آمریکای بی‌قدرت
مدیریت فاجعه‌بار رئیس‌جمهور مفلوک ایالات متحده در شیوع ویروس «کووید-19»، بحران اقتصادی اخیر ناشی از همه‌گیری کرونا در آمریکا و بیکاری 35میلیون شهروند این کشور، بیش از هر چیز این فرضیه را تقویت کرد که «عصر جهان تک‌قطبی به سر آمده». البته این نظریه که دوران سیادت آمریکا به سر آمده، از مدت‌ها قبل مطرح شده بود اما تصور همگان این بود که پایه‌های اقتدار این کشور در میدان پرهزینه جنگ‌های نظامی‌ای که آتش‌شان را برافروخت، متزلزل خواهد شد؛ نه یک ویروس بی‌مقدار!
 
نکته قابل توجه این است که تا پیش از این بحران، این نظریه که دوران افول آمریکا فرارسیده، منتقدان سرسختی داشت. نظریه ظهور و سقوط قدرت‌ها، 3 دهه است از سوی اندیشمندان و فلاسفه بزرگ مطرح می‌شود. آنها درصدد پاسخ به این پرسشند: آیا ضروری است شکوفایی یک کشور و صعود و تبدیل آن به یک قدرت بزرگ، حتما با سقوط همراه باشد و اگر پاسخ مثبت است، علت آن چیست و در نهایت به این نتیجه رسیدند سقوط بعد از صعود، حتمی است و علت این است که قدرت‌های بزرگ پس از آنکه به درجه معینی از قدرت می‌رسند و نفوذشان به سطحی فراتر از توان‌شان می‌رسد، نیاز به هزینه‌های اقتصادی هنگفتی می‌یابند و همین هزینه‌های سرسام‌آور برخی دشواری‌های اجتماعی را در پی می‌آورد که قادر به مقابله با آن نمی‌شوند. بر این اساس، قدرت بزرگ منقبض شده و ناچار به کاهش نفوذش می‌شود، این انقباض و کاهش نفوذ از نشانه‌های سقوط و از دست دادن قدرت است. به وضعیت امروز آمریکا بنگرید! 
 
اخبار سیاسی-​ کشوری که با برافروختن شعله‌های 3 جنگ غیرضروری و بی‌فایده [افغانستان، عراق و سوریه] هزاران میلیارد دلار را سوزاند تا وقتی کرونا می‌آید، از تهیه ‌گان پزشکی و حتی کیت تست این بیماری عاجز باشد(!) امروز آمریکا به نوعی بیماری مبتلا شده که امپراتوری بریتانیا در اوایل قرن گذشته به آن مبتلا شد؛ سقوط خودخواسته.
 
شکست‌های نظامی پی در پی در غرب آسیا، مهم‌ترین محمل برای پذیرش نظریه سقوط یانکی‌ها بود اما چنانکه انتظار می‌رفت، در محافل سیاسی آن کشور افراد زیادی مقابل این نظریه صف‌آرایی کردند. مخالفان 2 گروه بودند؛ گروهی که این نظریه را به ضرر خویش یافتند و گروه دیگر که به طور نظری و استدلالی حاضر به پذیرش این دیدگاه نبودند؛ از قضا همین غرب‌گرایان دارای شناسنامه ایرانی جزو گروه دوم بودند. آمریکایی‌های مقاوم در برابر این نظریه و پیروان ایرانی‌شان، معتقد بودند تجربه صعود و سقوط انگلیس کاملا با شرایط آمریکا متفاوت است و مدعی بودند آمریکا سرشار از نقاط قوتی است که انگلیس یک قرن قبل، فاقد آن بود. جالب آنکه اغلب استدلال‌ها بر مزیت توان اقتصادی آمریکا تکیه داشت که با فاجعه بزرگ ایجادشده توسط کرونا حالا شیطان بزرگ دارد به طور ناگهانی این مزیت مهم خویش را از دست می‌دهد. البته فاجعه بزرگ‌تر وجود جانوری چون ترامپ برای مدیریت این شرایط است؛ فردی که جان انسان‌ها- ولو آمریکایی‌ هم که باشند- برایش هیچ گونه ارزشی ندارد و این موضوع موجب شده علاوه بر مشکلات اقتصادی، با مرگ تاکنون 85 هزار شهروند آمریکایی و بی‌احترامی به مردگان (با دفن آنها در گورهای دسته‌جمعی یا رها کردن اموات کرونایی در کامیون‌ها تا متعفن شوند) آسیب‌های روحی و اجتماعی شدیدی را هم متحمل شوند و خود وی نیز نگران آرای انتخابات نوامبر آبان امسال است.