هشدار شریعتمداری به اصولگرایان/جایی نرو تا طناب بیاورم !
به گزارش افکارخبر، «حسین شریعتمداری» در سرمقاله شماره امروز «کیهان» نوشت:

1- می‌گویند درویش دوره‌گردی به حمام رفته بود و پس از استحمام، در حالی که «تک پیراهن» خویش را پوشیده و آماده خروج بود، متوجه شد که رندان، «لُنگ» او را ربوده‌اند. درویش دست از دهان کشید و فریاد برآورد که ایهاالناس! لنگ حمام و فرش زیرپایم و پرده اتاقم و سفره نانم و رواندازم و زیراندازم و...  همه را دزدیده و با خود برده‌اند! جامه‌دار به ملامت گفت؛ درویش! خجالت بکش!... فقط یک لنگ ناقابل از تو ربوده‌اند، این همه که ادعا می‌کنی کجا بود؟ و کی با خود به حمام آورده بودی؟ درویش گفت؛ آن لنگ، همه آنچه را که گفتم به جای می‌آورد و آن را در همه کارهایی که برشمردم به کار می‌گرفتم!...

2- چند ماه مانده به انتخابات اسفند ماه و در حالی که برخی از دست‌اندرکاران واقع‌بین جبهه اصلاحات، نگرانی عمیق خود را از آشفتگی و سردرگمی حاکم بر این اردوگاه پنهان نمی‌کنند، برخی دیگر از مدعیان اصلاحات، اصرار دارند دست‌های خالی از دستاورد خود را با توسل به لاف‌های گزاف، پر و پیمان نشان بدهند! وجیزه پیش روی اشاره‌ای گذرا، اما مستند به این ترفند است و در آن فقط به رخدادهای محسوس و غیرقابل انکار و اظهارات و اعترافات آشکاری استناد شده است که مدعیان اصلاحات، خود بر زبان آورده‌اند. بخوانید!

3- مدعیان اصلاحات که سردمداران اصلی آن سابقه سیاه وطن‌فروشی در فتنه88 را با خود داشتند و طشت رسوایی آنان در ایفای نقش پیاده نظام برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس با سر و صدا از بام فریب افتاده بود، در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم- 24 خرداد 92- نه فقط کمترین امیدی به پیروزی نداشتند، بلکه حضور در انتخابات را نقطه ایده‌آل خود می‌دانستند و بر این باور بودند که حضور آنان در انتخابات می‌تواند، سابقه وطن‌فروشی آنها در فتنه 88 را در افکار عمومی کمرنگ کند و نشانه‌ای- هر چند بی‌رمق- از بازگشت آنان به نظام باشد. بازگشت کسانی که در ماجرای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا و بی‌پرده با تمامی گروه‌ها و جریانات ضد انقلاب، از منافقین و بهایی‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و مارکسیست‌ها گرفته تا عبدالمالک ریگی‌ها علیه مردم وطن خود ائتلاف کرده بودند، تا آنجا که نتانیاهو با صراحت و ذکر نام و نشان، از آنها به عنوان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران یاد کرد و سران و اصحاب فتنه که انتقاد بخشدار فلان نقطه دور افتاده کشور را بی‌پاسخ نمی‌گذاشتند در مقابل اظهارات صریح نتانیاهو، اوباما و ملک عبدالله، حسنی مبارک و بقیه اراذل و اوباش مانند آنها، سکوت کامل اختیار کردند و لام تا کام زبان به اعتراض و یا انکار باز نکردند. ضمن آن که برخی از سران داخلی فتنه- به نوشته و اظهار نظر صریح مدعیان اصلاحات- کلید رمز فتنه یعنی «تقلب در انتخابات» را در جلسات خصوصی انکار کرده بودند و... حالا باید پرسید آیا یکی از مدعیان اصلاحات- تاکید می‌شود که حداقل یکی از آنها- می‌تواند این کارنامه سیاه و ننگین وطن‌فروشی را انکار کند؟! پاسخ تاکنون کاملاً منفی بوده است، شب تاریک و ظلمت گرفته را که نمی‌شود با «چراغ موشی» به روز تبدیل کرد!

4- با سابقه سیاهی که مدعیان اصلاحات در کارنامه خود داشتند و مردم نیز با حضور چند ده میلیونی خود در حماسه بی‌نظیر 9 دی بر نفرت خویش از این جریان تأکید ورزیده بودند، بدیهی بود که جریان یاد شده نه فقط کمترین امیدی به پیروزی در انتخابات نداشته باشد بلکه اعلام حضور در فعالیت‌های انتخاباتی- ولو به صورت جانبی و چسبیده به دیگران- را «ایده‌آل» خود تلقی کند. آیا غیر از این است؟!

