«صداتو» شبیه یک مسابقه فوتبال است که خانواده‌ها را دور هم جمع می‌کند

تربیت گوش موسیقایی عامه مردم شاید یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های هنرمندان و فعالان عرصه موسیقی باشد. موضوعی که اهمیتی انکارنشدنی در انتخاب‌های مخاطبان گسترده موسیقی و به همین پشتوانه بر تولیدات و بازار آن دارد. مسابقه « صداتو » یکی از تولیدات فیلیمو است که این روزها در میان استقبال نسبتاً خوب مخاطبان، به طور ضمنی در حال پرورش دادن همین توانمندی در حد خودش است. با حامد جوادزاده، تهیه‌کننده این برنامه گفت‌وگو کردیم.

  ابتدا با ایده «صداتو» شروع کنیم، اینکه اصلاً چه شد به این فضا رسیدید و اگر مشابه خارجی داشته، چطور آن را ایرانیزه کردید و به آنچه امروز می‌بینیم، رسیدید؟

 این طرح از طرف فیلیمو به من ارجاع شد. به من گفتند که ما طرحی با این مضمون داریم که ابتدا اسم آن «می‌خونه، نمی‌خونه» بود و ایمان صفا آن را ارائه داده بود، منتها فیلیمو گفته بود که یک برنامه‌ساز باید آن را تولید کند و توافق اولیه با آقای صفا به این شکل بود که ایشان به عنوان

ارائه دهنده طرح، مجری برنامه و من هم تهیه‌کننده آن باشم. در ادامه گفتند این طرح مشابه خارجی امریکایی دارد و از زمانی که قرار شد این برنامه را بسازیم، جویای جزئیات آن شدیم.

 دریافتیم که این برنامه اساساً کره‌ای است و با طراحی مدیاگروهی به اسم cj media group شکل گرفته و به چندین کشور از جمله کره، آلمان، بی‌بی‌سی انگلستان و فاکس امریکا آن را فروخته‌اند. ما همه آنها را دیدیم و زیباترین اجرا را انتخاب کردیم. از سوی دیگر چون برنامه در دوران کرونا ضبط شده بود و نمی‎توانستند تماشاگر بیاورند، با گرافیک کامپیوتری، تماشاگر اضافه کرده و حس برنامه را درآورده‌ بودند به همین دلیل وقتی آن را تماشا می‌کردید، بیشتر دوستش ‌داشتید.در ادامه به فیلیمو گفتم که طرح آقای صفا آمیخته‌ای از این طرح‌هاست و اتفاق ویژه دیگری نمی‌شود از دل آن بیرون آورد. بعد هم پیشنهاد دادم که با توجه به اینکه از بین تمام موارد مشابه خارجی، نمونه امریکایی آن جذابیت بیشتری داشت، همان را می‌سازم. از آن استقبال کردند و قرار براین شد که از i can see your voice به قرائت و نمونه ایرانیزه شده آن برسیم. اسم برنامه هم در اتاق فکر از همین‌جا آمد چرا کهi can see your voice یعنی می‎توانم صدایت را ببینم و ما هم این می‌توانم ببینم را برداشتیم و به «صداتو» رسیدیم.

  چون صحبت از نمونه‌های دیگر برنامه شد، به نظر شما کدام یکی از آنها جذاب‌تر است؟ «صداتو» یا موارد دیگری که مورد پسند شما قرار گرفته بود؟

 به عنوان یک کارشناس نه تهیه‌کننده برنامه، نمونه‌ای که ما ساختیم از نظر فنی ضعیف‌تر از نمونه امریکایی است اما از لحاظ محتوایی، سرگرمی و خروجی خیلی بهتر از نمونه فاکس امریکاست و می‎‌توانم جزء به جزء این موضوع را مقایسه کنم.

محسن کیایی از دکتر کندیانت خیلی بهتر است، در واقع اتمسفر برنامه ما خیلی گرم‌تر از نمونه‌‎های دیگر است ولی آنها تجهیزاتی داشتند که ما در ایران نداریم، نه اینکه بوده و استفاده نکردیم! بلکه بعضی تجهیزات درکل در کشور وجود ندارد. حتی خیلی از موارد فنی این برنامه برای اولین‌بار شکل گرفته و تجربه تازه‌ای در این حوزه محسوب می‌شود.

 برویم سراغ ترکیب گروه «صداتو» از یاوران تا مجری، چه شد که به این انتخاب‌ها رسیدید؟

واقعیت این است که مصاحبه‌‎های زیادی برای رسیدن به این گروه انجام دادیم و خیلی اذیت شدیم. ما سراغ چهره‌های مختلف رفتیم، ماجرا این بود که از ابتدا پکیج ارائه می‌دادیم، یعنی مثلاً شبنم مقدمی را در نظر می‌گرفتیم و افرادی را که قرار است کنار او در برنامه حضور داشته باشند تصور می‌کردیم و پکیج پکیج مذاکره می‌کردیم. برای همین اگر یک نفر در آن گروه حاضر نمی‌شد، کل آن ترکیب را به ناچار کنار می‌گذاشتیم، برای همین خیلی مذاکرات سختی را پشت سر گذاشتیم و درنهایت به این مجموعه رسیدیم که شاید بهترین ترکیبی است که می‌شد انتخاب کنیم. در مورد محسن کیایی هم ابتدا قرار نبود که او به عنوان مجری حضور داشته باشد چرا که بعد از صحبتی که داشتیم به ما خبر داد که نمی‌‎آید و برای اجرا سراغ محمد بحرانی رفتیم، رامبد جوان هم جزو پیشنهادهایم بود. پس از تماس با بحرانی و موافقت او فکر کردم که محسن کیایی به عنوان یکی از یاورها می‌تواند حضور داشته باشد، وقتی او آمد و برنامه را برایشان تعریف کردم محمد بحرانی گفت برای من اجرا جذابیتی ندارد و کیایی هم برعکس او از عدم جذابیت کمک‌کننده بودن گفت و در نهایت به اتفاقی که می‌بینید رسیدیم. با شبنم مقدمی هم، زمانی که ایران نبود هماهنگی لازم را انجام دادیم و امیرمهدی ژوله را هم از پکیج دیگری که سام درخشانی، سجاد افشاریان و امید حاجیلی بود، انتخاب کرده و به توافق رسیدیم. در مورد محسن شریفیان هم از آنجایی که چهره دست‌نخورده و نابی بود به او رسیدیم.

