فرج الله سلحشور؛ از ترور بیولوژیک تا ترور رسانه ای

انقلاب اسلامی، آن چنان خاک  حاصلخیزی است که هنرمندان متعهد بسیاری به فراخور رزق شان،  قلم خویش در این خاک حاصلخیزِ سیراب از خون هزاران شهید ، کاشته اند و از محل کاشت قلم هایشان، چه بسیار سروهای نیرومند سر به فلک کشیده که نروییده است. ضربه ای که نظام سلطه و سگ مستقرش؛ صهیونیسم از قلم خورده از بمب و موشک به مراتب کمتر نصیبش شده است.

اخبار فرهنگ وهنر- قلم پرتوان و ارزشمند شهدای گمنامی همچون فرج الله سلحشور و سیف الله داد مستقیما در قرنیه نظام سلطه فرو رفته است و ترور بیولوژیک  و خاموش چنین هنرمندان متعهدی وقتی در دستور کار نظام شیطان واقع می شود که همه جانبه مستأصل از قلمشان شده باشند.

در طلیعه انقلاب شکوهمند اسلامی که آمریکا و اسرائیل با لگد از دروازه های مقدس این مرز و بوم الهی  به بیرون پرت شدند، پیوسته به دنبال روزنه و پنجره ای مخفی برای نفوذ در این مملکت الهی بوده اند. فوتبال، اینترنت و سینما نمونه سه گانه ای از این پنجره های مخفی هستند. نظام سلطه هوشمندانه با تشکیل فدراسیون ها و مجامع مستقل از دولت ها در این سه حوزه، علاوه بر آنکه در صدد کنترل و مصادره صددرصدی این سه پدیده به نفع منافع استکباری خود در سرتاسر دنیاست بلکه از طریق آن ها به شکل نامحسوس مکانیزمی را برای نفوذ به ممالک آزاده همچون ایران اسلامی پایه ریزی کرده است.

این روزها رسانه ملی نیز از این پنجره نفوذ در امان نمانده است، ظاهراً «رسانه ملی» و سکاندار فعلیش به کلی فراموش کرده اند که از نردبام «شهید» و «شهدا» به بام «ملی» خویشتن صعود کرده اند .

فراموشکاری رسانه ملی نسبت به ارزش ها خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فرج اله سلحشور که خود مقتول ترور خاموش و بیولوژیک صهیونیسم بوده است،  بار دگر و این بار از قاب رسانه ملی مجددا ترور می شود؛ «ترور شخصیتی» با «هفت تیر» ِ«هفت»!

برنامه تلویزیونی «هفت» پشت نقاب «نقد»، چند صباحی است که «هفت تیر» کشان بر ارزش ها، تمام قد در دفاع از الگوهای سینمای واینری و صهیونیستی کمر همت  در «هفت تیر» کشیدن و قتل ارزش ها بسته است، در حالی که از قابش یک طرفه و بی محابا بر افراد شاخصی از جریان ارزشی همچون سلحشور می تازد و او را صراحتا موجودی بی ارزش و غیرهنرمند معرفی می کند، به طور همزمان در تمجید از سینمای واینری صهیونیستی کن لوچ و دیگر رفقا، سبقت غزل سرایی از واینرپرستان می رباید، و در حالی که مقابل اقدام انقلابی قوه قضاییه در متوقف کردن شجاعانه اکران فیلم های غیر انسانی وغیر اسلامی همچون «خانه پدری» و «رحمان ۱۴۰۰» در نقش دایه بهتر از مادر حاضر می شود، در دفاع از «رستخیز» که یک نمونه آشکار از تحریف تاریخ اسلام و شیعه است، فریاد واسفا و واسلاما سر میدهد و در یک بام و دو هوایی نخ نما، ترور شخصیتی فرج الله سلحشور را از آنتن رسانه ملی در دستور کار قرار می دهد.

سوال اینجاست که چه مافیایی « مسعود فراستی » را که با استناد به فیلم های مستند مداربسته وزارت اطلاعات و ابوالقاسم طالبی از معترضان فعال خیابانی و آشوبگران ۸۸ در خیابان آزادی بوده را هنوز در «هفت»، «هفت تیر» به دست زیر چترحمایتی خویش نشانده است؟ او را در یونیفورم «منتقد تخصصی» و «پیر انتقاد» بزک کرده و  به میدان می فرستد و اصولاً چقدر مخاطب خود را کم شعور تصور کرده که از یک چهره «نقد گریز» همچون «فراستی» که روزگاری در توهینی آشکار به مخاطب و اقدامی غیر محترمانه رو به دوربین زنده میکروفن باز کرده و از آنتن نقد تلویزیونی در شبکه «شما» می گریزد؛ یک قهرمان عرصه نقد ساخته و وی را در قامت یک «مرشد نقاد» روانه آنتن می کند.

شوربختانه در این خواب قیلوله شورای نظارت بر صداوسیما، فردی همچون «فراستی» به عنوان نماینده جریانی مخفی و واینری فرصتی زنده  و حاشیه ای امن دارد که بدون هیچ مزاحمتی نه در شبکه «من و تو» و «بی بی سی» بلکه در آنتن رسانه ملی، عقده گشای جریان متبوع خویش باشد و بی محابانه هنرمندی قرآنی و متعهد همچون «سلحشور» را «مطلقا بی ارزش» و کارهای او را «سخیف» اعلام کند، از «خانه پدری» و «رحمان ۱۴۰۰» دفاع کند و کارهای قرآنی ارزشمندی همچون یوسف پیامبر (ع) را بی ارزش و فاقد هرگونه شاخصه نمایشی معرفی نماید. این روزها بی شک فروغی (مدیر جوان شبکه سه) در رینگ سنگینی با یک «فردوسی پور ثانی» و مافیای واینری پنجه در پنجه است و شورای نظارت همچنان در خواب قیلوله ... والعاقبه للمتقین.

محمد عبدالهی