یک بازپرس مقابل هزارتوی فساد

ضریب دادن به اخبار فساد و اختلاس با عدد و رقم‌های نجومی می‌تواند ذهن مردم را ناامید، پریشان و مکدر کند و در این بین یک سریال تلویزیونی ممکن است مکملی برای این تکدر‌خاطر باشد. با این حال سریال بازپرس قصد دارد پشت پرده‌های فساد را نمایان سازد.

از مهم‌ترین ابعاد هنر نمایش، به‌ویژه در حوزه سینما و سریال‌های تلویزیونی بعد رسانه است. سریال‌ها و فیلم‌ها فقط سرگرم نمی‌کنند؛ آن‌ها پیام می‌دهند و پیام‌ها نیز لزوماً مستقیم و صریح نیستند، بلکه می‌توانند در ناخودآگاه مخاطب ته‌نشین شوند. سریال بازپرس احتمالاً با این ایده تولید شده است که هزارتوی فساد و اختلاس در جامعه را واکاوی کند و یک بازپرس خوب و مسئولیت‌شناس را مقابل حجمی از تباهی و سیاهی نشان بدهد، اما نتیجه تولید و ساخت چنین اثری در ذهن مخاطبی که رسانه‌های مختلف مدت‌های مدیدی او را تحت پمپاژ اخبار فساد‌ها و اختلاس‌های نجومی قرار داده است، چه چیزی می‌تواند باشد؟ آیا اینگونه آثار روزنه‌ای به روشنی باز خواهند کرد؟

مجموعه «بازپرس» گرچه در ژانر یک درام دادگاهی به نظر می‌رسد، اما رویکرد رازآمیز و معمایی، روایت آن را در دسته سریال‌های کارآگاهی قرار می‌دهد. این سریال به کارگردانی احمد معظمی با الهام از موضوعات واقعی و تکان‌دهنده به رگ حیات معیشتی مردم پرداخته است.

آنچه باعث شده مجموعه بازپرس متفاوت به نظر برسد، کنایه‌آمیز بودن اسامی و ماجراهاست که پرونده‌های واقعی را یادآوری می‌کند. به‌طور مثال ماجرای بانک فردا در این سریال به‌طور مشخص موضوع چند سال قبل یک بانک خصوصی را به یاد می‌آورد. امانی که در این سریال به عنوان یک تهیه‌کننده فیلم و سریال اختلاسگر معرفی می‌شود، مشابه تهیه‌کننده سریال شهرزاد است و قصه صندوق کاوش هم به مسئله صندوق ذخیره فرهنگیان شباهت دارد.

در اینگونه سریال‌ها، مخاطب وقتی شباهتی با واقعیت‌ها می‌بیند، ذهنش بیشتر درگیر داستان می‌شود و تلاش می‌کند تا از گره‌ها و فراز و نشیب‌های دراماتیک سریال رمزگشایی کند.

بسیاری از ما در رسانه‌ها، اخباری درباره پرونده‌های اختلاس و سوءاستفاده‌های مالی و احکام مجازات آن‌ها را مشاهده می‌کنیم، اما نمی‌دانیم که در پشت پرده این پرونده‌ها چه می‌گذرد و احتمالاً تصور می‌کنیم که شناسایی و محاکمه مفسدان دانه‌درشت، یک فرایند دادرسی معمولی است، اما سریال «بازپرس» از این نظر قابل تأمل است که پیچیدگی و پرمخاطره بودن چنین پرونده‌هایی را به خوبی نمایش می‌دهد.

اینکه بازپرس‌ها یا قضاتی که رسیدگی به پرونده‌های فساد اقتصادی و به‌ویژه اختلاس را به عهده می‌گیرند، گویا وارد میدان مین می‌شوند و با چالش‌هایی در حد به خطر افتادن جان خود و خانواده‌شان مواجه هستند، موضوعی است که می‌تواند برای جامعه آگاهی‌بخش باشد.

یک بازپرس مقابل هزارتوی فساد

زندگی خصوصی یک بازپرس دادگستری جذابیت زیادی دارد، چون فعالان عرصه قضا به‌ویژه قضات و بازپرس‌ها به دلیل جنس و جایگاه شغلی خاص‌شان از نظر عوام، مرموز به نظر می‌رسند. اما این سریال به حریم شخصی یکی از اعضای این صنف رفته و ما روابط خانوادگی، عاطفی و تعاملات خویشاوندی‌اش را می‌بینیم. صدرا حسینی، قهرمان داستان سریال «بازپرس» مشغول رسیدگی به یک سوءاستفاده مالی است، اما در مسیر تحقیقات و کاوش‌هایش به یک تهیه‌کننده صاحب نفوذ و دارای قدرت مالی و رسانه‌ای برمی‌خورد که موانعی را برای او ایجاد می‌کند.

