عربستان –در نهایت به سود دولت صنعا تمام میشود، و صنعا از اختلافات پیشآمده با توجه به نفوذی که در قبایل جنوب یمن دارد، به سود خود استفاده خواهد کرد. زیرا تشدید رویارویی در اردوگاه دشمنان، به صنعا فرصتی برای مانور سیاسی و نظامی میدهد و فشار ناشی از رویارویی مستقیم را از دوشاش برمیدارد.حداقل، مطمئن میشود که این اختلافات و درگیریها در آینده نزدیک تأثیر منفی بر وضعیت نظامی آن نخواهد داشت و به آن فرصت گسترش نفوذ در مناطق شمالی، خاستگاه اصلیاش را میدهد. حتی در صورت از دستدادن نفوذ، منابع یا موقعیت لجستیکی در جنوب، این امر اساس حاکمیت آن را تهدید نمیکند، بلکه صرفاً آنها را وادار میکند، خطوط درگیری را براساس اولویتهای جدید بازآرایی کند.
واکنش عربستان و مصر و کشورهای پیرامون یمن
تحرکات فزاینده در جنوب یمن و مطرحکردن طرح جدایی جنوب و شمال، زلزله ژئوپلیتیک بالقوهای خواهد بود که میتواند، نقشههای نفوذ را در کل منطقه بازطراحی کند. طرفی که کنترل جنوب را در دستگیرد، کلید یکیاز مهمترین گذرگاههای آبی بینالمللی را در دست خواهد داشت، چراکه بیشاز یکپنجم ترافیک تجارتجهانی از طریق بابالمندب و دریایسرخ عبور میکند؛ امری که این جغرافیا را به یک نقطه اتکای تعیینکننده در معادلات امنیت منطقهای و بینالمللی تبدیلمیکند.در صورت گسترش نفوذ اسرائیل به این آبراههای حیاتی، امنیت ملی کل جهان عرب با یک تهدید بیسابقه روبرو خواهد شد، بهویژه در سایه جاهطلبیهای توسعهطلبانه تلآویو که از مرزهای درگیری سنتی فراتر رفته و بهسمت دیدگاههای ایدئولوژیکی میرود که بهدنبال تحمیل سلطه "از رود تا دریا" است. چنین سناریویی میتواند نبض امنیت عربی را در چنگال اسرائیل قرار دهد و دریای سرخ را از یک فضای عربی-بینالمللی به صحنه نفوذ مستقیم اسرائیل تبدیل کند.از این منظر، عربستان در طول سالها تلاشکرد با مهار شورای انتقالی و ادغام آن در چارچوب دولت عدن، مانع طرح جدایی جنوب شود. با اینحال، بهنظر میرسد این مسیر امروز در آستانه فروپاشی است، زیرا جاهطلبیهای رهبری شورا از منطق مشارکت در قدرت فراتر رفته و بهدنبال انحصار جنوب بهعنوان یک کیان مستقل، حتی از طریق دروازه عادیسازی با اسرائیل است.
در این زمینه، نگرانی مصر بیشاز کشورهای دیگر است، زیرا گسترش نفوذ اسرائیل در دریایسرخ، آن هم از سمت یمن، کابوسی برای امنیت ملی قاهره است؛ امری که هشدار میدهد ادامه سناریوی جدایی ممکناست قوانین بازی را به زیان مصر تغییر دهد و طرفهای مختلف را مجبور کند تا ائتلافها و محاسبات استراتژیک خود را بازنگری کنند.در مجموع، جنوب یمن دیگر صرفاً صحنه یک درگیری داخلی نیست، بلکه به یک گره ژئوپلیتیکی تبدیل شدهاست که در آن محاسبات قدرتهای منطقهای و بینالمللی، از خلیجفارس تا دریایسرخ، تلاقی مییابند. در میانه شتاب شورای انتقالی به سوی طرح جدایی، افزایش حضور اعلامنشده اسرائیل، و کاهش انسجام دولت عدن، یمن به سمت مرحلهای سرنوشتساز پیشمیرود که ممکناست نقشههای نفوذ و ائتلافها را در کل منطقه بازطراحیکند.در سایه این صحنه پیچیده، پیامدهای آنچه در جنوب رخمیدهد، فراتر از مرزهای جغرافیایی یمن رفته و امنیت ملی عربی و امنیت ناوبری بینالمللی را دربرمیگیرد، امری که هرگونه انفجار سیاسی یا نظامی آتی را به یک آزمون تعیینکننده برای معادلات کل ثبات منطقهای تبدیلمیکند.