در میان این همه بحران فزاینده در دنیا اعم از اوکراین، غزه، ونزوئلا و ایران، بسیاری از مردم و نخبگان سیاسی پیگیر پیشبینیها از آیندهی جهان هستند.
از همین روی، سراغ دکتر علیاکبر صالحی وزیر اسبق خارجه و رییس سابق سازمان انرژی اتمی و رییس فعلی بنیاد ایرانشناسی رفتیم و از او پرسیدیم «اوضاع را چگونه پیشبینی میکنید و راه برون رفت از این بحرانها بویژه بحران هسته ای ایران را چه میدانید؟»
دکتر علیاکبر صالحی در این مصاحبه اظهار داشت:
پیشتر مقالهای نوشته بودم که در آن یکی از سؤالهایی که مطرح کرده بودم این بود که توقف احتمالی جنگ اوکراین چه نفعی برای آمریکا دارد؟ و توضیح داده بودم که آمریکا ظاهراً تلاش میکند صلح برقرار شود؛ فرض کنیم این تلاش به نتیجه برسد، چه سودی برای آمریکا خواهد داشت؟ در واقع، سودی نمیبرد؛ در حالی که اگر آنرا به صورت «استخوان لای زخم» نگه دارد، هم روسیه را از طریق ادامه جنگ با اوکراین ضعیفتر و ضعیفتر میکند، هم اروپا را بیشتر به خود وابسته میسازد و هم پای خود را مستقیماً به میان نمیکشد.
با این حال، اکنون معتقد هستم که آمریکا ظاهراً بسیار جدی به دنبال صلح است. چرا اینقدر جدی؟ پیشتر گمان میکردم میخواهد همان استراتژی «استخوان لای زخم» را حفظ کند، اما اکنون به نظر میرسد هدفش جدا کردن روسیه از چین است؛ میخواهد روسیه را از دامن چین بیرون بکشد. حتی اگر این کار را انجام دهد، همچنان نیمنگاهی هم به معلق نگه داشتن روسیه در هوا دارد. به گونهای که حتی در صورت مصالحه با اوکراین، بستهای به ظاهر جذاب ارائه دهد که سرنخهای آن در دست آمریکا بماند؛ آنچه محرز است، همین است که آمریکا بازی را بسیار پیچیده پیش میبرد.
همین رویکرد را در غزه نیز به کار بسته است؛ همهی سرنخها در دست خودش است: از کشورهای عربی گرفته تا اسرائیل و منافع خود در خاورمیانه.
در مورد ونزوئلا نیز قبلاً مدعی بودند قاچاقچی مواد مخدر است، اما اکنون ترامپ میگوید آنها نفت ما را بردهاند (دزدیدهاند) و باید نفتمان را پس بگیریم! این «تغییر بیان» نشان میدهد که ونزوئلا_به دلیل برخورداری از بزرگترین ذخایر نفتی جهان _برای آمریکا بسیار مهم است.
با این حال، برای من مبهم است که چگونه کسی که خود را «رئیسجمهور صلح» مینامد و ادعا میکند ۸ جنگ را پایان داده، میخواهد در افکار عمومی کشورش، ورود به درگیری با ونزوئلا را توجیه کند.
به نظر میرسد اوضاع به گونهای پیش میرود که احتمالا شاهد مقاومت مردم ونزوئلا خواهیم بود. «مونرو» یکی از رؤسای جمهور آمریکا معتقد بود که «آمریکای لاتین همواره باید حیاط خلوت آمریکا باشد و نباید گذاشت که پای قدرتهای بزرگ دیگر در آن باز شود»؛ براساس همین دکترین، آمریکا بدنبال افزایش نفوذ خود در این منطقه و به حاشیهراندن دیگر قدرتهای جهانی از آمریکای لاتین است.
در عین حال، تاریخ نشان داده است که قدرتهای بزرگ، علیرغم اقتدارشان، گاه در حکمرانی خود در مواقعی مرتکب اشتباه های سرنوشتساز میشوند. اگر آمریکا از ونزوئلا دست بکشد، آنهم پس از این همه سر و صدا، قطعا در افکار عمومی جهان متحمل شکست سنگینی خواهد شد. اما اگر وارد عمل شود، معلوم نیست که آیا این اقدام به جرقهای غیرقابل کنترل تبدیل میشود یا نه. قضیهی ونزوئلا میتواند به پاشنهی آشیل آمریکا تبدیل شود.
اما سادهترین و کمهزینهترین پروندهی که روی دست آمریکاست، پروندهی هستهای ایران است. بنابراین، با توجه به بحرانهای پیچیده و همزمان در غزه، ونزوئلا، اوکراین و غیره، حل مسئلهی ایران برای آمریکا آسانتر خواهد بود. اگر عاقلانه عمل کند، به سوی حل آن خواهد رفت تا برای خود پشتوانهای سیاسی و تبلیغاتی در اداره بحرانهای دیگر ایجاد کند.
اما شاهبیت مسئله این است: چگونه میتوان به این پرونده ورود کرد؟
طرفین حرف آخر مذاکره را از همان ابتدا میزنند؛ بنابراین، هر کس پای میز مذاکره بیاید، به معنای آن است که در برابر طرف مقابل کوتاه آمده است.
پیشنهاد من این است که ممکن است یک راه برای شکستن این بنبست، وجود داشته باشد و آن تغییر «عنوان» مذاکره است – نه تغییر موضوع. برای مثال به جای اشاره به حق غنی سازی، عنوان را به این صورت تغییر دهند: «ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد» که مورد پذیرش هر دو سو است.
اگر این عنوان پذیرفته شود، هر دو طرف میتوانند با حفظ آبرو به میز مذاکره بازگردند، زیرا این عنوان مورد تأیید مشترک هر دو طرف است.
امیدوارم با وقوع این اتفاق، بشود راهحلهای فنی مورد پذیرش طرفین را بعداً مطرح کرد.
بنده معتقدم چنین راه حل هایی وجود دارد.