«مینو» داستان قهرمانان گمنام جنگ است

 مجموعه ۲۷ قسمتی «مینو» که این شب‌ها از شبکه اول سیما در حال پخش است، روایتگر مقاومت مردم خرمشهر در آغاز جنگ تحمیلی است. قصه عاشقانه‌ای است بین یک جاسوس عراقی و یک پرستار که فضای ملتهب جنگ، آن را دستخوش فراز و فرود‌های بسیار می‌کند. امیر پوروزیری کارگردان سریال در این گفتگو تأکید می‌کند که بیش از آنکه به موضوع جنگ نظر داشته باشد به انسان‌هایی نظر دارد که درگیر موقعیت جنگ می‌شوند و در این خصوص هم روی مردم عادی که قهرمانان گمنام جنگ هستند، تمرکز دارد.

جنگ چه سهمی از داستان شما را دربرمی‌گیرد و قرار است دقیقاً چه نقشی را ایفا کند؟ صرفاً قرار است به بهانه جنگ داستانی تعریف شود یا قرار است از دل این داستان به معنا و تجربه تازه‌ای از جنگ برسیم؟

واقعیت این است که جنگ نقش اول قصه ما نیست. نقش اول قصه ما انسان و مردم هستند. جنگ بخش مهمی از قصه است، اما همه قصه نیست، برای همین نمی‌تواند نقش اول قصه ما باشد. قصه انسانی است که وقتی در بستر جنگ قرار می‌گیرد وجوه دیگری از انسان بودن را آشکار می‌کند. این اتفاق در گذشته هم افتاده است. حالا چه انقلاب و چه جنگ هر دو وجوه دیگری از انسان را برای خود آدم‌ها و کسانی که در آن موقعیت قرار گرفتند و باور نمی‌کردند این وجوه در خودشان وجود داشته باشد، آشکار می‌کند. در فیلم ما هم همین اتفاق افتاد.

کدام گرایش در فیلمنامه سریال «مینو» پررنگ‌تر بوده است. حماسه، شخصیت یا موقعیت؟

به نظر من شخصیت از هر چیزی مهم‌تر است. حماسه وقتی شکل می‌گیرد که شخصیت در موقعیت خود قرار می‌گیرد و می‌تواند عملی را انجام دهد که حماسه را خلق کند. شخصیت بارزترین وجه قصه ماست. شخصیت‌ها در موقعیت‌های مختلف قرار می‌گیرند و حماسه شکل می‌گیرد و این سیر درست است.

در «مینو» از آثار سینمایی هم الهام گرفته‌اید؟ ما پیش از این «خاک سرخ» حاتمی‌کیا را داشتیم که تقریباً پیرامون همین سوژه ساخته شده بود.

به صورت مستقیم نه! اما جز این نیست، هر اثر هنری که ساخته می‌شود، وامدار تمام آثار قبل خودش است. من هم وامدار تمام این آثار ساخته شده قبل از خودم هستم. مینو با خاک سرخ خیلی تفاوت دارد، اما در مورد مقطع زمانی می‌توان گفت: ممکن است به خاک سرخ شباهت داشته باشد. داستانی که در آن دوران می‌گذرد و ناگهان جنگ همه چیز را تغییر می‌دهد، اما فکر می‌کنم وقتی دقیق نگاه کنیم، می‌بینیم که خیلی متفاوت است و نسبتی با خاک سرخ ندارد.

به نظر می‌رسد به مقاومت مردم خرمشهر در فیلم به شکل حاشیه‌ای اشاره شده است.

آنچه شما تاکنون دیده‌اید مربوط به دوره‌ای است که به آغاز جنگ خیلی مانده است و مقاومت هنوز شروع نشده است، جنگ خیلی از قصه ما نیست، بیشتر قصه به دوران قبل از جنگ برمی‌گردد، چون هنوز قصه به آنجا نرسیده نمی‌توانم درباره نقش مقاومت مردم توضیح بدهم، اما اگر نقشی هم وجود داشته باشد باید بگویم که وقتی آدم‌ها در موقعیت مقاومت قرار می‌گیرند، اتفاقاتی می‌افتد و در شرایطی قرار می‌گیرند که نمی‌توانید عشق و علاقه به شهر، خانه و خاکشان را از آن‌ها بگیرید. آنجا خواهم گفت که چه اتفاقی می‌افتد. اینکه موضوع مقاومت مردم چقدر از قصه سریال ما را تشکیل می‌دهد در ادامه خواهید دید. در حقیقت بیشتر از اینکه ما به مستندات و مقاومت مردم خرمشهر وفادار باشیم به قصه و فیلمنامه وفاداریم. من در این زمینه خیلی تحقیق کردم و چند مستند جنگی ساختم. «در محاصره» را ساختم که خیلی هم پرمخاطب بود. در تحقیقات جنگ بوده‌ام و این فضا را خوب میشناسم، ولی وقتی قرار شد قصه را خلق کنیم، متعهد به مستند و واقعیت نخواهیم بود ما چیزی که جهان قصه به ما می‌گوید آن را خلق می‌کنیم.