 ما در کارهای قبلی شما مثل«زابیواکا» دیدیم که از بازیگران به عنوان مجری استفاده کردید، کمی هم از علاقه‌تان به انتخاب بازیگران در قامت مجری بگویید.

 گاهی من می‌‎خواهم برنامه بسازم و باید سراغ یک مجری آموزش دیده بروم و آرام‌آرام روی او سرمایه‌گذاری کنم تا به یک مجری کارکرده برسم اما وقت‌هایی است که می‌خواهم بیزینس کنم. شوخی که نداریم این کاری که الان انجام داده‌ایم بیزینس است و مجبوریم به مارکت و بازار، توجه ویژه داشته باشیم به همین دلیل باید چهره‌ای را انتخاب کنیم که مشتری با دیدن آن به خریدن و تماشای برنامه مشتاق شود. در اینجا لازم است سراغ چهره‌ها برویم. در این بخش هم از طرفی باید ترکیبی را انتخاب کرد که خیلی خرج و دیده نشده باشد و هم موارد ابتدایی مثل جامعه مخاطب، مهارت حرف زدن و هوش حضور در چنین فضایی را دارا باشد. محسن کیایی هم بسیار خوش‌انرژی است، اطلاعات عمومی خوبی دارد، خیلی هم باهوش است و بازیگر خوش‌جایگاهی محسوب می‌‎شود. ما هم چند قسمت با او کار کردیم و از پس آن به خوبی برآمد تا جایی که همان‌طور که گفتم از مجری امریکایی این برنامه خیلی بهتر بود.

«صداتو» شبیه یک مسابقه فوتبال است که خانواده‌ها را دور هم جمع می‌کند

 یعنی از اجرای محسن کیایی راضی هستید؟

 اگر بخواهیم دقیق‌تر صحبت کنیم، بین اجرا و میزبانی تفاوت‌هایی وجود دارد. محسن کیایی برای میزبانی یک جشن و شب‎نشینی بسیار شیرین، گرم و مخاطب‌پسند است و من هم او را در این جایگاه خیلی دوست دارم.

  تا الان چه بازخوردهایی از بینندگان «صداتو» گرفته اید؟

 من از ابتدا فکر می‌کردم که صداتو با اقبال عمومی مواجه شود چرا که خیلی برای آن زحمت کشیدیم و ماه‌ها به تمام جزئیات فکر کرده بودیم، به همین دلیل انتظار استقبال را داشتم اما واقعیت این است که انتظار این حد از پسند مخاطب را نداشتم. این جریان ادامه دارد و آمارهایی که فیلیمو به من می‌دهد هم تأیید می‌کند که هفته به هفته این برنامه بیشتر دیده می‌شود. همچنین بر اساس تجربه و جامعه‌شناسی رسانه‌ای وقتی بین مردم راه می‌رویم متوجه می‌شویم که از هر مثلاً 10 نفر چند نفرشان مشغول صحبت درباره این برنامه هستند، اتفاقی که نشان‌دهنده خوش مخاطب بودن صداتو است.

 برویم سراغ امکان تعاملی فیلیمو که برای اولین بار در صداتو اجرا شد. این امکان چه آورده‌ای برای یک برنامه به لحاظ درگیر کردن مخاطب داشت؟

 این قابلیت تعاملی، کمی روایت قصه را جابه‌جا کرد. قبل از این ما یک قصه را به مخاطب عرضه می‌کردیم که آن را تماشا کند اما با این امکان تعاملی، مخاطب را درگیر قصه کردیم. این امکان فنی، آمار مخاطبان برنامه را افزایش داده است. من به تازگی متوجه شده‌ام که برخی از مخاطبان بعد از پخش برنامه، یک میزبان پیدا می‌کنند که به صورت خانوادگی و دورهم هر قسمت را تماشا کنند و در مسابقه شرکت کنند. این اتفاق برای برنامه ساز یک برد محسوب می‌شود که همه اعضای خانواده را دور هم جمع کند.

  شرکت کنندگان از چه طریقی در برنامه حاضر شدند؟

 در فصل اول چون نمی‌توانستیم فراخوان دهیم از محیط اطرافمان انتخاب کردیم. از حدود 30 نفر تست گرفتیم افرادی که توانایی بازی کردن تفکرشان را داشته باشند و شاداب و خوش انرژی باشند و در عین حال قصه خوبی داشته باشند.

  نگران تکراری شدن فرایند برنامه نبودید؟ اینکه بعد از چند قسمت روال برنامه واضح و مشخص باشد و به تکرار نیفتد؟ یا تاکنون چه انتقاداتی به برنامه وارد شده است؟