بازگشت به راست؛ راهبرد روحانی در دوره پساهاشمی

حسن روحانی پس از اتمام انتخابات و در دوران پساهاشمی سعی دارد تا از زیر سایه مرحوم هاشمی بیرون آمده و اتحاد تاکتیکی خود با اصلاح‌طلبان را کمرنگ کرده و به صف متحدان استراتژیک خود یعنی راست‌گرایان سنتی بپیوندد.

*اختلاف اعتدالگرایان و اصلاح‌طلبان

نگاهی کوتاه به اظهارات این روزهای اصلاح‌طلبان حاکی از نوعی دلگیری نسبت به شخص حسن روحانی و کابینه وی می‌باشد. کشمکش‌ها میان اعضای اعضای حزب اعتدال و توسعه (حزب رئیس جمهور) و اصلاح‌طلبان بالا گرفته است به گونه‌ای که عباس عبدی در گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد این‌گونه عنوان می‌دارد که آنچه تا الان از اسامی کابینه رسانه‌ای شده است چندان اصلاح‌طلبان را راضی نکرده و آنها به ویژه درباره برخی از این اسامی نگاه مثبتی ندارند.

حمید‌رضا جلائی‌پور نیز در گفتگویی با روزنامه اعتماد این‌گونه دلخوری خود را از اعتدالگرایان بروز می‌دهد و می‌گوید: «آقای واعظی ممکن است مقداری با اصولگرایان ارتباط مثبت برقرار کند ولی بعید است که بتواند حوزه‌های کارشناسی و اصلاح‌طلبان و نیروهای جاافتاده کشور را بتواند با روحانی مرتبط نگه دارد. ببینید اصلاح‌طلبان پایگاه رأی و قدرت روحانی در برابر تندروها هستند و از طرفی واعظی با اصلاح‌طلبان گویی مشکل شخصی دارد».

*جدا کردن صف اصلاح‌طلبان از روحانی

دلخوری اصلاح‌طلبان که بیشتر ناشی از دست رد حسن روحانی به انتظارات آنان در خصوص چینش اعضای کابینه است، موجب شد تا علی صوفی، عضو شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح طلبان با تمایز قائل شدن بین اصلاح‌طلبان و دولت به نوعی خود و جریان متبوعش را از مسؤولیت کارهای روحانی و دولت جدا سازد. صوفی در مصاحبه‌ای با روزنامه آرمان می‌گوید: «جریان اصلاحات به لحاظ سیاسی جریان مستقلی از روحانی است و تنها در دو انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته از روحانی حمایت کرده است، در نتیجه تنها خوش‌عهدی و بدعهدی از روحانی باقی ‌خواهد ماند».

عملکرد ضعیف روحانی در دور اول صوفی را وادار می‌سازد تا نگرانی خود را نسبت به پیوند جریان اعتدال و اصلاحات روشن سازد و بگوید: «با کابینه‌ای غیر کارآمد، اصلاح‌طلبان بیش از روحانی آسیب می‌بینند، زیرا این اصلاح‌طلبان هستند که در انتخابات‌های بعدی باید مردم را ترغیب به حضور در انتخابات کنند.»

همچنین علیرضا علوی‌تبار در مصاحبه با روزنامه اعتماد می‌گوید: «ما نباید توجیه‌کننده ضعف‌های کابینه باشیم؛ به خصوص که ممکن است در تعیین معاونینی که لزوماً احتیاج به رأی مجلس ندارد اتفاقات ناخوشایندتری هم بیفتد؛ بنابراین ما در مقام توجیه‌کننده نیستیم. ائتلاف ما با دولت بر سر اصول کلی و عمومی است و تا وقتی دولت بر آن اصول پایبند است و در آن خطوط حرکت می‌کند ما هم حمایت می‌کنیم. در واقع باید یک رابطه ائتلافی-انتقادی با دولت داشته باشیم».

*خداحافظ هاشمی

مرحوم هاشمی پس انتخابات ریاست جمهوری 92 گفته بود دکتر روحانی یک هفته قبل از انتخابات 92، سه درصد رأی داشت که با حمایت من به بالای 50 درصد رفت. این قبیل سخنان مرحوم هاشمی، همیشه مانع از بروز چهره‌ای مستقل از روحانی به عنوان رئیس جمهوری قاطع می شد اما پس از فوت هاشمی این مجال حاصل شد که حسن روحانی از سایه‌نشینی بیرون آمده و یکه‌تاز میدان شود. به گونه‌ای صدای منتسبان مرحوم هاشمی هم بلند شود.

فاطمه هاشمی فرزند مرحوم هاشمی در مصاحبه روزنامه فرهیختگان و در انتقادی تند نسبت عملکرد حسن روحانی می‌گوید: «شخص رئیس‌جمهور در سخنرانی‌های انتخاباتی نه‌تنها از آقای هاشمی اسم می‌بردند بلکه برای اینکه رای بیاورند شعار سلام به خاتمی و میرحسین سر می‌دادند ولی امروز که رأی‌شان را گرفته‌اند، آنها را فراموش کرده‌اند. این نشان از ضعیف بودن شخصیت آقای روحانی در این مسائل است».

محمد هاشمی برادر مرحوم هاشمی نیز در مصاحبه با روزنامه قانون این‌گونه روحانی را مورد نقد قرار می‌دهد و می‌گوید: «روحانی بی‌شک مدیون پشتیبانی وکمک‌هایی است که آیت‌ا...‌هاشمی رفسنجانی به وی کرد و سبب شد تا مردم و سایر جریان‌های سیاسی به حمایت از شیخ دیپلمات وارد عرصه شوند.» اما گویی خاک، این محبت‌های آیت‌ا... را بسیار سرد و روحانی آن‌ها را فراموش کرده است.