یعنی در قسمت‌های بعدی ما شاهد به تصویر کشیدن مقاومت مردم خرمشهر خواهیم بود؟

این سریال در مورد سه روز از ماجرای مقاومت ۳۵ روزه است. نمی‌خواهم قصه را لو بدهم، اما نشان می‌دهد که مقاومت چگونه شکل می‌گیرد. امروز خیلی‌ها یادشان رفته است که مردم چرا و چگونه مقاومت کردند. مطمئن هستم چنانچه در آینده باز کشور ما مورد تهاجم قرار گیرد همین مردم مثل دوران دفاع مقدس، مقابل متجاوز مقاومت خواهند کرد. این آن وجهی است که ما در سریال مینو نشان می‌دهیم. اگرچه شاید برخی این را نپسندند و ما را متهم به خشونت و طرفدار جنگ کنند.

معمولاً کارگردانان فیلم‌های جنگی از موانع و مشکلات ساختن این ژانر شکایت دارند. شما هم در ساخت این سریال با موانع و مشکلات خاصی مواجه بودید؟

من از آن دست آدم‌هایی نیستم که بخواهم غر بزنم و از سختی‌ها و مشکلاتی که در مسیر ساخت وجود داشت گله و ناله کنم. به نظر من یک بعد جذاب و جالب کار، دست و پنجه نرم کردن با این مشکلات است. من اعتقاد دارم که با همه کمبود‌ها آدم باید واقع‌بین باشد. وقتی به رغم وجود سختی‌ها، کار خوبی ساخته شود، لذت بیشتری دارد و خوشایندتر می‌شود. اینطور نیست که نتوان کار خوبی ساخت. نباید کمبود امکانات و مشکلات را بهانه کرد. می‌شود کار کرد. هر چه امکانات کمتر باشد بیشتر می‌توانیم خلاقیت داشته باشیم؛ بنابراین بزرگ‌ترین مانع برای شکل‌گیری یک اثر مثل مینو خود سازندگان هستند. وقتی خود سازنده آنقدر که باید خوب کار نکند و نتیجه خوب حاصل نشود، سعی می‌کند مشکلات را بزرگنمایی کند و آن‌ها را دستاویز قرار دهد.

اشاره کردید که برای ساخت مینو کار تحقیقاتی انجام داده‌اید. در ساخت سریال چقدر به کار‌های تحقیقاتی خود وفادار بوده‌اید؟
پژوهش ما پیرامون «مینو» حدود یک سال زمان برد. روی طرح‌های مختلف کار کردیم تا بتوانیم سریالی بسازیم که قصه‌اش جذاب باشد و بتواند مخاطب را جذب کند، اما ماجرا این است که وقتی شما شروع به گفتن یا نوشتن قصه می‌کنید، نمی‌توانید همیشه به میزان صددرصد به مستندات وفادار باشید، مستند‌گونگی در درون شما ته‌نشین می‌شود. در درون شما اطلاعات است، ولی جهان قصه اقتضائاتی دارد که گاهی با مستند مطابق نیست.

اینجا باید انتخاب کنید که به مستند باید وفادار باشید یا اولویت را به قصه بدهید. من با فیلم‌ها و سریال‌های جنگی که شبیه مستند است مخالفم. در فیلم مینو کار تحقیقاتی انجام شده، اما فراموش نکنید وقتی کار پژوهشی زیاد انجام شده باشد معنی آن این نیست که فیلم نعل به نعل بر اساس مستندات است. ما ترجیح دادیم برای اینکه مخاطب را داشته باشیم جهان قصه‌ای خلق کنیم که به اقتضای آن جهان یکسری مستندات را کنار گذاشته‌ایم.

