1 ژوئن، روز جهانی والدین (parents day) است. پدر و مادر ارکان تشکیلدهندهی نهادِ برآمده از فطرتِ انسانی؛ یعنی خانواده هستند. امروزه با وجود تمام هجمههایی که از سوی تفکراتِ مخالفِ وجودِ نهاد خانواده در جامعه، به ارکان آن شده است، اما همچنان جایگاه و کارکرد خانواده و ارکان آن در میان ملتها بیبدیل است. در حقیقت خانواده و والدین همواره برای انسانها مقدس بودهاند و این تقدّس را در جامعهی ایرانی نیز به وضوح میتوان دید.
اخبار اجتماعی- این پدر و مادر هستند که برای انسان مأمن امن فراهم میکنند تا فرزند بتواند در یک محیط مناسب رشد پیدا کند و زندگی متعادلی را در اجتماع تجربه کند. بنابراین یکی از کارکردهای والدین، رشد و تربیت صحیح فرزند است و در این نوشته بنا داریم به این سؤال پاسخ بدهیم که در جامعهی ایران، عموماً رابطه والدین ایرانی با فرزندانشان چه خصوصیّاتی دارد؟
اولاً پدران و مادران ایرانی به شدّت نسبت به فرزندان خود دلسوز هستند و پیگیر مسائل مربوط به اولاد خود هستند.
میزان پیگیری و دلسوزی پدر و مادر ایرانی نسبت به فرزندانشان به حدی است که گاهی آستانه صبر فرزندان سرریز میشود و نسبت به این حجم از پیگیری و دلسوزی از سوی والدین، لب به اعتراض باز میکنند، آنهم معمولاً با این مضمون که "من دیگه بزرگ شدم، میتونم تشخیص بدم با کی رفاقت کنم، میدونم کی بیام خونه، اینقدر رو من زوم نکنید!" و جوابی که بیشتر پدر و مادرها به این اعتراضات به ندرت روا میدهند این است:" بذار بابا بشی" یا " بذار مادر بشی، اونوقت متوجه میشی که اولاد برای پدر و مادر چقدر عزیزه!"
یکی دیگر از خصوصیات منحصر به فرد والدین ایرانی آن است که فرزندانشان را همواره به خود و خواستههایشان ترجیح میدهند، چیزی که در این روزگارِ عجیب و غریب، عجیب و غریب است! دنیای امروز دنیای رسیدن به خواستههای شخصی شده است و برای هر شخصی، خودش از همه چیز و از همه کس مهمتر است. تفکّر فردمحوری در اغلب جوامع رسوخ کرده و ریشه دوانیده و در کشورها اولویت مردان و زنان خودشان هستند و اهدافشان. شاهد مثال جوامعی است که در آن مرد یا زن، خانوادهی خود را به راحتی رها میکند و میرود و بیخیال بچه خود میشود تا به اهدافش دست یابد. به دلیل افزایش تفکر فردگرایی در برخی از کشورهای دنیا، خانوادههای تکوالدینی آن قدر افزایش پیدا کرده است که تبدیل به فرهنگ آن کشور شده است. در کشوری همچون آمریکا، 30% از فرزندان این کشور در خانوادههای تک والدینی بزرگ میشوند؛ آنهم با کوهی از مشکلات روانی و اقتصادی و اجتماعی. آنوقت در چنین دنیایی دیدن چنان روحیاتی از پدر و مادران ایرانی که خود را آنگونه فدای فرزندان خویش میکنند ستودنی است.
از دیگر ویژگیهای بارز والدین ایرانی، تمایل به داشتن فرزند است. پدر و مادر ایرانی ذاتاً دوستدار داشتن بچه و فرزندپروری هستند ولی به دلیل وجود برخی مشکلات فرهنگی و اقتصادی، فرزندآوری در ایران حال و روز خوبی ندارد و خانوادهها از تعداد فرزندانشان میکاهند و متأسفانه این روند همچنان ادامه دارد.
