«نواصولگرایی» نسخه‌ای شفابخش برای تن رنجور سیاست ورزی اصولگرایان

محسن پیرهادی دبیرکل «جمعیت پیشرفت و عدالت اسلامی» و عضو سابق شورای شهر تهران، طی یادداشتی که در اختیار ما قرار داده، لزوم بازنگری در سیاست‌ورزی در اردوگاه اصولگرایان را مورد اشاره قرار داده و به الزامات «نواصولگرایی» پرداخته است. متن این یادداشت را پیش رو دارید.

عدم توفیق اصولگرایان در کارزارهای سیاسی و به خصوص انتخاباتی اخیر، از لزوم بهبود عملکرد و ورود جدّی به اصلاح مختصات سیاست‌ورزی در اردوگاه این جریان سیاسی حکایت می‌کند. مصداق بارز این مهم انتخابات مجلس سال 94 بود که چندصدایی و عدم وحدت نظری و عملی، به طور بدیهی نتوانست اعتماد مردم را جلب کرده و در نهایت نیز منتج به درج شکست در کارنامه اصولگرایان شد.

نکته حائز اهمیت اینکه هر جریان سیاسی ناظر به شاخصه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه و نیازهای روز مردم، نیازمند تغییر در اتخاذ شیوه‌های تاکتیکی برای نیل به هدف و اهداف از پیش تعیین شده دارد و روشن است که جریان اصولگرایی نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این میان ماهیت نواصولگرایی نسخه‌ای ست شفابخش که برای تن رنجور سیاست ورزی اصولگرایی تجویزهای درمانگرانه‌ای به ارمغان آورده و عملیاتی کردن آن، به شکل عینی، مکانیسم رفتاری اصولگرایان را در شاخصه اثربخشی با تحول جدّی روبه‌رو خواهد کرد.

لزوم بازنگری در کنشگری سیاسی و تعامل مثبت با جوانان و آحاد مردم به عنوان یکی از پایه‌های اصلی در مانیفست سیاست ورزی اصولگرایان در ساحت اندیشه اصولگرایی به حساب می‌آید که یکی از بنیان‌های اصلی نواصولگرایی است. از سوی دیگر، برای حرکت به سوی افق‌های روشن در سپهر سیاست کشور، تلفیق اندیشه تکنوکراتی ناظر به پیشگیری از هرز رفتن ظرفیت‌ها و افزایش راندمان و بهره‌وری در حوزه‌های مختلف با مقوله انقلابی‌گری که تار و پود اصلی جریان اصولگرایی محسوب می‌شود، راهگشاست.

به باور همه صاحب‌نظران، جریان اصولگرایی باید برای جهشی بزرگ‌تر و اعتبار بخشی افزون‌تر در بین مردم لاجرم می‌بایست به فضای اجتماعی نزدیک‌تر شود و با کنار گذاشتن تشتت و چنددستگی و احیای دوباره ظرفیت‌های گفتمانی، مسیر انقلابی و ارزشمند خود را بهتر از گذشته طی کند.

نکته واجب و ضروری برای احیای اعتبار و کاریزمای جریان اصولگرایی، تعیین دقیق راهبردهایی است که از دل بازخوانی مشی و هویت جریان اصولگرایی استخراج می‌گردد؛ جریانی که مدت‌ مدیدی است خود را از وجود تئوریسین متبحر بی‌نیاز می‌داند و در انداختن طرحی برای خروج از روزمرگی‌ها را بر نمی‌تابد.

آنچه بدیهی است اینکه برای جلب آرای مردمی در کارزارهای انتخاباتی می‌بایست برنامه بلندمدت و دقیقی در دستور کار قرار گیرد تا ناچار به اقدامات ضربتی در بازه‌های زمانی نزدیک به انتخابات نباشیم که البته این مهم نیازمند تشریک مساعی و هم‌افزایی تأثیرگذار در بین تمامی طیف‌ها و گروه‌های منتسب به جریان اصولگرایی است.

اصولگرایان باید حرف یکدیگر را بشنوند و خود را به «پیش‌کسوت- تازه وارد» تقسیم‌بندی نکنند. از دگر سو، برای حیات شاداب و با نشاط می‌بایست پنجره‌های ورود نخبگان سیاسی قائل به مشی اصولگرایی برای کنشگری مثبت و تأثیرگذار گشوده شود تا شاهد بهبود گردش نخبگان در کالبد جریان اصولگرایی باشیم. تحقق این مهم، زمینه‌ساز بهبود عملکرد اندام‌واره‌های اصولگرایی در تمامی بخش‌ها خواهد شد و بستر را برای جلب اعتماد افکار عمومی مهیا خواهد کرد.

آنچه مسلم است اینکه تداوم اصولگرایی به سبک و سیاق گذشته چاره کار نیست، تغییر به سود مردم به رکن اصلی در تداوم حیات اصولگرایی مبدل شده و در این میان، توجه ویژه به نقدها، آراء و اندیشه‌هایی که از سوی دلسوزان و نخبگان ارائه می‌شود می‌بایست در دستور کار قرار گیرد.

 همان‌گونه که در قانون مسئله اقتضائات زمان مورد اشاره قرار گرفته، باید جریان اصولگرایی هم با حفظ هویت و اصول خویش، هوای تازه را به اردوگاه خویش بازگرداند که این امر ناظر به اصول هویتی و شاخصه‌های مبتنی بر مشی اصیل انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل و مقام معظّم رهبری تحقق پیدا خواهد کرد.

واقعیت در تغییر نهفته است و باید این مسئله را نیز در نظر داشت که یک جریان سیاسی زمانی می‌تواند انسجام و وحدت رویه خویش را حفظ کند که به اصل تغییر و تحوّل وفادار باشد و بداند همه جریان‌ها نیازمند تغییر و نو شدن هستند.