«مینو» داستان مردم یک شهر است که مورد حمله دشمن قرار می‌گیرند. قصه، قصه مردم است. قصه شخص خاصی نیست. شخص محور نیست. اینطور نیست که فلان آدمی را که دوست داریم قهرمان باشد، حتی اگر چنین قهرمانی هم وجود داشته باشد که دارد، محور فیلم قرار داده باشیم. این قصه، قصه آدم‌هایی است که در این سال‌ها نامی از آن‌ها برده نشده است، بنابراین «رضا شکری» قهرمان داستان ما، می‌تواند آدمی مثل همه آدم‌های دیگر گوشه خیابان باشد که وقتی دید شهرش در حال سقوط است و در حال از بین رفتن است، دست به اقداماتی می‌زند، یکسری اتفاقات برای او می‌افتد و هیچ کس نمی‌داند او کی بوده و چه کرده است. حالا شما نامش را بگذارید «قهرمان گمنام»، بلی می‌توانید. ما قهرمانان گمنام در جنگ کم نداشتیم. هیچ منافاتی هم با قهرمانان بزرگ و شناخته شده ما ندارد. سرداران و قهرمانان بزرگ جنگ بر گردن ما حق دارند، اما این فیلم درباره کسانی است که تا کنون نامی از آن‌ها به میان نیامده است. «رضا» قهرمان داستان ما می‌تواند نام هر کسی باشد.

ویژگی «مینو» چیست؟

ویژگی خاص کار ما خلق کاراکتر‌های جذاب است. بازی بازیگر‌های ما بسیار خوب است و کاراکتر‌هایی که ما خلق کردیم بسیار جذاب هستند. این ویژگی بارز سریال «مینو» است.

می‌توانید بیشتر توضیح بدهید؟

بازخوردی که از مخاطب داشتیم این بود که مخاطب نگران کاراکترهاست. درباره کاراکتر‌ها حساس می‌شود. از اعمال و رفتار و شرایط کاراکتر و خطراتی که متوجه اوست، دچار اضطراب می‌شود. این نشان‌دهنده آن است که مردم شخصیت داستان ما را دوست دارند. البته شخصیت‌های مثبت و منفی در کنار هم برای مخاطب جذاب است و این خوب است یعنی اینکه درام خوب شکل گرفته است. من ترجیح می‌دهم با مخاطب مستقیم در تماس باشم و مخاطب کاراکتر‌ها را دوست داشته باشد که بازخورد‌ها هم نشان‌دهنده این نکته است.

پس خود را آماده اینگونه بازخورد‌ها هم کرده‌اید؟!

بله، واقعیت این است که خیلی‌ها می‌ترسند و ابا دارند که به جهان نشان دهند که اگر دشمن پایش را به خاک ما بگذارد، چه بر سرشان خواهد آمد. دوست دارند که مردم فراموشی بگیرند. دشمن همیشه است، اما باید بداند اگر پایش را بر خاک ما بگذارد چه اتفاقاتی خواهد افتاد.

کدام بُعد جنگ مورد نظر شما بود که داستان بر مبنای آن نوشته شد؟

مهم‌ترین وجه قصه ما این است که وقتی انسان در موقعیتی قرار می‌گیرد که قرار است خیلی چیز‌ها را از او بگیرند، با آرمان‌های خود چطور کنار می‌آید. چطور دین و کشور برایش مهم می‌شود. چطور خانواده‌اش برایش اهمیت پیدا می‌کند که شاید قبل از این اصلاً به آن‌ها فکر هم نکرده باشد، چون وقتی ارزش‌ها و علاقه‌مندی‌های آدمی مورد هجمه قرار می‌گیرد، دیگر یک آدم معمولی و بی‌تفاوت نخواهد بود. بلکه می‌تواند از او یک قهرمان بسازد. این زمانی است که مرد از نامرد مشخص می‌شود.

سؤال آخر اینکه علت تغییر نام سریال از آشوب به مینو چه بود؟

مینو یعنی بهشت. آن دوران مثل بهشت می‌ماند، بهشتی که مورد هجوم و تهدید قرار می‌گیرد. در عین حال به کاراکتر فیلم و جزیره مینو هم اشاره می‌کند. البته دلیل دیگر تغییر نام همنامی با سریال دیگری است که چند وقت بعد ساخته شد. اسم آن سریال هم آشوب بود.