قهرمان شدن در ماندن است

در طول چندسال اخیر چندین بار با دکتر ظریف جلسه رسانه‌ای داشته‌ایم. از حیث روانشناسی او را مصداق جمله معروف امام به محمد علی انصاری یافتم، یعنی «متدین و احساساتی» بودن با هم در ظریف جمع شده است. به همین دلیل در همه جلساتی که با ایشان داشتیم نوبت پرسش و پاسخ که می‌رسید از کوره درمی‌رفت و فریاد بلندش موجب تعجب همگان می‌شد.

 

استعفای ظریف آنطور که خود ایشان یا مشاور رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس می‌گویند به حذف وی از برنامه دیدار روحانی- اسد برمی‌گردد. بعضاً دیدار رهبری- اسد را نیز اضافه می‌کنند، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد بسیاری از دیدارهای رهبری با رهبران خارجی (ازجمله پوتین) بدون حضور وزیر خارجه بوده است و مسبوق به سابقه است. اما سوال این است که ندیدن وزیر در یک برنامه از درون دولت و احساس حقارت شخصی می‌تواند منجر به یک تصمیم شبانه حکومتی شود؟ آیا ظریف نمی‌داند که حضور قهرمان جهان عرب در تهران بعد از یک جنگ جانانه با تروریست‌ها و حامیان، نقطه عطفی در سیاست خارجی است؟ و اگر می‌داند چطور خودخواهی را با ایثار معاوضه نمی‌کند؟

 

به‌زعم نگارنده همه دلایل استعفای ظریف برای این حادثه عمد یا سهو نیست که انباشتی از ناکامی‌ها و ناهماهنگی‌هاست که در دولت مستقر مسبوق به سابقه است و خود ایشان در جلسه‌ای غیر رسانه‌ای به ما گفتند: «در دولت هم وزارت خارجه کاره‌ای نیست.»، اما ظریف را باید در ادامه ژنرال‌هایی دانست که دنبال بهانه برای برون‌رفت از فشار موجود بوده‌اند. افرادی همچون آخوندی و قاضی‌زاده پیش از ظریف میدان‌دار این عرصه بوده‌اند. دست ظریف واقعاً خالی است و این سه‌گانه را نباید نادیده گرفت.

 

اول، رابطه پنج ساله با غرب دستاورد ملموسی نداشت و اروپا نیز دولت ما را سر کار گذاشت.

 

دوم، در آن‌سوی جهان، شرقی‌ها نیز به‌خاطر نگرش پررنگ دولت ما به غرب انگیزه‌ای برای تعامل ندارند. اینکه ظریف بعد از خروج ترامپ بلافاصله به چین رفت، اما دوباره به همراه لاریجانی این سفر را تکرار کرد، نشانگر این است که دولت چین در تعامل با دولت ما تردید دارد و دیگر بخش‌های حاکمیت باید به میدان اعتمادسازی بیایند.

 

دلیل سوم افت فاحش جایگاه اجتماعی دولت است و ظریف که بارها سنجش‌های اجتماعی را به زبان هم آورده است، از این افت پایگاه اجتماعی رنج می‌برد و سرانجام نافرجام برجام و SPV هم نتوانست قامت وی را بلندتر نشان دهد؛ بنابراین مدعیان تجربه‌آموخته سیاست خارجی در بیخ گوش رئیس‌جمهور از یک‌سو و سه عامل مذکور از سوی دیگر دست‌به‌دست هم دادند تا احساسات ظریف غلیان نماید و انتقام خود را از برد رسانه‌ای سفر اسد بگیرد. وقتی جناب مشاور رئیس‌جمهور از «امان از ناهماهنگی‌ها» در دولت می‌گوید و ظریف نیز از همین موضوع رنج می‌برد و معاون اول نیز خود را بی‌اختیار از تعویض منشی می‌داند، باید از روحانی پرسید واقعاً در دولت چه خبر است؟ این خبرها چه ضربه‌ای به تصمیم‌گیری‌ها و لزوم فراغت بال برای حل مشکلات کشور می‌زند؟ اکنون که سفر جهانگیری به سوریه موفق ارزیابی می‌شود و اسد پس از آرامش کشورش برای قدردانی نزد امام خویش آمده است چه موقع قهر است؟ جناب ظریف محترم و عزیز، امروزه که ملت مظلوم ایران با سفره کوچک شده، مقاوم و هوشیار ایستاده است، همراهی نکردن با آن واجد تولید قهرمان نیست.

قهر هیجان دارد، اما صادقانه برداشت نمی‌شود. کنار این ملت بمان و همانطور که در دانشگاه تهران اشاره کردید ایستادگی ملت وظایف شما را کم نمی‌کند که بیشتر هم می‌کند. آیا استعفا به معنی تشکر از این ایستادگی است؟ به تعبیر حضرت امام به موسوی: «اکنون که ملت ما فرزندان خود را به قربانگاه می‌فرستند (بخوانید زیر فشار روانی و اقتصادی دشمن ایستاده است) چه وقت استعفا است؟» واقعاً نمی‌توانید با رئیس‌جمهور سنگ‌های خود را وا بکنید؟ شما به خود ما می‌گفتید: «رهبری به بنده فرموده‌اند بر شما حرام می‌کنم اگر نظر کارشناسی حتی خلاف نظر بنده داشته باشید، اما به من نگویید.» نمی‌شود مشکلات را در وقت دیگر با رهبری طرح کرد یا در موقعی دیگر (غیر از شب حضور اسد) حل کرد؟ توقع اجتماعی این است که رئیس‌جمهور ماجرا را به مردم بگوید که چرا در یک دیدار رسمی خارجی مسئول دفتر شما حضور دارد، اما وزیر خارجه نیست؟ مردم توقع دارند مدعای جنابعالی را ببینند.

شکستن وزیری که خود خواسته‌ای و خود آورده‌ای و خود تمجید کرده‌ای چه معنایی دارد؟ اگر تعمدی در پنهان‌کاری از وزیر خارجه دارید و او را حذف می‌کنید، دیگر نمی‌توانید سنگالیزه شدن دولت خود را همانند احمدی‌نژاد نپذیرید، او عزل می‌کرد و شما حذف، و برون داد شخصیتی هردو یکی است. اما نه‌تن‌ها موافقان ظریف که منتقدان وی نیز اصرار دارند ظریف بماند. باید فرهنگ قهرمان شدن با قهر را به قهرمان شدن با کار تبدیل کنیم و جا خالی دادن باید بازیر بار رفتن عوض شود، آنگاه ستایش و ستودن، هدیه ملت به شما خواهد بود.

عبدالله گنجی