چه کسانی به نظام ظلم می‌کنند؟

کلمات ظلم، ظالم و مظلوم از ادبیات رایج در قضاوت عمومی ایرانیان است که هم ریشه عاطفی و هم ریشه اعتقادی دارند. اما بر سر اینکه چه کسی یا چه جریانی یا چه سازمانی ظلم می‌کند و یا مظلوم واقع می‌شود تفاسیر موسّع است. وقتی بین مردم و حاکمیت قضاوت می‌شود عموماً ظلم‌کننده را حاکمیت می‌دانند، زیرا باور عمومی این است که قوه قهریه در اختیار حکومت است و اگر لجام‌گسیخته استفاده شود موجب ظلم می‌شود.

اما کمتر از ظلم مردم به مردم و مردم به حاکمیت گفته می‌شود. شاید علت اصلی آن نگاه نخبگان، سخنگویان و تریبون‌داران به انتخابات است. اما وقتی از ظلم به نظام سخن می‌گوییم یعنی چه؟ چه کسانی ظلم می‌کنند؟ و چگونه این ظلم محقق می‌شود؟ نمادهای آن کدام است؟ مگر نظامی که صاحب قوه قهریه (پلیس، دستگاه امنیتی و قضایی) است امکان دفاع از خود را ندارد؟ اما ظلم به نظام به سبک جنگ مسلحانه و براندازانه نیست که نظام نیز در همان تراز ظاهر شود.

در یک تقسیم‌بندی کلی: آیا اغیار به نظام ظلم می‌کنند یا خودی‌ها و مدعیان آن؟ آیا کسانی که به نظام ظلم می‌کنند تصمیم آگاهانه گرفته‌اند یا متوجه آنچه می‌کنند نیستند؟ بدون تردید آنچه اغیار می‌کنند دشمنی است و کسی از دشمن توقع ندارد که دشمنی را کنار بگذارد. دشمن درصدد نابودی است و نابودی امری فراتر از ظلم است. ظلم آنجاست که حقی را از شما سلب کنند. دشمنی که دنبال نابودی شماست، سلب یک حق دیگر معنایی نمی‌یابد؟

سخت معتقدم بیشترین ظلم به نظام جمهوری اسلامی از سوی مدعیان آن انجام می‌شود. همان‌گونه که بیشترین ستم در حق امیرالمؤمنین از سوی صحابه پیامبر شد و همان‌گونه که امام خمینی فقط به «خیانت دوستان» که رسید فرمود: «خدا مرگ مرا برساند که بیش از این شاهد خیانت دوستانم نباشم.» همه آنچه به عنوان ظلم به آل‌الله در صدر اسلام می‌دانیم، ظلم کفار و اغیار و روم و یونان و ایران نبود که ظلم مدعیان پیامبر اسلام بود.

نظام ما نیز این چنین است و بسیاری مشغول ظلم به نظام هستند، اما ممکن است همان ظالمان گمان کنند سرسپرده نظام جمهوری اسلامی، امام و رهبری هستند.

اولین و مهم‌ترین کسانی که به نظام ظلم می‌کنند کسانی هستند که مشغول کاهش و تراشیدن سرمایه اجتماعی نظام هستند، زیاده‌خواهی، رفتارهای ناهمتراز با نظام اسلامی از سوی کارگزاران آن، پلشتی‌های اخلاقی از مدیران حکومت، کیسه‌های نودوخته شده در زیر پوست حاکمیت دینی و... عامل کاهش سرمایه اجتماعی نظام است و برای نظام مردم‌سالار هیچ ظلمی بالاتر از کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی نیست و مقابله با کاهش سرمایه اجتماعی ازسوی نااهلانِ به درون خزیده نیاز به قیام و نهضتی تمام‌عیار دارد. ­­

دومین دسته از ظلم‌کنندگان به نظام اسلامی کسانی هستند که در حکومتند، اما فهم حکومتی از رفتار، سخنان، مواضع و مطالبات خود ندارند. گویی عضو یک گروه چریکی‌اند. نه تعامل با مردم را می‌فهمند و نه حوصله شنیدن دارند، نه جذب را می‌فهمند و نه اثرات دفع را، نه مردم‌سالاری را با ارزش‌گرایی همسو می‌کنند و نه حد و مرز خود را می‌دانند. این افراد می‌توانند در یک دستگاه امنیتی-انتظامی باشند، در شهرداری، در گمرک، در بانک، تریبون و هرکجای این دیوان‌سالاری بزرگ باشند، اما نمی‌فهمند که تولید تنفر در یک ارباب‌رجوع یا یک متهم چه اثرات درازمدتی دارد و انباشت تنفر چگونه به لشکر ناراضیان تبدیل می‌شود.

