10 فیلم احساسی برای تجربه یک گریه خوب!

آیا احساس غمگینی، مالیخولیایی، یا به طور کلی فقط پریشانی می‌کنید و می‌خواهید برای چند لحظه از این جهان جدا شوید و اشک بریزید؟ ما در این مطلب شما را تحت پوشش قرار داده‌ایم. تنها کاری که باید انجام دهید این است که یک فیلم گریه‌ای خوب تماشا کنید، فیلمی که نه تنها از نظر احساسی تأثیرگذار است، بلکه یک فیلم تمام و کمال خوب است.

این قدرت فیلم هاست؛ آنها می‌توانند احساسات شما را کنترل کنند و شما را به هر سمتی که انتخاب می‌کنند هدایت کنند. با وجود عناوین زیادی که در جهان دسته‌بندی «اشک‌آلود» را در خود جای داده‌اند، تلاش برای انتخاب عناوینی که واقعاً ارزش زمان شما را داشته باشد، می‌تواند بسیار سخت باشد، دقیقاً به همین دلیل است که ما این لیست را برای تماشا به صلاحدید خودمان جمع‌آوری کرده‌ایم. آنها ممکن است غمگین، زیبا یا هر چیزی در این بین باشند، برنامه خود را تنظیم کنید و دستمال کاغذی تهیه کنید. شما چیزهای زیادی را احساس خواهید کرد، و این زیبا خواهد بود. آثار زیادی برای پیشنهاد کردن وجود دارد، اما ما در این مطلب ۱۰ فیلم احساسی که باید برای تجربه یک گریه خوب تماشا کنید را لیست کرده‌ایم.

The Iron Giant | ۱۹۹۹

 

وین دیزل مدت‌ها قبل از اینکه گروت باشد، صدای خود را به یک پشته فلزی خوش قلب در انیمیشن «غول آهنین» قرض داد. این غول که از جایی خارج از فضا روی زمین فرود می‌آید، غولی از نوع ملایم است، حتی اگر کل بدن او اساساً یک سلاح بزرگ باشد. توپ‌های پلاسما و پرتابگرهای موشک را نادیده بگیرید… وقتی او را بشناسید، متوجه خواهید شد این غول واقعاً پسر خوبی است. اما این مانع از آن نمی‌شود که کنت منزلی (کریستوفر مک‌دونالد) مامور فدرال پارانوئیدی و بیگانه‌هراس او را پیدا کند و غول را در پوشش میهن‌پرستی از بین ببرد. همه چیز این فیلم در اوج پارانویای جنگ سرد دهه 50 میلادی اتفاق می‌افتد.

با این حال، واقعاً غول موجودی دوست داشتنی و به شدت قابل تحمل است که ذهن و شخصیت یک کودک خردسال دارد که یاد می‌گیرد چگونه احساسات خود را برای اولین بار بیان کند. این غول پس از ملاقات با اولین دوستش، هوگارت هیوز جوان، قدرت مهربانی، عشق و فداکاری را می‌آموزد. بدون پرداختن به جزئیات ریزتر و اسپویل، فقط توجه داشته باشیم که جایی در فیلم یک یا دو ضربه به احساسات مخاطب وارد می‌شود که احتمالاً شما را وادار می‌کند به سراغ جعبه دیگری از دستمال کاغذی بروید. مطمئناً چنین غول رباتی که با سلاح‌های بسیار شیک تزئین شده است، نمی‌تواند زندگی سرشار از صلح، عشق و تفاهم را انتخاب کند، درست است؟!

