نامه‌ای عجیب از یک شهید که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید

شهید میر‌غفاری روز ۱۴ دی‌ماه ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهرش در قطعه ۲۶ بهشت زهرا آرام گرفت.

 

اما ۳۰ سال پس از شهادت وی، همسرش در بین وسایل قدیمی خانواده و در لای یک کتاب نامه‌ای از او پیدا می‌کند که در این نامه موضوعات عجیبی از شهید بیان شده است.

خانواده شهید این نامه را در اختیار ما قرار دادند که در ادامه تصویر و متن آن تقدیم می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر قلب تپنده امت اسلام پیر جماران، سلام بر ملت... سلام بر پاکدلان شهید این آب و خاک و سلام بر شهادت، سلام بر خوابگاه سرور آزادگان که خونین شهرها و دشت عباس‌ها و مجنون‌ها، فاو‌ها و شلمچه‌ها را سر راه امتحان یاران خود قرار داده، چه امتحانی

الله اکبر الله اکبر، شهادت، باز شهید دیگر، باز لب‌تشنه دیگر، باز صیدی دیگر.

الله اکبر چه پروانه‌های زیبایی دور شمع کرب‌وبلا جمع شده‌اند.

الله اکبر، آری مادر، تو شهید داده‌ای آن هم چه شهیدی، هم‌رزم حسین مظلوم، سرور آزادگان، سید اولاد پیامبر، مادر شهید! ای شیرزن! و ای پاکدل! جگرگوشه تو، مجتبای تو چه می‌گوید؟ همسر باوفای شهید! ببین عزیز تو چه می‌گوید، چه زیبا گفته این پاک سرشت.

خانواده عزیزم سلام. مادر نور چشمم! منم مجتبی.

بیا مادر، بیا مادر، حلالم کن، امام را کرده‌ام یاری

که وقت شهادت آمده ز تو خواهش چنین دارم، مکن از بهر من زاری

الله اکبر الله اکبر، مادر و همسرم سخن دارم، آری سخن دارم، وقتی در شلمچه با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی کربلا می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن اباعبدالله الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری مادر شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان.

الله اکبر الله اکبر، مادر گوش کن ببین جگرگوشه تو چه زیبا گفته است: مادر ماها پشت سر سرور شهیدان نماز می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند.

الله اکبر الله اکبر. گوش کن، بشنو، عزیزان چه می‌گویند، مادر حال می‌فهمم من اینجا زنده هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام.

الله اکبر الله اکبر، ای همسر شهید! گوش کن! بشنو که عزیز تو چه‌ها گفته است.. آری چه خوب گفته است. همسر مهربانم سلام مرا پذیرا باش، چی شده؟ سرت را بالا کن و شجاع باش! من همیشه در کنار تو و پسرم حسین هستم. من زنده‌ام و همیشه در کنار خانواده‌ام هستم، شهادت، زنده‌شدن است نه مردن. امیدوارم مشکلات زندگی تو را در راهت مقاوم‌تر سازد و حسین کوچولو را مصمم‌تر از همیشه می‌پرورانی.

همسر مهربانم! من افتخار می‌ورزم که توانستم برای چند مدتی اسم تو را در شناسنامه خودم ثبت گردانم و نوشکفته‌ای چون حسین که رهرو من خواهد بود برجای بگذارم و من به چنین زنانی فخر می‌ورزم و امیدوارم که خداوند تو را صبر دهد و مرا هم بیامرزد و امیدوارم مرا ببخشید. مادر من! تمام این مقام والا را از تو آموختم. اگر شهید شدم بزرگترین افتخارم این است که رهبر روح‌الله و پدر و مادرم و همسرم معلمین شهادتم بودند و دیگرافتخارم این بود که در عصر امام خمینی زیستم. درود بر رهبر اسلامی ایران، امام خمینی، مرگ بر تمامی منافقین و مخالفین اسلام اعم از کفار و مشرکین.

خدا حافظِ ملت شهیدپرور ایران باشد. به امید پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا گستردگی بر تمام جهان. خداحافظ.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.