سومین دسته کسانی هستند که هنگام احساس تکلیف، مضرات فردی، اجتماعی، بازتاب‌ها و دستاوردهای مواضع، رفتار، سخنان و اقدامات خود را نمی‌دانند یا نمی‌فهمند. تکلیف فردی در کارگزاران نظام اسلامی نمی‌تواند از مصلحت عمومی و تکلیف اجتماعی تبعیت نکند. وقتی تابلوی حکومت بالای سر شماست سخن شما سخن فرد نیست که پاسخگوی آن همه حاکمیت است و گویی شما ناخن را در صورت نظام فرو برده‌اید، اما با احساس تکلیف فردی از شر نفس لوامه فرار کرده‌اید، اما ضربه به نظام اسلامی وارد شده است.

 

چهارمین دسته کسانی هستند که مرتب در حال مثال‌آوری از بیرون برای راستی‌آزمایی اقدامات و تصمیمات حاکمیتند تا الگوی بومی مسیر تمدن‌سازی نهادینه نشود. حضرت امام فرمود: «خدا لعنت کند دست‌هایی را که خودباوری را در جوانان ما می‌کشند و می‌گویند هرچه هست آنجاست». (غرب) کار این افراد به سخره گرفتن نظام، سیاست‌ها، تدابیر و آورده‌های آن در مقابل چشم ملت است.

پنجمین دسته کسانی هستند که زیر تابلوی نظام دینی، سیری‌ناپذیرند، مزایای نسبی اقتصاد کشور و رانت را دالان حرکت خود کرده‌اند، یقه آخوندی پوشیده‌اند، اما از یک‌سو سیر نمی‌شوند و از سوی دیگر فاقد خاصیت و کارآمدی در عرصه مدیریت هستند. بی‌عرضگی زیبنده آنان است و آنان آینه مخدوش و گردگرفته‌ای هستند که صدف انقلاب اسلامی را به لجن کشیده‌اند. جوانان انقلابی باید با پرچم عدالت‌خواهی و شایسته‌خواهی دکان آنان را به تعطیلی کشانند.

ششم ظلمی است که مردم از طریق انتخابات به خود می‌کنند. بین رأی و نیازشان همبستگی وجود ندارد. کسانی را بعضاً برمی‌گزینند که از طریق ناکارآمدی یا سیری‌ناپذیری هم مشغول ظلم به، ولی نعمت هستند و هم تصویری مخدوش از نظام به همان مردمی که انتخاب‌شان کرده‌اند مخابره می‌کنند. راه چاره این است که اجزا و افراد حاکمیت برای هر رفتار خود مضرات و آفت قائل باشند، مسئولیت را امانت بدانند، «نحن اقرب من حبل‌الورید» را باور داشته باشند و در اتاق شیشه‌ای زندگی کنند و مردم این تجربه اندوخته را در هر انتخاباتی یک پله به کمال برسانند.

هفتم کسانی هستند که همه‌کاره حکومتند، اما گویی قوانین سلبی حکومت قرار است سراغ آنان نیاید و اگر آمد قیصریه را به آتش می‌کشند و هزاران سرّ در سینه و بگم‌بگم را در قبای زشت شبهه می‌پیچند و به خورد اجتماع می‌دهند. ناراحتی‌شان نه برای نظام و مردم که صرفاً برای خودشان است و فقط زمانی سرحال و همراهند که سند مصونیت در جیب‌شان باشد وگرنه چوب حراج به سرمایه اجتماعی نظام را مباح می‌دانند.

هشتم کسانی هستند که آنچه باید به موقع بگویند نمی‌گویند. اصولاً اقناع اجتماعی در نظام مردم‌سالار آویزه گوش‌شان نیست. فاصله بین اقدام و گفتن، چرایی رفتار، تصمیم، دستگیری، محکومیت و... را به اندازه چند درد زایمان طول می‌دهند تا دشمن زیرک و دوستان نادان گرد و خاک برپا کنند و در این گرد و خاک چهره منور نظام گم شود. آنگاه به صحنه می‌آیند تا داروی بیهوشی‌شان را به رخ بکشند. همه می‌گوییم ظلم پایدار نمی‌ماند، اما سخت معتقدم ظلم به آورده بزرگ امام و نظام مظلوم جمهوری اسلامی موجب خواری ظالم در همین دنیا خواهد شد. بگردید و مصادیق آن را در اطراف خود پیدا کنید.

عبدالله گنجی