Homeward Bound: The Incredible Journey | ۱۹۹۳

 

«به سوی خانه: سفر باورنکردنی» بسیار بیشتر از یک فیلم خانوادگی عالی است: این فیلم اساساً «شهروند کین» فیلم‌های لایو اکشن سخنگو-حیوانی-ماجراجویی است. این اثر با بازسازی فیلم کلاسیک محبوب دیزنی، The Incredible Journey، تمام کارهای قبلی آن را انجام می‌دهد، اما بسیار بهتر. داستان بسیار ساده است: سه حیوان دست آموز از مزرعه‌ای در کالیفرنیا فرار می‌کنند تا صاحب خود در سانفرانسیسکو را پیدا کنند. این حیوانات خانگی کوچک شجاع راه خود را در میان کوه‌های خیانتکار سیرا نوادا طی می‌کنند و در مسیر با موانع خطرناکی مواجه می‌شوند و تنها از طریق فداکاری آنها برای بازگشت به خانه نزد خانواده‌شان است که شانسی برای زنده ماندن دارند.

در سطح فنی، تعداد زیادی سکانس از این فیلم وجود دارد که واقعاً تأثیرگذار است. منظورم این است که نحوه حرکت این حیوانات را بررسی کنید! تقریباً واقعاً به نظر می‌رسد که آنها با یکدیگر صحبت می‌کنند! کارگردان Duwayne Dunham با جادوی بی حد و حصری که در ساخت فیلم است، این داستان خارق‌العاده را با ترکیبی از تعلیق، طنز و احساسات فراوان زنده می‌کند. این جذابیت شاید فقط به این دلیل است که آنها حیوان هستند، و شاید فقط به این دلیل است که همه آنها بسیار بامزه هستند، اما این فیلم در هر جهتی ریسمان قلب شما را به خود جلب خواهد کرد. شما اشک‌های شاد، اشک‌های غمگین، و هر چیزی در این بین را تجربه خواهید کرد زیرا این یکی همه چیز را دارد. فیلم پر از لحظه‌های دلخراش و دل‌انگیز است، نوعی تلنگر که باعث می‌شود حیوان‌تان را در آغوش بگیرید و هرگز رها نکنید.

Forrest Gump | ۱۹۹۴

 

آیا کسی را می‌شناسید که بتواند در طول این فیلم گریه نکند؟ مطمئنم که نه. حتی شخصیت‌های درون فیلم هم از دیدن داستان‌های فارست و جنی اشک می ریزند. فارست گامپ (تام هنکس) با افراد دیگر متفاوت است، اما مادرش (سالی فیلد) هرگز چنین احساسی در او ایجاد نکرده است. او در جنگ ویتنام می‌جنگد، کاپیتان یک قایق میگو می‌شود، و در سراسر آمریکا می‌دود، اما تنها چیزی که واقعاً به آن اهمیت می‌دهد، محبت معشوق دوران کودکی‌اش، جنی (رابین رایت) است. فارست چه به عنوان یک ستاره فوتبال کالج، چه در جنگ ویتنام، چه کاپیتان قایق میگو و حتی با دویدنش تأثیری بر ذهن مخاطب به جای می‌گذارد که چیزی الهام‌بخش‌تر از آن پیدا نمی‌شود. او با معصومیت کودکانه و مهربانی ذاتی خود مصداق یک بمب انرژی است.

فارست کند هوش که تحت مراقبت مادر همیشه حامی خود در یک محیط محافظت شده بزرگ شد، هرگز خود را محروم و تنها نمی‌دانست. او سعی کرد اطرافیانش را به روش کوچک خود خوشحال کند اما همین فارست در حین نجات جنی، معشوقه دوران کودکی خود، دچار گیجی و سردرگمی می‌شود. اما او بازهم با عشق و پاکی به هدفش می‌رسد. این فیلم احساس معصومیت و عشق را نشات می‌دهد و ما را به خاطر شادی‌های ساده زندگی شکرگزار می‌کند. چه چیزی گریه‌ دارتر و الهام‌بخش‌تر از این ماجرا وجود دارد؟!

