سندروم «ترامپ»

رئیس جمهور آمریکا هنوز به رجزخوانی های خود در فضای سیاسی و اجتماعی این کشور ادامه می دهد! او حتی نمی تواند تعلق خاطر  ابزاری و سیاسی خود را نسبت به «واکسن کرونا» کتمان کند! ترامپ معتقد است که واکسن کرونا باید «اول نوامبر» یعنی دو روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به هر قیمت ممکن توزیع شود، حتی اگر متخصصین و مراجع بهداشتی و درمانی در آمریکا با این مسئله مخالف باشند! فراتر از آن، ترامپ هشدار داده است که بودجه نیویورک، واشنگتن و سیاتل را قطع خواهد کرد، زیرا این مناطق، بیشترین اعتراضات را پس از قتل جرج فلوید توسط پلیس فدرال، علیه نظام سرمایه داری آمریکا صورت دادند! 
اخبار سیاسی- بازی در آمریکا پیچیده شده است.پیروزی یا شکست ترامپ دیگر در استمرار این روند موضوعیت چندانی نخواهد داشت! تنها هنر « جو بایدن» و « دموکرات‌ها» البته اگر در انتخابات پیروز شوند، می تواند نگاه داشتن شکاف‌های عمیق ایجاد شده در آمریکا در سطح فعلی باشد.اما به نظر می رسد «انتخابات ریاست جمهوری آمریکا» نقطه پایانی برای  «آمریکای بحران زده » نیست ، بلکه در خوشبینانه ترین حالت ممکن، «نقطه نمایانگر» این بحران عمیق خواهد بود.  حتی اگر ترامپ ببازد، سندروم «ترامپ» تا مدت‌ها جامعه آمریکا را تحت تأثیر قرار خواهد داد. ریشه کردن این سندروم خطرناک، حتی از ریشه کردن ویروس کرونا نیز سخت تر خواهد بود! ترامپ خود بارها گفته است که غریزه خودش را بسی بهتر از عقاید و نظریات مشاورانش می داند. او بارها در سخنان خود گفته که سیاستمداران و رؤسای جمهور پیشین، همگی افرادی ابله و ناتوان بوده اند.
«جان گلد برگ» نویسنده آمریکایی در «لس آنجلس تایمز» و در خصوص شیوع «ترامپیسم» در جامعه آمریکا می نویسد :
«آنچه امروز در ترامپ و هواداران وی تبلور پیدا کرده است، خودشیفتگی است نه ایدئولوژی! ایده هایی را هم که ترامپ تا کنون به صورت هماهنگ و یکپارچه ارائه کرده، هیچ گونه مبنای عقلانی درستی نداشته اند. ترامپ مقررات را دوست ندارد، چرا که به عنوان یک تاجر، مقررات سد راه وی می شوند. او از تجارت هم خوشش نمی آید، زیرا که درکی کوته فکرانه و بچه گانه از مفهوم «برد» دارد. او نه می داند گفتمان چیست و نه می داند استراتژی چه معنایی دارد!»
البته  نگارنده تقسیم آمریکا به «دوران ترامپ» و « دوران قبل از ترامپ» را قبول ندارد! سندروم «ترامپ» محصول عملکرد یک فرد در رأس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن نیست بلکه منبعث از بر هم کنش مؤلفه های دائمی و ثابتی بوده  که برای دهه های طولانی، تار و پود آمریکا را تشکیل داده اند. فراتر از آن، در تحلیل روابط «ساختار-کارگزار» که یکی از نظریات مبنایی حوزه روابط بین الملل ( خصوصا در نگاه نئورئالیستی) می باشد، بر همگان محرز است که «ساختار» چگونه «رفتار کارگزار» را تعیین کرده و او را در مسیر و مجرای معینی هدایت
می کند! بی دلیل نیست که گفتار سیاستمداران آمریکایی و حتی اروپایی قبل و بعد از حضور آن‌ها در مسند قدرت تغییر می کند و به یکباره از افرادی «رادیکال و بی ملاحظه » تبدیل به «منتقدینی صاحب نظر» می شوند! 
آری!«سندروم ترامپ» قرار نیست دست از سر  جامعه آمریکا و به طور کلی جامعه غرب بر دارد، حتی اگر ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ در مقابل بایدن و دموکرات‌ها شکست بخورد. فراموش نکنیم: تار و پودهای مخفی و آشکاری که نقش «ترامپ» را در کاخ سفید حک کرد، تا زمان استقرار حاکمیت نظام سرمایه داری و تبلور  نگاه متوهمانه هژمون محور در این نظام از بین نخواهند رفت….