پشت پرده فساد اقتصادی در سینما

پرداختن به بخشی از پشت صحنه سینما و سریال‌های نمایش خانگی، ماجرای جذاب «بازپرس» است. در این سریال با انتخاب پرونده واقعی یک تهیه‌کننده سینما به جزئیات و نکات خاصی از جمله رد و بدل شدن پول‌های آلوده که طی یک دهه اخیر به مسئله‌ای در ساختار فرهنگی ما تبدیل شده، اشاره می‌شود و یک معمای ویژه شکل می‌گیرد.

اتفاقاً بعد از فاش شدن تأمین پول سریال «شهرزاد» و برخی دیگر از محصولات سینمایی و نمایش خانگی از پول مشکوک و برآمده از اختلاس، این موضوع در عرصه فرهنگ و هنر برجسته شد. در «بازپرس» هزارتوی این فساد و شبکه‌ای را که با حضور گروهی از بازیگرها، رسانه‌ها و فعالان اقتصادی شکل گرفت، شاهدیم. در واقع هنر برای چنین افرادی، پوششی برای پولشویی و استفاده از اعتبار و حمایت سلبریتی‌ها بوده است. سریال «بازپرس» به ابعاد تازه و ناگفته‌هایی از تعاملات تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران با برخی از بازیگران و دلیل پرداخت دستمزد نجومی به برخی از آن‌ها توجه کرده است. مثلاً مشخص می‌شود که چرا یک‌سری تهیه‌کننده به بازگشت سرمایه خود اهمیتی نمی‌دهند و چگونه منفعت و سود مدنظرشان را قبل از اکران یک فیلم یا سریال به دست می‌آورند!

از شاخصه‌های سریال «بازپرس» این است که صرفاً بر مفسدان و زالو‌های اقتصادی متمرکز نیست، بلکه تأثیر تخلفات و جرائم آن‌ها در زندگی روزمره مردم را نمایش می‌دهد. ریشه‌یابی جرم در کشاکش معضلات اجتماعی و نیاز‌های اقتصادی و معیشتی، موضوعی است که در بازتاب‌های رسانه‌ای اینگونه سوژه‌ها کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد که مجموعه «بازپرس» در قالب ماجرای هدایت مسلمی (مهدی فخیم‌زاده) نشان می‌دهد چگونه اختلاس‌هایی، چون آنچه در صندوق کاوش رخ می‌دهد، زندگی خانواده‌هایی را دستخوش تلاطم و آسیب می‌کند.

«بازپرس» از نظر بازیگری تا حدودی برجسته و قابل توجه به نظر می‌رسد. بازی محسن قصابیان در نقش یک بازپرس متعهد و جسور، قابل باور از آب درآمده و بدون انجام حرکات محیرالعقول، جایگاه یک شخصیت مثبت را در ذهن تداعی می‌کند، اما بازپرس نمی‌تواند در حد یک قهرمان ظاهر شود. همچنین مهدی فخیم‌زاده که در ۸۱ سالگی پرانرژی و جوانانه بازی می‌کند، می‌تواند مخاطب را با خود درگیر سازد. فرهاد قائمیان، سیدجواد هاشمی، محمدرضا شریفی‌نیا، فریبا متخصص، کاظم هژیرآزاد، فریبا کوثری، سوگل طهماسبی، اندیشه فولادوند، شهین تسلیمی، پوراندخت مهیمن، ایوب آقاخانی و محسن بهرامی ویترین «بازپرس» را تماشایی ساخته‌اند.

شاید این ایراد به سریال‌هایی، چون بازپرس وارد باشد که به جای تبیین عملکرد‌های مثبت، جامعه را در تنگنای سیاهی اخبار اختلاس و فساد غوطه‌ور می‌کنند. هرچند عده‌ای با این سخن موافق نخواهند بود و احتمالاً معتقدند بازنمایی فساد در عرصه سریال‌های تلویزیونی تأثیری مثبت در جامعه دارد!