My Dog Skip | ۲۰۰۰

 

گاهی اوقات فیلم‌ها آنقدر از نظر احساسی تأثیرگذار هستند که تقریباً ناعادلانه به نظر می‌رسد. حالا My Dog Skip یکی از این فیلم‌هاست، فیلمی که چاقو را به اندازه‌ای بیرون می‌آورد که احساس امنیت کنید، آن‌هم قبل از فرو بردن آن در زخم التیام نیافته‌ای که پشت سر گذاشته بودید. داستان فیلم در مورد یک پسر بچه ی خجالتی است که دوران کودکی‌اش را در کنار سگ دوست داشتنی‌اش «اسکیپ» سپری می‌کند و بزرگ می‌شود. در واقع ویلی موریس (فرانکی مونیز) تک فرزندی است که دوستان کمی دارد، زندگی او با ورود یک سگ به نام اسکیپ تغییر می‌کند. همه اسکیپ را دوست دارند و منظورم همه است، از بزرگسالان گرفته تا کودکان و قصابی که روزانه به او ساندویچ می‌دهد.

اما با گذشت زمان به نظر می‌رسد که اسکیپ تقریباً شبیه همه است، اما شخصی که اسکیپ بیشتر دوست دارد ویلی است. آنها بهترین دوستان هستند و مانند بهترین دوستان، اسکیپ به رشد ویلی کمک می‌کند. او به ویلی کمک می‌کند دوستان جدیدی پیدا کند، کمک می کند تا او را از دردسر دور نگه دارد، و همیشه مراقب پشتش است. اگر عاشق سگ هستید (چه کسی دوست ندارد؟) و به خصوص اگر از کودکی یک سگ را به یاد می‌آورید (دوباره کی نیست؟)، احتمالاً برای یک فیلم سگ محور نیازی به اشک نیست. فیلم My Dog Skip آنقدر شیرین است و از نظر احساسی آنقدر قدرتمند است که احتمالاً احساسات هر مخاطبی را مانند یک سد شکسته پایین می‌آورد.

City Lights | ۱۹۳۱

 

نزدیک به 100 سال پس از اکران، شاهکار چارلی چاپلین «روشنایی‌های شهر» یکی از تحسین‌برانگیزترین و زیباترین فیلم‌های کمدی رمانتیک ساخته شده در تاریخ سینما است. همچنین از نظر احساسی یکی از قدرتمندترین هاست، با پایانی چنان باشکوه که تضمین می‌شود تا مدت‌ها پس از پخش تیتراژ در حافظه شما ثبت شود. هنگامی که یک ولگرد (چاپلین)، یک ولگرد هولناک اما پاک دل، عاشق یک دختر گل نابینا (ویرجینیا چریل) می‌شود، مجموعه‌ای از اتفاقات خنده دار رخ می‌دهد. جدای از درخشش کمدی، City Lights پرتره‌ای قدرتمند از قدرت فراگیر عشق و مهربانی است.

دست کم گرفتن مهارت هنری چاپلین سخت است. شخصیت ولگرد کوچولو او فراتر از کارهای خودش است و برای بسیاری از افرادی که هرگز هیچ یک از فیلم‌های او را ندیده‌اند، فوراً قابل تشخیص است. «روشنایی‌های شهر» بزرگ‌ترین غوغای اوست، چیزی که به مؤثرترین شکل کمدی غم‌انگیز و شاعرانگی احساسی را که از آن زمان به برند او تبدیل شده‌اند، ادغام می‌کند. چند دقیقه آخر این اثر یکی از بهترین فیلم‌هایی است که چاپلین تا به حال به آن متعهد شده است. فقط با فکر کردن به آن نیز اشک ریختن آسان است.

