نگاهی به «ایراندخت» این شبهای تلویزیون

این شب‌ها «ایراندخت» هرشب ساعت 22 و 10 دقیقه از شبکه یک سیما در حال پخش است. سریالی که در بستر تاریخ و با تلفیق شخصیت‌های نمایشی و تاریخی، قصه‌ای از دوران مشروطیت دوم را تعریف می‌کند و نگاهی به اواخر زندگی ستارخان دارد. وقتی یک اثر دالان تاریخ را برای جولانگاه قصه‌اش برمی‌گزیند عموما با هجمه‌ها و توقعاتی روبه‌رو می‌شود که محمدرضا ورزی، کارگردان ایراندخت خود نیز به آنها اشاره می‌کند و می‌گوید همواره نسبت به تاریخ معاصر ایران به سبب نزدیکی به زمان حال مدعیانی وجود دارند که سازنده اثر ناگزیر از مواجهه با آنان است. این موضوع و همچنین برخی جذابیت‌ها و تمایزات گروه بازیگران ایراندخت این اثر را فارغ از بررسی کیفیتش، جالب توجه می‌کند.

نخ تسبیح آثار آقای کارگردان

کافی است یکی از سکانس‌های تبریز در مه، عمارت فرنگی،‌ سال‌های مشروطه و ایراندخت را ببینید تا حال و هوای مشترک آثار ورزی را بوضوح حس کنید. یکی از ویژگی‌های بارز آثار او، تعدد شخصیت‌ها و حضور بازیگران متعدد است. ایراندخت، آخرین ساخته او نیز از این قاعده مستثنا نیست و مجمعی از هنرپیشگان شناخته شده چون سعید نیکپور، بیتا فرهی، اندیشه فولادوند، شایسته ایرانی، زهیر یاری،‌ رحیم نوروزی یا بازیگرانی مثل سام قریبیان، ژرژ پطروسی، داریوش کاردان و حسین پاکدل است که کمتر به عنوان بازیگر در تلویزیون حضور داشته‌اند یا پس از سال‌ها دوری گزیدن از قاب سیما، در قامت شخصیت‌های نمایشی این اثر به این رسانه بازگشته‌اند. بازیگر دیگری نظیر مسعود آب‌پرور نیز در این مجموعه هست که تا کنون بازیگری در تلویزیون را تجربه نکرده و به عنوان کارگردان شناخته می‌شود.

ستارخان یا ایراندخت؟

اگر پیگیر اخبار ایراندخت باشید تا امروز متوجه شده‌اید مینی سریال ستارخان که در بهمن ماه سال گذشته از شبکه یک سیما پخش شد،‌ تنها قسمتی از این مجموعه تلویزیونی بود و بخش‌های تاریخی این روایت را شامل می‌شد. ایراندخت داستان دیگری دارد؛‌ عنصر عشق در آن بارزتر از جنگ و تاریخ است. قصه می‌گوید و نگارش آن شش ماه زمان برده است. به گفته مصطفی شریفی تهیه‌کننده ایراندخت،‌ قسمت اعظمی از این سریال در شهرک سینمایی غزالی (ایران) تصویربرداری شده و از این رو بخش‌هایی از شهر تبریز و تهران قدیم در این شهرک بازسازی و سکانس‌های دیگر نیز در کاخ‌های نیاوران، سعدآباد، گلستان، باغ نگارستان و خانه مشیرالدوله تصویربرداری شده است. از این جهت می‌توان گفت ایراندخت هر چه نداشته باشد از حیث تصاویر زیبا، پر بار و چشم‌نواز است.

