خاطرات یک آزاده در «بوی تند خردل» خواندنی شد

کتاب «بوی تند خردل» اثر نجمه آرام بن و نرگس التیام مقدم در انتشارات سوره مهر منتشر شد. این اثر خاطرات جانباز آزاده‌ای به نام محمدنبی ملک حسینی را دربرمی گیرد.

خاطرات ۵ سال اسارت راوی در چنگال نیرو‌های بعثی در کتاب روایت می‌شود. نام راوی پس از اعلام آتش بس در لیست آزاده‌ها اعلام می‌شود و به وطن بازمی گردد.

محمدنبی ملک حسینی در ۱۶ سالگی داوطلبانه به جبهه می‌رود. پس از یک سال در عملیات تک دشمن و غافلگیری نیرو‌های ایرانی اسیر می‌شود. ۵ سال در اردوگاه رمادیه به سرمی برد.

خاطرات یک آزاده در «بوی تند خردل» خواندنی شد

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«تابستان ۱۳۶۵ گرمای هوای بغداد به اوج خودش رسیده بود. لباس‌هایمان خیس عرق می‌شد و به تنمان، که پر از جوش و تاول شده بود و به شدت خارش داشت، می‌چسبید. بوی تعفن سطل توالت آسایشگاه و عرق و هوای دم کرده کل آسایشگاه را گرفته بود. وضعیت زخم‌های من و دیگر اسرای زخمی روز به روز بدتر می‌شد. مچ دست و ساق پایم، که ترکش خورده بود، عفونت کرده و چرکین شده بود. تاول‌های انگشتان دست و پایم هم وضعیت بهتری نداشت. کم‌کم در جراحت‌های عفونی ما کرم‌های ریزی به وجود آمد و به دلیل وضعیت غیربهداشتی آسایشگاه همه جا پر از شپش شد. شپش‌ها و کرم‌ها و مگس‌ها از خون و گوشت ما تغذیه می‌کردند و خارشی وحشتناک به جان ما افتاده بود. عباس بار‌ها وضعیت غیرقابل تحمل آسایشگاه را به جاسم گزارش داد. اما عراقی‌ها ککشان هم نمی‌گزید و به وضعیت اسفناک ما اعتنا نداشتند و برای بهبود حال ما هیچ اقدامی نمی‌کردند. تا اینکه شپش‌ها به آسایشگاه‌های دیگر و همچنین اتاق‌های مقامات عراقی نیز سرایت کرد. با این وضع بالاخره سرگرد خضری و دیگر مقامات مجبور شدند به خودشان تکانی دهند.»