Brief Encounter | ۱۹۴۵

 

«برخورد کوتاه» که با موسیقی رمانتیک و خاص راخمانینوف ساخته شده، فیلمی رمانتیک-درام برای اعصار مختلف است. این اثر نگاهی است به ماهیت پیچیده عشق و تلاش ما برای درک همه بخش‌های آن. لورا، یک زن انگلیسی طبقه متوسط (سلیا جانسون)، به طور غیرمنتظره‌ای عاشق غریبه‌ای خوش تیپ (ترور هاوارد) می‌شود و بقیه ماجرا چیزی است که به تاریخ پیوست. دیوید لین کارگردان، اسطوره سینما، با دقتی بی‌نظیر کارگردانی می‌کند و بر اساس نمایشنامه‌ای از نوئل کوارد کار می‌کند.

در طول یک سکانس ماندگار مه و بخار دود آلود سکوهای قطار را فرا می‌گیرد و عاشقان بالقوه درون فیلم را در تصاویر عاشقانه می‌پوشاند. فیلمنامه این اثر بدون زحمت کار می‌کند تا لایه‌های زیادی را به داستان عاشقانه محدود آن ببخشد، در این بین جانسون و هاوارد هر دو بازی‌های کاملاً جذابی ارائه می‌کنند. زمانی که فیلم به اوج خود می‌رسد، شما متوجه خواهید شد که در میان زیبایی پیچیده قدرت تزلزل ناپذیر عشق گم شده‌اید، و اینجاست که گریه خواهید کرد.

Big Fish | ۲۰۰۳

 

قصیده‌ای از داستان‌های بلند و پدرانی که با خود هزاران قصه دارند؛ «ماهی بزرگ»، چشم اندازی لذت بخش و دلخراش از جناب تیم برتون است. این فیلم ویل بلوم (بیلی کروداپ) را دنبال می‌کند که تلاش می‌کند تا داستان‌های زندگی را که پدر در حال مرگش (آلبرت فینی) برای او تعریف می‌کند، درک کند. فیلم از طریق فلاش‌بک‌های عجیب و غریب که جزئیات داستان‌های ادوارد جوان (ایوان مک گرگور) را شرح می‌دهد، تمایز واضح بین واقعیت و داستان را از بین می‌برد. با این حال، مهمتر از خود داستان‌ها، رابطه تیره بین ویل و ادوارد است. همانطور که او در مورد زندگی خود فکر می‌کند، به سرعت مشخص می‌شود که ادوارد فقط می‌خواهد پسرش را تحت تاثیر قرار دهد، در حالی که ویل در این بین فقط می‌خواهد پدرش را بشناسد. این فیلم زیباست و صد در صد ارزش گریه کردن را دارد.

It’s a Wonderful Life | ۱۹۴۶

 

فیلم استادانه فرانک کاپرا شبیه آفتاب پرست است که می‌تواند نت‌های زیادی را به نمایش بگذارد، آهنگ‌های زیادی را پوشش دهد و بدون تزلزل به ژانرهای مختلف تبدیل شود. این یکی از فیلم‌هایی است که شهرت خیره کننده‌ای پیدا کرده است و کاملاً شایسته آن است. داستان این فیلم جرج بیلی (جیمز استیوارت) مرد مهربان و مردم‌دوستی را دنبال می‌کند که پس از ورشکست شدن تصمیم به خودکشی می‌گیرد؛ اما فرشته‌ای به نام کلارنس مأمور می‌شود به روی زمین برود و زندگی او را نجات بدهد.

این فیلم اثری ماندگار است که باعث می‌شود برای روابط با یکدیگر ارزش قائل شویم. فیلم It’s A Wonderful Life که در فصل کریسمس می‌گذرد، واقعاً یک ساعت فوق العاده است که ما را با طرح ساده و در عین حال فریبنده خود مورد الهام قرار می‌دهد. این اثر به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های کریسمس ساخته شده آزمون زمان را پس داده است و پیامی که منتقل می‌کند بی انتها است. زندگی شما فقط مال شما نیست و یک ملاحظه متفکرانه باعث می‌شود همه ذینفعان زندگی خود را بشناسید. حتی اگر هرگز فرشته‌ای نداشته باشیم که به ما کمک کند تا این واقعیت را درک کنیم، این فیلم می‌تواند همان هدف را دنبال کند.

