میثم به بهانه آموزش رانندگی زن شوهردار را به خارج از شهر برد!

اگرچه در زمینه رانندگی استعدادی نداشتم، اما تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن، رانندگی را یاد بگیرم. از سوی دیگر فهمیده بودم که رانندگان سرویس‌های مدارس دخترانه ماهیانه یک میلیون تومان درآمد دارند و من می‌توانم با گرفتن گواهینامه، کمک خرجی برای خانواده ام باشم چرا که همسرم درآمد بسیار محدودی داشت. به همین خاطر در یکی از آموزشگاه‌ها ثبت نام کردم و پس از ۷ بار بالاخره در آزمون کتبی قبول شدم، اما نتوانستم گواهینامه بگیرم چرا که هر بار در آزمون عملی رد می‌شدم تا این که روزی در حال رفتن به منزل با راننده آژانس تلفنی مشورت کردم و از او خواستم برای قبولی در آزمون راهنمایی ام کند. او گفت: نگران نباش! آشنایی دارم که می‌تواند گواهینامه را بدون آزمون برایت بگیرد. گویی روزنه‌های امید در دلم پیدا شد، بلافاصله شماره تلفنش را گرفتم و از خودرو پیاده شدم. روز بعد به محض این که همسرم از خانه بیرون رفت با شماره راننده آژانس تماس گرفتم. او گفت: با آشنایش صحبت کرده، اما فعلا باید یک میلیون تومان بپردازم و سپس از من خواست برای تحویل چک‌های مسافرتی قرار بگذارم، ولی من تاکید کردم نمی‌خواهم همسرم در جریان قرار گیرد به همین خاطر یک میلیون تومان از خواهرم که طلاهایش را فروخته بود، قرض کردم تا بعد با کمک راننده آژانس برای همسر خواهرم هم گواهینامه بگیریم. روز بعد وقتی راننده مذکور برای گرفتن پاکت پول‌ها سر قرار آمد، نگاه معناداری به من کرد و هنگام گرفتن پاکت دستم را فشرد و به تمجید از زیبایی من پرداخت، من هم که توقع چنین کاری را نداشتم با اخم هایم به او فهماندم که رفتار زشتش را کنار بگذارد، اما او با بیان این که قصد بدی ندارد، گفت: وقتی گواهینامه گرفتی باید کسی باشد که چند جلسه‌ای را با او تمرین کنی بنابراین باید رابطه ما نزدیک‌تر شود. من هم به عشق گرفتن گواهینامه این موضوع را نادیده گرفتم. تا این که دوباره «میثم» با من تماس گرفت تا برای آموزش رانندگی به خارج از شهر برویم. اگرچه آن روز خیلی خوشحال بودم، اما از رفتار‌های زننده «میثم» عذاب وجدان داشتم. وقتی به منزل بازگشتم و دیدم که همسرم چشم انتظار من نشسته است، توبه کردم و باگریه‌ای از سر ندامت همه اتفاقات را برای همسرم بازگو کردم، ولی میثم دیگر تلفنش را پاسخ نمی‌داد. وقتی با آژانس تلفنی تماس گرفتم فهمیدم که او با آن جا تسویه حساب کرده و به مکان دیگری رفته است...