رنج‌نامه ستارخان

منتقدان سریال ایراندخت و ستارخان دست‌کم گوشه‌هایی از آن را مغایر با واقعیت می‌دانند و محمدرضا ورزی در پاسخ می‌گوید که هیچ‌گاه قصد به تصویر کشیدن زندگی‌نامه ستارخان را نداشته و به گوشه‌هایی از این شخصیت در دل یک رومانس پرداخته است. او در گفت‌وگو با جام‌جم بیان می‌کند: من زندگی ستارخان را نساخته‌ام. من رنج‌نامه‌ای از ستارخان را در قالب یک درام تاریخی و در یک دوره پرمشغله و پر تردد در تاریخ معاصر ایران یعنی مشروطه دوم روایت کرده‌ام. در زمان مشروطه دوم انحرافات بسیاری وجود داشته که ما بر اساس آن یک قصه درست کردیم که صددرصد آن متعلق به نویسندگان است. می‌توان گفت 80 درصد شخصیت‌های این سریال خیالی هستند و 20 درصد آن به وقایع و شخصیت‌های تاریخی اشاره دارد و به رنج‌های پنج سال آخر عمر ستارخان می‌پردازد.

ورزی انتقادات مطرح شده را طبیعی و از سختی‌های کار کردن روی تاریخ معاصر می‌داند و می‌گوید: هر برهه از تاریخ را که بخواهید بسازید بخصوص از دوران پهلوی به بعد، با مدعیان بسیار روبه‌رو می‌شوید. دست و پنجه نرم کردن با مدعیان بسیار سخت است. فیلمسازی که روی تاریخ معاصر کار می‌کند باید صبور باشد تا بتواند پیشروی کند. مدعیان گذشته‌های دور تنها مورخان هستند اما در مورد تاریخ و شخصیت‌های معاصر خانواده‌های افراد نیز ممکن است مدعی بشوند و سروقت کارگردان و نویسنده بیایند. بسیاری هنوز نمی‌دانند کار پژوهشی با نمایش فرق می‌کند. من وقتی فیلم می‌سازم نمایشگر هستم، نه مورخ. متاسفانه این اختلاف نظر ما فیلمسازان با پژوهشگران است. همان‌طور که گفتم سختی‌های کار تاریخی همیشه وجود دارد، اما بستگی دارد به چه سوژه، برهه و شخصی بپردازی.

ورزی با وجود تمام انتقاداتی که از این حیث تا امروز به آثار او وارد شده است همچنان برای ساخت آثار تاریخی پافشاری می‌کند و دلیل حضورش در این مسیر را علاقه و انس‌اش به تاریخ از دوران نوجوانی می‌داند. این کارگردان در این حوزه کارهای پژوهشی نیز انجام می‌دهد و اظهار می‌‌کند این تحقیقات ارتباطی با کارهای نمایشی‌اش ندارد و صرفا یک علاقه شخصی است. او می‌گوید: نزدیک به یک سال است روی تاریخ روسیه در حال پژوهش هستم با آن‌که می‌دانم قرار نیست هیچ فیلم و سریالی در این‌باره ساخته شود. درباره تاریخ بریتانیا هم در حال مطالعه هستم و حوزه مطالعاتم تنها به ایران محدود نمی‌شود. ورزی ادامه می‌دهد: با آن‌که از قاجاریه به بعد را تاریخ معاصر می‌دانند، اما در واقع از دوره صفویه تا امروز جزو تاریخ معاصر ایران است و فکر می‌کنم ناگفته‌های بسیاری دارد؛ البته کار من نیست که بخواهم درباره همه آن دوران، فیلم و سریال بسازم. بسیاری از پژوهش‌های من فیلم نشده و ممکن است هرگز نشود. خوب است کارگردانان بیشتر در این حوزه هیجان‌انگیز ورود پیدا کنند و بخش‌های مختلف تاریخ معاصرمان را به تصویر بکشند. البته کارهای خوبی در این زمینه صورت گرفته است و امیدوارم بیشتر هم بشود.