ویژگی مهم دیگری که در بسیاری از پدران و مادران ایرانی عیان است، دغدغهمندی نسبت به آیندهی فرزندانشان است و در این راستا تمام تلاش خود را میکنند تا آیندهی فرزندشان را برای او درخشان کنند. به همین علت است که مردان ایرانی سخت و با اشتیاق کار میکنند تا فرزند خود را در بهترین شرایط مادی قرار دهند؛ بلکه او بتواند در بهترین دانشگاه تحصیل کند و شغل خوبی دست و پا کند و شرایط زندگی مناسبی پیدا کند.
والدین ایرانی با این ادعا از تعداد فرزندان خود میکاهند تا کیفیت زندگی تک فرزندشان را افزایش دهند. شاید عجیب باشد اما تعداد خانوادههای تک فرزندی در ایران رو به ازدیاد است. آمار نشان میدهد که از هر 5 پدر و مادر ایرانی، 1 پدر و مادر وجود دارد که تنها یک فرزند دارند و این روند ادامه دارد.
در میانهی این زندگی ماشینی شده، این زندگی رفاهزده، این زندگی فردمحور، گویا والدین مظلومتریناند. پدر و مادر تمام هستی خود را پای فرزند خود میریزند و با این دلیل که "میخواهم فرزند خوب تربیت کنم"، به یک بچه اکتفا میکنند، اما بیاطلاع از آینده که با تکفرزند شدن خانوادهشان چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد!
به صورت معمول روحیهی فردگرایی در ایران نیز در حال ازدیاد است و چنین روحیهای در میان افرادی که تک فرزند هستند بیشتر است. آن را بگذارید در کنار برخی اشتباهاتی که پدر و مادر مرتکب میشوند. پدر و مادر تمام عمرِ تنها فرزندشان، در گوش او خواندهاند که: تو فقط باید آیندهات فکر کنی، تو فقط به هدفت فکر کن، نه چیز دیگه! به صورت خیلی ساده فرزند دلبند خود را طوری بار آوردهاند که چیزی جز خودش را نمیبیند. زمانی که چنین شخصی بزرگ بشود نه در قبال خانوادهای که تشکیل میدهد مسئولیت میپذیرد، نه در قبال پدر و مادری که عمری زحمت او را کشیدهاند؛ پدر و مادری که زمان بزرگسالی فرزندشان سالمند شدهاند و اکنون نیازمند مراقبت و نگهداری هستند.
ایرانِ 30 سال بعد را تصور کنید. جامعهای که در آن فرزندآوری شدیداً کاهش پیدا کرده، تعداد افراد سالمند افزایش یافته؛ طوریکه 30% از جمعیت ایران بالای 60 سال دارند و روحیات فردگرایی نیز به شدت گسترش یافته است. در آن دوران چه بلایی سر پدران و مادران جوانِ امروز خواهد آمد که در آن زمان سالمند شدهاند؟
امروزه با وجود آنکه تفکر فردگرایی در جامعهی ایرانی در اقلیت است، اما به گفته کارشناسان ما شاهد پدیدهی سالمندان رها شده در مکانهای عمومی هستیم! 30 سال بعد چه خواهیم شد؟
در آن روزگاز، به غیر از مشکلاتی همچون: نبود حقوق بازنشستگی به خاطر کاهش جمعیت نیروی کار و افزایش تعداد سالمندان و افزایش هزینههای سلامت و پزشکی، سالمندان ایرانی با مشکلاتی همچون تنهایی و افسردگی مفرط نیز دست و پنجه نرم خواهند کرد.
بیتعارف! ما ایرانیها میدانیم برای پدر و مادری که پا به سن گذاشتهاند، هیچ چیز جای بودن در کنار فرزندانشان را پُر نمیکند. نه خانهی سالمندان و نه جای دیگری. پس باید چارهای اندیشید تا آینده ایران اینچنین نگران کننده نباشد. پدران و مادران امروز سزاوار تحمل این همه مشکل در 30 سال بعد نیستند.
نویسندهاش، بهزاد خلیلی، فعال اجتماعی