فرضیه دیگر نیز آن است که گویی روحانی مانند برخی، دچار توهم شده که 24 میلیون رأی به دلیل محبوبیت شخص اوست. به نظر، این خیال سبب شده که روحانی به خودمحوری برسد و حتی یادی نیز از بزرگان خود نکند. نمود اصلی این نوع تفکر آقای روحانی را در مراسم تنفیذ و تحلیف مشاهده کردیم. روحانی که مدام در برنامه‌های تبلیغاتی‌اش ذکر هاشمی می‌گفت، در این دو مراسم از زمین و زمان تشکر کرد ولی یاد آن مرحوم نیفتاد.

*نزدیک شدن روحانی به لاریجانی

بده‌بستان‌های سیاسی بین علی لاریجانی و حسن روحانی به ویژه در روزهای سختی که روحانی با آن روبرو بوده و کمک‌های ویژه‌ای که لاریجانی به دولت کرده است باعث شده تا روحانی ایده مجمع عقلا را که در مجلس دوم تا پنجم اجرایی کرده بود را با علی لاریجانی جلو ببرد. ایده‌ای کار راه‌انداز که هم طرح‌های خود را به آسانی جلو ببرد و هم جریان راست سنتی را در کنار خود نگه می‌دارد اما در این میان وی با توجه به هوش سیاسی و تجارب امنیتی‌اش در طول چندین سال مدیریت در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به خوبی می‌داند که نباید سرنوشت سیاسی خود را به اصلاح‌طلبانی که عده‌ای از آنان سابقه خروج از نظام را دارند پیوند بزند. هرچند الفاظ و القابی چون رحم اجاره‌ای، دولت تصادفی، دولت یک میلیونی، دولتی با پایگاه قرضی اجتماعی، دولت بی‌شناسنامه و... که اصلا‌ح‌طلبان در توصیف دولت روحانی به زبان می‌آوردند، در این تصمیم بی‌تأثیر نبود. از این رو وارد با توجه به نیاز اصلاح‌طلبان به وی وارد بازی حساب‌شده‌ای با آنان شده است.

محمد‌رضا تاجیک در مصاحبه‌ای با روزنامه آرمان در واکنش به این نحوه برخورد حسن روحانی می‌گوید: «این پیروزی، بی‌حضور جریان اصلاح‌طلبی ممکن نبود. آیا این حضور تا لحظه پیروزی است و فردای پیروزی به نام اینها و به کام دیگران؟ این سیاست‌ورزی دموکراتیک و عقلایی است؟ خوب است به ما بگویند چه بازی‌ای می‌کنند».

*چینش وزرای در کابینه

رضا حقیقت‌نژاد از روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب خارج از کشور در مطلبی این‌گونه بیان می‌دارد که: «عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور اصولگرایی که در طول چهار سال گذشته بیشترین انتقادها را از اصلاح طلبان دریافت کرد، کلیدی‌ترین وزیری است که ابقا شد. انتخاب مجدد او نشان می دهد روحانی در جنگ قدرت به حفظ پیوندهای سیاسی خود با طیف لاریجانی بیشتر اهمیت می دهد تا اصلاح طلبان.

ربیعی و عباس آخوندی در وزارت کار و مسکن، هم کارنامه چندان قوی ای نداشتند و هم اینکه از سوی اصولگرایان و اصلاح طلبان به فساد متهم شده بودند، با این حال آخوندی باجناق ناطق نوری است و زورش فعلا در نزد حامیان روحانی و لاریجانی قوی است».

*پروژه 1408

با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، وی نیم‌نگاهی به آینده سیاسی خود بعد از اتمام دوران ریاست جمهوری خود دارد. وی نیک آگاه است که تمایل رأس و بدنه جریان اصلاح‌طلبی به وی، نه از روی شور و شوق، بلکه از روی نیاز و احتیاج است و با اتمام دوران ریاست جمهوری با وجود سران اصلاح‌طلب، جایگاهی برای وی متصور نیست.

از این‌رو روحانی در تلاش است تا با بازگشت به خاستگاه خود یعنی راست سنتی و فاصله گرفتن از شعارهای رادیکال زمان انتخابات، سنگ بنای آینده خود را در دوران پساهاشمی در زمینی محکم پی‌ریزی کند.

وی برای این مقصود دو هدف عمده را دنبال می‌کند. هدف اول اینکه تا حد امکان از فضا دادن به اصلاح‌طلبان اصیل و تندرو خودداری می‌کند و در چینش و گزینش افراد اصلا‌ح‌طلب، سعی در بهره‌گیری از تکنوکرات‌های این جریان دارد که چندان صبغه و ریشه اصلاح‌طلبی ندارند تا در آینده نتوانند در آینده پرچم‌دار این جریان گردند.

در همین راستا با وجود منصوب‌شدن اسحاق جهانگیری به سمت معاون اولی، اما باید شاهد کمرنگ‌شدن نقش وی در دولت دوازدهم باشیم. با ناکامی اصلاح‌طلبان در معرفی گزینه خود (محسن مهرعلیزاده) به عنوان شهردار، خیال روحانی از بابت شهرداری هم راحت شد، چرا که به گفته نجفی، وی برای آمدن به شهرداری با رئیس جمهور مشورت کرده بود.

همچنین روحانی در راستای هدف دوم خود روابط خود را با راست‌گرایان سنتی چون لاریجانی و ناطق مستحکم‌تر می‌سازد و با بکارگیری افراد منتسب به این جریان، سعی در پرورش آنان دارد. امری که در معرفی کابینه دوازدهم و پیش‌تر از آن در لابی‌گری برای گنجاندن این افراد در لیست امید به خوبی مشهود بود.