چرا یا علی؟!

یاد و زبان و قلم متبرک می شود به نام علی(ع)، هر آن جانی که از جام وجود علی(ع) قطره ای دریابد به بیکران دریایی می رسد و کشتی نجاتی که ناخدایی جز پیامبر خاتم ندارد و آن خاتم و اعظم پیامبران رسالتی برتر از رهایی بندگان از عبودیت طاغوت و رساندن دست ایمان آورندگان به دامن معبود یگانه ندارد پس یا علی گویان به ساحت علم و معرفت امیرمومنان تبرک و تقرب می جوییم که او «باب» و مدینه شهر علم نبوی است و کیست که نداند بی علم و معرفت، هیچ طریقتی به مقصد نمی رسد.

یا علی گویان به سوی نهج البلاغه «امیر بیان» می شتابیم که مجموعه ای بس فراتر از سخن خلق و البته دون سخن خالق و «اخ القرآن» است و چه روشن کلامی روشن تر از خطبه ها و حکمت ها و نامه های علی(ع) برای دریافت بهتر کلام الهی.

یا علی گویان برای فهم و تبیین و تفسیر قرآن به سوی علی(ع) همو که پیامبر خدا دروازه شهر علم خود نامیدش می شتابیم تا بهتر و بیشتر هم قرآن را این کلام بی همانند خداوند عزوجل را دریابیم و هم به «قرآن ناطق» بودن علی و اهل بیت طاهرینش درک و فهم و باور عمیق تری یابیم و با پیمودن همان راهی که علی(ع) در تبعیت از پیامبر پیمود از لغزش از مسیر امن صراط مستقیم الهی در امان بمانیم.

زبان و قلم متبرک می کنیم به یاد و نام علی و علی گویان به محضر پسر عمّ و داماد و برادر پیامبر خاتم شرفیاب می شویم تا عطر وجود رسول اعظم آن حبیب خدا را از بزرگ شده دامانش علی مرتضی استشمام کنیم.

به اولین مرد ایمان آورنده به پیامبر عظیم الشان اسلام اقتدا می کنیم به آن وجود شریفی که حتی لحظه ای به کفر و شرک نفس نکشید و مقتدا و مولایی برای رسیدن به حق تعالی جز حضرت مصطفی نداشت یا علی گویان از او که «منزلت»اش نزد خاتم پیامبران منزلت هارون بود نزد موسای کلیم ا... مدد می جوییم برای پیمودن طریق ایمان عمیق و استوار.

از خدای علی تمنا و مسئلت ایمان محمدی و علوی می کنیم ایمانی که خودش می فرمود اگر همه پرده ها و حجاب ها کنار رود ذره ای به ایمان علی اضافه نمی شود عشق و ارادت و ایمان و معرفت امیرمومنان به پیامبر عظیم الشان اسلام و خدای حضرت مصطفی آن قدر بود که دیگر پرده و حجابی برای او در کار نبود.

یا علی گویان سوی امیرمومنان می شتابیم که افتخار خوابیدن در بستر پیامبر برای نجات جان آن جان جانان اکرم و اعظم پیامبران در «لیلة المبیت» در کارنامه سراسر درخشان او ثبت است، او که در ایمان و زهد و تقوا و علم و دانش سرآمد بود و در شجاعت و دلاوری و دفاع از کیان اسلام بی همانند، از جا کننده در قلعه خیبر و بر زمین زننده «عبدود» در جنگ خندق کسی جز اسدا... الغالب حضرت حیدر کرار نبود که پیامبر ضربت او را در یوم خندق برتر از عبادت جن و انس خواندند.

یا علی گویان دست به دامان وصی و جانشین بر حق رسول خاتم می شویم وصی و جانشین و امام و خلیفه ای که خداوند حکیم و ارحم الراحمین برگزید و ابلاغ این حکم الهی در حجة الوداع و غدیر خم را برای پیامبر وظیفه ای مرادف رسالت حضرتش مقرر فرمود.

آری مشتاقانه به ساحت وجود علی مرتضی در می آویزیم که در عبودیت حق تعالی بعد از رسول خدا، مانندی نداشت، در ارادت و تبعیت از حضرت ختمی مرتبت، همتایی نداشت، در زهد و تقوا بی بدیل بود، در حفاظت از بیت المال مسلمین آن چنان دقیق و سخت گیر که حتی خواسته برادر بزرگش عقیل را با نزدیک کردن آهن گداخته به دست او پاسخ می داد، در غیرت و حمایت از مسلمین و حتی غیرمسلمین امان گرفته زیر پرچم حکومت اسلامی آن چنان بود که در ماجرای ربودن خلخال از پای زن یهودی، دق کردن مرد از این غصه را حق می دانست.

یا علی گویان دست به دامان علی(ع) می شویم همو که «عدالت» مجسم بود و اولین و مظلوم ترین کشته عدالت!

دست به دامان اول مظلوم عالم می شویم که خونش در محراب عبادت به دست به ظاهر مسلمان حافظ قرآن پیشانی پینه بسته از شدت سجده متنسک، متحجر و منافق خون ریز «امام کش»ی ریخته شد که جریان این منافقان در جنگ صفین میان «قرآن ناطق» و قرآن بر نیزه کرده معاویه و عمر و عاص دومی را برگزیدند و به حقیقت و قرآن ناطق پشت کردند و همین شد که خون برترین انسان جهان هستی بعد از رسول خاتم، خون امیرمومنان آن مرتضای سالکان و مقتدای مومنان و پیر و مراد عارفان و امید مشتاقان وصال در خانه خدا به دست یکی از منافقان جریان نفاق و جاهلان جریان همچنان موجود جاهلیت و دور افتادگان از طریق حق و حقیقت و غرق شدگان در منجلاب تکفیر و خون ریزی ریخته شد.

اما اگر خون پاک علی(ع) با آن چنان ظلم و جفایی بر زمین ریخته شد و خون فرزندش حسین(ع) به دست یزیدیان به ناحق بر زمین کربلا ریخت این خون ها همان جان جاری در پیکر اسلام شد که این مکتب حق الهی را تا دمیدن اسرافیل در صور و روز موعود و رستاخیز از شر همه دشمنان و منافقان و یزیدیان و تکفیری ها و داعشیان برهاند و اسلام عزیز و پرچم توحید با عزت بر تارک جهان هستی بدرخشد و در اهتزاز باشد و جاوید بماند.

کورش شجاعی