بازگشت حضرت والا

یکی از جالب‌ترین اسامی بازیگران ایراندخت حسین پاکدل است که پس از سال‌ها دوری از قاب جادو در این سریال با گریم سنگین نقش میرزای حکیم،‌ استاد طبابت سهراب را ایفا می‌کند. نمایش تصویر پاکدل پس از سال‌ها در تلویزیون و پذیرش او برای حضور در این اثر با توجه به انتقادهایی که گاه به تلویزیون مطرح می‌کند، قابل توجه است. این مجری، نویسنده، بازیگر و از مدیران سابق سیما که سریال‌هایی چون سفر سبز و همسایه‌ها را برای تلویزیون نوشته، این سال‌ها بیشتر در عرصه تئاتر فعالیت دارد و چند تئاتر از جمله حضرت والا و کابوس حضرت اشرف را روی صحنه برده و در چند اثر سینمایی مثل برف روی کاج‌ها،‌ آستیگمات، لانتوری و آزادی مشروط بازی کرده است.

نوشداروی سهراب بعد از مرگ ماه‌گل

اهل سینما باشید می‌دانید که سام قریبیان فرزند فرامرز قریبیان بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون است. قریبیان کوچک در ابتدای کارش در چند فیلم سینمایی مثل گردباد، جدال در تاسوکی، شکار خاموش، ترانزیت و قانون به کارگردانی پدرش یا دیگران حضور داشت و پس از آن برای ادامه تحصیل به فرنگ رفت و با یک بازگشت موفق، در مقام کارگردان پشت دوربین ایستاد و فیلم گناهکاران را ساخت و نوید ظهور یک کارگردان حرفه‌ای و سینماشناس را به جامعه سینمای ایران داد. او کم‌کم در کنار ساخت آثار سینمایی و سریالی برای شبکه نمایش خانگی به گام‌های نخستش در این حرفه بازگشت و بازیگری در چند فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی را تجربه کرد و غالبا در نقش‌های منفی دیده شد. سهراب در ایراندخت اما بر خلاف شخصیت‌های ضدقهرمانش در سینمایی خط ویژه یا سریال تنهایی لیلا، نقش مثبتی است. قریبیان این بار نقش یک پزشک در دوران مشروطه دوم را بازی می‌کند که حمایت‌های او از ستارخان و مبارزه علیه استبداد زندگی شخصی‌اش را دستخوش تغییر می‌کند و با چالش مواجه می‌سازد. مرگ دختر سهراب بر اثر بیماری در روزهایی که پدر طبیبش دور از خانواده در رکاب ستارخان در حال مبارزه است،‌ باعث می‌شود همسر این پزشک جوان با بازی اندیشه فولادوند مرگ فرزندشان را ناشی از کوتاهی پدر بداند و او را نبخشد. انتخاب سام قریبیان برای این نقش، یکی از گزینش‌های جالب ورزی است. به رغم تناسب این نقش با سن و ظاهر قریبیان تا امروز آنچنان که باید نتوانسته است توانایی خود را مانند کارگردانی‌اش نشان دهد و از فرصت ایفای نقش نخست یک سریال شبانه و هم‌بازی شدن با بازیگران حرفه‌ای بهره کافی را ببرد. این شاید نشات گرفته از باور این بازیگر باشد که در گفت‌وگویی با جام‌جم خود را نه بازیگر حرفه‌ای بلکه بازیگری غریزی و متکی به حس معرفی می‌کند.

