«غبن»، غنیمت تکرار گذشته

در نقطه هایی از تاریخ که جامعه با بن بست های پنهان یا آشکار روبه رو می شود، ساده ترین خطا «تکرار مسیر پیشین» است؛ همان مسیری که خود به بروز کاستی ها انجامیده. تغییر، شرط گشایش است؛ نه ادامه عادت ها. هیچ ملتی با امتداد روزمرگی ها و اتکای صرف به تجربه های کهنه، افق تازه ای نگشوده؛ و هیچ تمدنی با محافظه کاری منفعلانه، از دل بحران برنخاسته.

امام خمینی رضوان الله علیه بارها هشدار داده بودند که انقلاب یعنی تغییر و اگر به وضع گذشته برگردیم، دیگر انقلاب کردن لزومی ندارد. رهبر معظم انقلاب نیز تصریح کرده اند که «نگاه نو به مسائل نکردن، گذران تاریخ و تحول فکر انسانها را ندیده گرفتن، تعالی و ترقی فکر و اندیشه و

راه های زندگی را انکار کردن. این تحجر است.». این جملات، فقط توصیه اخلاقی نیست؛ راهبرد اداره کشور است.

کشورهایی که در برابر تغییر مقاومت کردند، هزینه ای بسیار بالاتر از تغییر پرداختند. ژاپن پس از جنگ، کره جنوبی پس از دهه شصت، ترکیه پیش از اصلاحات اقتصادی، و حتی آلمان پس از وحدت، همگی در یک نقطه مشترک بودند: پذیرش اینکه گذشته، ضمانت آینده نیست. لحظه ای آمد که فهمیدند وضع موجود، هرچه هست، اگر سبب عقب ماندگی شده، راه را باید تغییر داد؛ نه آنکه همان مسیر را با امیدی مبهم ادامه داد.

اما ما در ایران، گاهی دچار «وفاداری بی جا به وضعیت موجود» می شویم. ساختار اجرایی، فرهنگی، اقتصادی و حتی ذهنی ما گاه به نوعی عادت درجا زدن مبتلاست. درحالی که اگر کاستی ها ناشی از نحوه اداره و نوع تصمیم گیری است، چرا باید انتظار داشت همین الگوها، افقی روشن تر بسازد؟ تجربه و عقل و شرع، هر سه، حکم می کنند که برای عبور از مشکلات، باید تصمیم های جدید، شجاعانه و هوشمند گرفت.

اهل بیت علیهم ااسلام نیز همین منطق را آموخته اند. «من استوی یوماه فهو مغبون»؛ کسی که دو روزش یکسان باشد، زیان دیده است. به نقل از چند معصوم آمده است؛ در نگاه نبوی و علوی، سکون، عقب گرد است.

استمرار دیروز، بی هیچ افزوده ای در فهم و تدبیر، به معنای از دست رفتن امروز است. جامعه ای که هر سال را نسخه غیرکامل سال قبل کند، نه تنها پیشرفت نمی کند، بلکه فرصت هایش را نیز می سوزاند.

امروز ایران در نقطه ای ایستاده که نه می تواند چشم به برون بدوزد و منتظر گشایش خیالی باشد، و نه می تواند با نسخه های تکراری در حوزه مدیریت، اقتصاد، آب، فرهنگ، رسانه و حکمرانی، آینده را بسازد. اگر برخی از مشکلات محصول ساختارهای فرسوده، تصمیم های کند، یا ملاحظات ناکارآمد بوده، راه، اصلاح همین ساختارهاست؛ نه ادامه آن ها.

در جهان امروز، کشورهایی موفق شده اند که از «تحول پیوسته» نهراسیده اند:

•در مدیریت منابع، رویکردهای تازه جایگزین شیوه های پرهزینه سابق شد.

•در اقتصاد، شفافیت و اصلاحات ساختاری بر محافظه کاری غلبه کرد.

• در فرهنگ، سرمایه اجتماعی را به رسمیت شناختند و مردم را جزئی از راه حل دانستند، نه بخشی از مسئله.

• در سیاست، تصمیم های بلندمدت جای تصمیم های روزمره را گرفت.

این مسیر، برای ما نیز همان قدر ضروری است. ما به بازطراحی شجاعانه آینده نیاز داریم؛ آینده ای که نه با تکرار سیاست های فرسوده، بلکه با اصلاح عقلانی، تصمیم های سخت و تحول های اساسی شکل می گیرد. رهبر انقلاب سال هاست بر چهار محور کلیدی تاکید دارند: «نوآوری»، «جوان سازی مدیریت»، «هوشمندسازی تصمیم گیری»، و «جذاب کردن افق آینده». این چهار محور، نه شعار، بلکه ستون های عبور از تنگناست. اگر مسیر گذشته برخی گره ها را باز نکرده، باید به روشنی پذیرفت که راه نو می خواهد؛ نه کوشش بیشتر برای همان راه کهنه. امروز، تصمیم نگرفتن، بدیل تصمیم درست نیست؛ بلکه هم سنگ تصمیم غلط است. سکون، بی طرف نیست؛ فعالانه آینده را می بلعد. کشورهایی که بحران را به فرصت تبدیل کردند، لحظه ای را پیدا کردند که فهمیدند تردید، بدترین گزینه است. نقطه ای که دانستند ادامه مسیر قبلی، نه به امید، بلکه به نومیدی می رسد. ایران نیز اکنون در همان نقطه است. وقت تصمیم گیری های تازه است؛ وقت تحول در ذهنیت و ساختار، وقت اصلاح مدل حکمرانی، وقت میدان دادن به نسل جدید، وقت عبور از محافظه کاری، وقت انتخاب آینده ای که شایسته این ملت است. آنچه گذشت اگر زیبنده نبود، آینده هم با همان الگو ساخته نخواهد شد. و اگر قرار است افقی روشن تر پدید آید، راه، یک چیز است: تغییر آگاهانه، تصمیم شجاعانه، و حرکت هوشمندانه.

مسعود پیرهادی