حرکت میان لحن‌های مختلف «پوست شیر»

برخلاف قسمت اول فصل سوم، در این قسمت تقریبا تمام شخصیت‌های اصلی حضور موثری دارند. شاید با توجه به مسیری که داستان طی می‌کند، کمتر کسی به رضا و مژگان فکر کند اما شاهد پیشرفت موازی ماجرای این دو و داستان تلاش شخصیت‌ها برای یافتن ساحل هستیم. از سوی دیگر، جست‌وجو برای پیدا کردن محل گرفتار شدن ساحل در این قسمت توسط تیم چهارنفره نعیم، محب، لیلا و صدرا انجام می‌شود. با توجه به نقش پررنگ ساحل در قسمت جدید « پوست شیر »، می‌توان گفت که جمع شخصیت‌های اصلی در قسمت دوم از فصل سوم این سریال جمع است.

شخصیت‌پردازی مناسب و باورپذیر نیازمند رعایت جزییات فراوانی است. با چند دیالوگ و کنش کلی نمی‌توان شخصیت‌هایی عمیق و پیچیده ساخت. اگر هنگام تماشای «پوست شیر» احساس می‌کنیم با شخصیت‌پردازی جزیی‌نگرانه و دقیقی روبه‌روییم، از جمله به‌خاطر رعایت جزییاتی است که به شخصیت‌ها رنگ و لعاب می‌بخشد. نمونه‌های این جزییات در قسمت‌های مختلف فراوان است. به‌عنوان مثال می‌توان به یکی از لحظات بی‌تاکید و ساده قسمت جدید اشاره کرد. در اوایل این قسمت، رضا وارد خانه شده و به‌دنبال مژگان می‌گردد. پس از چند بار صدا زدن مژگان، چشم رضا به یک نامه می‌افتد. اگر این فکر به ذهن ما رسید که رضا در این لحظه نامه را باز کرده و صدای مژگان را می‌شنویم که دارد ماجراهایی را برای او تعریف می‌کند، نباید تعجب کنیم.

این الگویی است که بارها در آثار مختلف تکرار شده و طبیعی است که انتظار مشابهی از این سکانس «پوست شیر» داشته باشیم اما رضا که همه‌چیز دستش آمده بلافاصله از خانه خارج شده و به‌دنبال مژگان می‌رود. این سرعت عمل کاملا با شخصیت رضا هماهنگ است. رضا، به‌قول معروف، مرد عمل است و برای وارد شدن به یک پروژه نیازی به دانستن تمام جزییات و وقت تلف کردن ندارد. این ویژگی‌ها را پیش از این در ارتباط رضا پروانه با نعیم دیده بودیم و حالا در اجرای درست همین سکانس کوتاه بر آن تاکید می‌شود. نکته مهم چنین جزییات هوشمندانه‌ای این است که شخصیت‌ها را برای ما باورپذیر می‌سازد. «پوست شیر» پر از چنین جزییاتی است. اهمیت این جزییات را در موفقیت «پوست شیر» نباید فراموش کرد.

حرکت میان لحن‌های مختلف «پوست شیر»

تغییرات درست و به‌جا در عنصر لحن را می‌توان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مثبت «پوست شیر» دانست. خطوط داستانی این مجموعه به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که امکان تغییرات مداوم در لحن درعین حفظ یکدستی اثر را فراهم آورند اما قسمت جدید «پوست شیر» را می‌توان از نظر حرکت میان لحن‌های مختلف یکی از رکوردداران اپیزودهای مختلف این سریال تاکنون قلمداد کرد. حتی در لحظات کوتاهی شاهد ایده‌هایی با حس رقیق کمیک (عنصری بسیار کمیاب در «پوست شیر») هم هستیم که در دل این درام پرالتهاب فرصت نفس‌کشیدن به تماشاگر می‌دهند. هرچند این فرصت تنفس تنها آرامشی قبل از یک طوفان مهیب است.

در میانه‌های این قسمت، یک اتفاق نسبتا غافلگیرکننده می‌افتد به‌طوری که به‌نظر می‌رسد حتی به فرجام بخش مهمی از داستان نزدیک می‌شویم. با در نظر گرفتن این‌که تازه شاهد قسمت دوم از یک فصل هشت قسمتی هستیم، رسیدن به این نقطه در چنین لحظه‌ای، غیرمنتظره است و حالا باید منتظر تلاش شخصیت‌ها برای رمزگشایی از معمای «ع ص» (حروف حک‌شده روی حلقه‌ای که محب پیدا می‌کند) باشیم. اما غافلگیری بزرگ‌تر در پایان‌بندی این قسمت رخ می‌دهد.

ایده پایانی قسمت هجدهم «پوست شیر» هم ایده‌ای است که انتظار مواجهه با آن را در چنین لحظه‌ای نداشتیم. همین دو نمونه، می‌تواند بهترین مدرک برای اثبات شجاعت و جاه‌طلبی سازندگان این مجموعه باشد. ایده‌هایی که شاید در قسمت‌های پایانی نمایش داده می‌شدند، اینجا به‌شکل غافلگیرکننده‌ای در حالی به اجرا درآمده‌اند که هنوز ۶ قسمت از فصل سوم «پوست شیر» باقی مانده است. حالا انتظارات از «پوست شیر» بالاتر رفته است.