بنابراین دفعه بعد که به فکر رها کردن چیزی هستید، فقط به این فکر کنید که چگونه با تصمیم شما همه چیز تغییر می‌کند و به یاد داشته باشید که چه چیزی شما را مجبور به انجام آن کار در وهله اول کرده است. کلید، ادامه دادن است. اوقات خوب ممکن است نزدیک باشد و دست کشیدن از هر چیزی هرگز راه حل نیست. جالب است بدانید این فیلم توسط بنیاد فیلم آمریکا (بفا) به‌عنوان تأثیرگذارترین فیلم تاریخ سینما انتخاب شده‌است.

The Green Mile | ۱۹۹۹

راه سبز

فیلم The Green Mile یکی از شناخته شده‌ترین آثار لیست ما محسوب می‌شود و مشخصا از نظر فنی هم یک شاهکار به تمام معنا است. از سوالات فلسفی و اتفاقات تکان‌دهنده گرفته تا بازیگرانی عالی، مسیر سبز واقعا چیزی کم ندارد. این فیلم به کارگردانی فرانک دارابونت در سال ۲۰۰۰ نامزد چهار جایزه مختلف اسکار شد: بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین فیلمبرداری. تام هنکس، بانی هانت، ایو برنت، برنت بریسکو و پاتریشا کلارکسون در فیلم The Green Mile به ایفای نقش پرداخته‌اند.

این فیلم کلاسیک بر اساس یکی از نوشته‌های «استیون کینگ» ساخته‌شده است و داستان مامور اعدامی است که در زمان خدمتش با زندانی سیاه‌پوستی (مایکل کلارک دانکن) آشنا می‌شود و می‌فهمد این مرد قوی‌هیکل قدرت‌های ماورا الطبیعه ای دارد و نه‌تنها هیولایی که او تصور می‌کرد نیست بلکه بسیار مهربان و دوست‌داشتنی است. این فیلم یکی از غم‌انگیزترین آثار این لیست به حساب می‌آید.

Paddington ۲ | ۲۰۱۷

پدینگتون

چگونه می‌توانید پدینگتون را دوست نداشته باشید؟ فقط به این پسر کوچولو نگاه کنید … او بسیار شایان ستایش است! یک خرس کوچولوی مودب و متفکر با کلاه و کت شلواری – چه چیزی درون او را دوست ندارید؟ اگر اولین فیلم او، پدینگتون، قبلا کافی نبود، دومی او، یعنی پدینگتون 2، مطمئناً کافی است. یکی از دنباله‌های نادری که نه‌تنها می‌بینیم، بلکه از نسخه اول خود نیز پیشی می‌گیرد، Paddington 2 یک شیرینی برای تمام سنین است. پس از اینکه سرانجام پدینگتون در فیلم اول خانه‌ای پیدا کرد، او بیشتر وقت خود را در دنباله آن صرف یافتن راهی برای بازگشت به آن می‌کند، آن هم وقتی که برای جنایتی که مرتکب نشده زندانی می‌شود. چرا چنین موجودی سالم و پاک دل مانند او نمی‌تواند استراحت کند؟ چرا همه چیز اینقدر ناعادلانه است؟

فیلم Paddington 2 به همان اندازه که دوست داشتنی است، پر از احساسات مختلف است. آغشته به رنگ‌های چشم نواز و با طراحی دقیق وس اندرسونی، فیلمی است که شیرین شروع می‌شود، شیرین می‌ماند و حتی شیرین‌تر به پایان می‌رسد. به اندازه ی کافی شیطنت‌های خرس احمقانه وجود دارد که هر کسی را سرگرم کند، و یک تفسیر غیرمنتظره ی مختصر اجتماعی که بر اصلاح زندان فشار می‌آورد، بیننده را با کمی فکر رها می‌کند.