5- اردوگاه اصلاحات با شرایط شکننده یاد شده به فعالیت انتخاباتی خرداد 92 وارد شد و بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی که امیدوار بودند صلاحیت وی بنا به برخی ملاحظات تأیید شود - که نشد- برزخ بی‌کاندیدایی را تجربه کردند. در این حال و هوا آقای محمدرضا عارف مقدمات نامزدی خود را فراهم آورده بود، ولی مدعیان اصلاحات که نگاهشان به هاشمی و امیدشان به تائید صلاحیت وی بود، حمله به عارف را تدارک دیدند. سایت «انتخاب» وابسته به اردوگاه اصلاحات (91/9/14) اعلام کرد «اصلاح‌طلبان تمایلی به حضور او در قامت کاندیدای ریاست‌جمهوری ندارند» و از قول قدرت علیخانی، مشاور هاشمی رفسنجانی نوشت «آقای عارف خودش برای ورود به عرصه انتخابات تصمیم گرفته و جبهه اصلاحات روی افراد دیگری تمرکز دارد»!

سایت «دانشجو» وابسته به گروهک نهضت‌آزادی و حزب منحله مشارکت، عارف را برآمده از نهادهای امنیتی و فاقد صلاحیت برای نامزدی اصلاح‌طلبان معرفی کرد. سایت «کلمه» وابسته به فتنه‌گران و نزدیک به حزب مشارکت از زبان رجب مزروعی و اردشیر امیرارجمند (دو فتنه‌گر فراری و پناهنده به غرب) هجوم سازمان‌یافته‌ای را علیه عارف کلید زد و مدعیان اصلاحات در مخالفت با عارف تا آنجا پیش‌ رفتند که وی را «اصلاح‌طلب بدلی»! نامیدند.

6- بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، مدعیان اصلاحات که پروژه «حضور فرعی» و «چسبنده» خود در انتخابات را در بن‌بست می‌دیدند، اهانت‌های گسترده قبلی به عارف را که تا چند روز پیش از آن با شدت ادامه داشت، نادیده! گرفتند و به گونه‌ای که عادت این جریان آلوده است با چرخش یکصد و هشتاد درجه‌ای به حمایت از عارف روی آوردند!

اما، نظرسنجی‌های پی‌درپی حاکی از آن بود که عارف در خوشبینانه‌ترین حالت، فقط می‌تواند 8 درصد آراء مردم را کسب کند. این درصد بعد از اعلام حمایت اصلاح‌طلبان از عارف به سرعت رو به کاهش نهاده بود.

همه موارد یاد شده که فقط اندکی از بسیارهاست مستند به سایت‌ها و رسانه‌های مدعی اصلاحات است که به یقین قابل انکار نیست.

7- درصد پایین آرای عارف بار دیگر مدعیان اصلاحات را به چرخش واداشت و در حالی که تا چند روز قبل، آقای روحانی را نامزد جبهه اصلاحات نمی‌دانستند، چاره‌ای جز رویکرد به ایشان ندیدند، چرا که با گره زدن طناب پوسیده اصلاحات به روحانی می‌توانستند آراء وی را که اگر پیروز انتخابات نبود هم آراء مطرحی بود، به خود و یا به حمایت خود از ایشان، نسبت دهند! دقیقا از همین هنگام است که رسانه‌های زنجیره‌ای در داخل و سایت‌های اینترنتی فتنه‌گران از خارج یک حرکت دو شاخه را آغاز می‌کنند، حمله به عارف که شایسته نامزدی نیست! و فشار بر او که باید به نفع روحانی انصراف بدهد. این دو محور تبلیغاتی را با مراجعه به رسانه‌های یاد شده به وضوح می‌توان دید. نهایتا آقای عارف تحت این هجوم پرحجم و دوگانه مجبور به انصراف می‌شود ولی برخلاف اصرار مدعیان اصلاحات، انصراف خود را به نفع روحانی اعلام نمی‌کند و پس از انصراف نیز به حالت قهر خانه‌نشین می‌شود.

تا اینجا به وضوح ملاحظه می‌شود که مدعیان اصلاحات «دست خالی» هستند و هیچ امتیازی که حاکی از پایگاه مردمی آنان باشد، ندارند. این نقطه را در نظر داشته باشید و بعد...

8- بعد از انصراف عارف تمامی رسانه‌ها و افراد وابسته به مدعیان اصلاحات به حمایت از نامزدی آقای روحانی برمی‌خیزند و برخلاف گذشته، که ایشان را نامزد اصلاحات نمی‌دانستند، در تبلیغات خود تاکید می‌کنند آقای روحانی کاندیدای اصلاح‌طلبان است! و یا کاندیدای آنها نیز هست!