سایه سنگین امیرکبیر

سعید نیکپور آنقدر در نقش‌های تاریخی دیده و شناخته شده که دیدنش در هر اثر نمایشی ناخودآگاه بیننده را به یاد شخصیت‌های تاریخی می‌اندازد که روزی در هیبت آنان در قاب تلویزیون،‌ ظاهر شده است. کافی است نگاهی به کارنامه‌اش بیندازیم تا ببینیم او یکی از معدود کسانی است که بیش از 90 درصد آثاری که به عنوان بازیگر یا کارگردان در آنها حضور داشته،‌ برهه‌ای از تاریخ ایران را تصویر کرده است. علاقه او به این حوزه از ابتدای حضورش در عرصه نمایش بوضوح دیده می‌شود. نیکپور این علاقه را این‌گونه شرح می‌دهد: تاریخ دلفریب است و هیچ نمایشی زیباتر از نمایش تاریخ نیست. او نیز مانند ورزی ادعای تاریخ‌نگاری ندارد و فقط نمایش‌های تاریخی را جذاب می‌داند. این بازیگر ـ کارگردان سال‌ها پیش سه‌گانه امیرکبیر، شاه شکار و وزیر مختار را تحت عنوان قرن سرنوشت کارگردانی کرد و در شاه کش نقش میرزا رضا کرمانی را بازی کرد و همچنین در نقش امیرکبیر حضور داشت،‌ شخصیتی که نیکپور بیشتر با آن به خاطر مخاطبان می‌آید و سایه آن نقش هنوز بر سرش سنگینی می‌کند. حضور در سلطان صاحبقران به کارگردانی علی حاتمی،‌ ایفای نقش عمار یاسر در مجموعه ماندگار امام علی(ع)، ملک الشعرای بهار در مجموعه شهریار،‌ آقای ایرانی در سریال در چشم باد، محمدعلی فروغی در سریال عمارت فرنگی و همچنین بازی در سریال‌های سرزمین کهن و تله‌فیلم دهخدا نمونه‌هایی از آثار این بازیگر است که در بستر تاریخ روایت شده‌اند. البته همان‌گونه که گفته شد، نه به آن معنا که روایت جزء به جزئی از تاریخ باشند بلکه به اذعان نیکپور این آثار اغلب خوانشی از واقعیت‌های تاریخ ایران است.

محمدرضا ورزی، کارگردان ایراندخت هم پیش از این در گفت‌وگو با جام‌جم با اشاره به سابقه موفق نیکپور در نقش‌های تاریخی بخصوص شخصیت امیرکبیر، می‌گوید اتفاقا مایل است او در نقش ستارخان چنان بدرخشد که خاطره نقش صدراعظم مقتول ایران را برای مخاطبان زنده کند. نیکپور پیش از این نیز در یک فیلم تلویزیونی، مقابل دوربین جهانگیر الماسی نقش ستارخان را بازی کرده و این دومین تجربه او در ایفای نقش سردار ملی ایران است و با توجه به فیزیک و سن این بازیگر انتخاب مناسبی به نظر می‌رسد.

ایراندخت، تاریخی یا عاشقانه؟

محمدرضا ورزی، کارگردان و یکی از نویسندگان ایراندخت و همچنین سعید نیکپور به عنوان یکی از بازیگرانی نقش اصلی این مجموعه و همچنین کسی که در ساخت آثار برگرفته از تاریخ و نقش‌آفرینی در آنها ید طولایی دارد در دفاع از اثر خود در مقابل منتقدانی که آن را تحریف تاریخ می‌دانند، می‌گویند که نمایش با رونوشت تاریخی متفاوت است و آنها هرگز ادعای بازآفرینی مو به موی تاریخی نداشته‌اند و اساسا این مهم در زمره وظایف آنان نیست. آنها بخصوص ایراندخت را یک روایت عاشقانه می‌دانند که در گذشته تصویر شده و تاریخ تنها پس‌زمینه این قصه و قوت‌بخش درام است نه تمام آن. با پذیرش این نکته می‌توان با آسودگی بیشتر به تماشای ایراندخت نشست و در مقام تماشاگر کمتر به دانسته‌های تاریخی رجوع کرد و مدام زیر لب گفت: نه! این گونه نبوده است... . اما قاعده آن است که اثر خود از خود دفاع کند و حاشیه‌ها و نقل‌های خارج از اثر هیچ‌گاه نمی‌تواند به مخاطب دستور شود. طرف حساب بیننده قصه‌ای است که هر شب تماشا می‌کند و وقتی نام ستارخان و مشروطه را در آن می‌شنود، توقعش در حد یک اثر تاریخی بالا می‌رود و نسبت به نمایش تمامی مناسبات فرهنگی،‌ سیاسی و اجتماعی کشورش در آن سال‌ها حساس می‌شود.