نهایتا در انتخابات خرداد 92 آقای روحانی با کسب 18 میلیون رأی، یعنی 50/7 درصد آراء، پیروز انتخابات می‌شود و مدعیان اصلاحات در بوق و کرنا می‌دمند که حمایت آنان از دکتر روحانی عامل پیروزی ایشان بوده است! و هرگز به روی مبارک خود نمی‌آورند که «اگر موز قوت داشت کمر خودش را راست می‌کرد»! و از کجا معلوم که حمایت آنان از دکتر روحانی باعث ریزش آراء ایشان نشده باشد!

9- مدعیان اصلاحات امیدوار بودند که در ادامه راه، موفقیت‌های دکتر روحانی را به حساب خود فاکتور کنند! و برای این که مقدمات این جابجایی حساب را فراهم آورند، حجم انبوهی از تبلیغات را با این مضمون سامان دادند که موفقیت‌های روحانی مدیون دستورالعمل‌های خاتمی و هاشمی است. اما متأسفانه، دولت آقای روحانی موفقیت قابل‌توجهی نداشت و در بسیاری از عرصه‌ها، مخصوصاً دو عرصه سیاست خارجی و اقتصادی که در تبلیغات انتخاباتی ایشان پررنگ‌تر از سایر عرصه‌ها بود، دستاورد قابل ارائه‌ای به دست نیاورد. تا اینجا به وضوح مشاهده می‌کنید که مدعیان اصلاحات بدون برخورداری از «امتیاز اولیه» خود را به دولت یازدهم گره زدند و دولت یازدهم نیز دستاورد چشمگیری نداشت که مدعیان اصلاحات بتوانند در پوشش «امتیاز» به حساب خود فاکتور کنند!

10- نارضایتی‌های گسترده ناشی از عملکرد ضعیف دولت یازدهم در بسیاری از عرصه‌ها و مخصوصا دو عرصه سیاست خارجی و اقتصادی، مدعیان اصلاحات را به یک چرخش یکصد و هشتاد درجه‌ای دیگر واداشت و این جریان که تا چند ماه قبل خود را بخش جدانشدنی از دولت آقای روحانی معرفی می‌کرد، برای آن که ناکامی‌های یاد شده به حساب اردوگاه اصلاحات نوشته نشود، دنده عقب گرفت و در مواردی با ادبیات زشت و پلشت به دولت روحانی حمله کرد تا آنجا که دولت روحانی را با کمال وقاحت و بی‌تربیتی «رحم‌ اجاره‌ای اصلاحات» نامید و... که بماند.

11- حالا به گنده‌گویی‌ها و لاف‌های گزاف مدعیان اصلاحات که این روزها بر زبان و قلم دارند توجه کنید! می‌گویند؛ «جبهه اصلاحات نباید از اعتدال جدا شود»!  و توضیح  نمی‌دهند، مگر می‌تواند جدا شود؟! حکایت کسی است که پسرش درون چاه افتاده بود و به او می‌گفت؛ جایی نرو تا طناب بیاورم و نجاتت بدهم! و پسر به طعنه جواب داده بود، مگر می‌توانم جای دیگری بروم؟!

و یا ادعای پر سر و صدای آنها که قرار است از میان اصولگرایان سربازگیری کنیم! و با شخصیت‌های معتدل جبهه‌ اصولگرایی ائتلاف کنیم! و یا؛ آقایان لاریجانی و ولایتی می‌توانند به ائتلاف با جبهه اصلاحات امیدوار باشند! و... بخوانید!

12- شرایط کنونی مدعیان اصلاحات با شرح مستندی که گذشت، به مراتب بدتر و دست آنها، بارها خالی‌تر از هنگامی است که وارد انتخابات 92 شدند. آیا غیر از این است؟ و آیا هیچیک از موارد یاد شده قابل تردید است؟! بنابراین به آسانی می‌توان نتیجه گرفت که ادعای پیوند آنان با بخشی از اصولگرایان فقط به فقط - تاکید می شود فقط به فقط - برای کسب وجهه از اصولگرایان است. به بیان دیگر، قصد دارند دست خالی از دستاورد مدعیان اصلاحات (اعم از اصلاحاتی‌ها و کارگزارانی‌ها و اعتدالی‌ها)  در انتخابات پیش‌روی را با گره زدن خود به اصولگرایان، پُر و پیمان نشان بدهند! و از این رهگذر برای خود کسب وجهه و آبرو کنند.

و اما، اکنون نوبت اصولگرایان - به معنی واقعی کلمه و نه این یا آن سلیقه - است که به مدعیان اصلاحات اجازه ندهند با اعلام نزدیکی به اصولگرایان، بدنامی بارها تجربه شده خود را به اصولگرایان نیز نسبت بدهند.

و دراین‌باره گفتنی‌های مستند و فراوان دیگری نیز هست که به بعد موکول می‌کنیم.