خسارت سیل در لرستان+تصاویر

پشت به خانه ی آوارشده اش تکیه زده است. تنها دستش را روی دیوارهای خانه می کشد. هنوز ردِ سیلاب دست از سر خانه برنداشته. با یک دست، انبوه آب را از خانه اش بیرون می ریزد. از دیوارهای کاه گلی، چیزی جز تکه های ریز و درشت گِل، چیزی بر جای نمانده است.

یک نگاهش به آسمان تیره و تار است و یک نگاهش به خانه ای که حالا دیگر سقف ندارد. پای ایستادن ندارد. به تک درخت توی حیاط تکیه می دهد. گِل ها را با یک دست در فرغون می گذارد. زمین هنوز از بارش چند روزه ی باران خیس است. سیلاب، امان از پیرمرد بریده:«تمام زندگی ام با سیلاب از بین رفت.»

پیرمرد هنوز خاطره ی سیلاب سال گذشته در منطقه ی طرهان را از یاد نبرده است؛ سیلابی که باعث شد هم زندگیشان روی آب برود و هم بیش از ۳۳۰ هکتار از باغات انار تنگه سیاب کوهدشت. مردم روستا، شانه هایشان توان این سیلاب را ندارد.

آسمان تیره و تار باریدن می گیرد. دانه های درشت و ممتد باران، پیرمرد را به اتاق گوشه ی حیاط می برد. شعله ی چراغ را بیشتر می کند. چهره ی زرد و تکیده اش توی هم می رود:«سیلاب، باغات و دامهایمان را تلف کرد.»

پیرمرد به امید دمیدن آفتاب، چشم به آسمان دوخته است. در دل می داند آنچه که بر سرشان آمده؛ ناشی از سخاوت آسمان نیست:«تمام دارد و ندارمان با سیلاب از بین رفت. در سیلاب گذشته، حتا یک ریال برای جبران خسارات هم به ما کمکی نشد.»

شاخ و برگ باغات انار روستای لطیف از توابع بخش طرهان با سیلاب، شکسته است. سیلاب، نه تنها به جان خانه ها و دارایی های مردم روستا رحم نکرد؛ بلکه کندوهای زنبور را هم از جا کنده است. زنبوردار با چکمه های سفید در سیلاب فرو رفته است:«30 سال است که زنبوردار هستم. با این سیلاب، کندوها و تمام دسترنج سی ساله ام از جا کنده شد.»

اثرات سیلاب به روی جاده هم کشیده شده است. طبیعت زیبا و کشتهای منطقه هم زیر سیلاب رفته. امکان رفتن به مناطق سیلاب زده ی طرهان سخت است. "حبیب گراوند"، بخشدار طرهان و "آریا قبادی"، مسئول دفتر بخشداری طرهان، وسیله ی رفتن به مناطق سیلاب زده را فراهم می کنند.

هفت شبانه روز باران به جان منطقه ی طرهان یکریز باریده است. هفت شبانه روز سیلاب به جان و مال مردم روستا زده است. هفت شبانه روز، اهالی روستا با دست خالی، سیلاب را از خانه هاشان به بیرون ریخته اند. هیچ وسیله ای برای تخلیه ی آب جمع شده به بیرون نیست. خانه ها غمگین از سیلاب، آرامش ندارند.

"شیرین شعبانی"، دهیار روستای لطیف احمدی پا به پای مردم به خانه های سیلاب زده سر می زند. به مردم روستا امید می دهد. برایشان از احتمال دوباره بارندگی می گوید و آماده باش روستا برای سیلاب. بانوی دهیار، چادرش را به زیر بغل می زند. از گِل و لای سیلاب عبور می کند. صدای فرو ریختن دیواری بلند می شود. حالا مردم روستا در سیلاب، یک دوست را دارند.

باران، شدت بیشتری گرفته است. دست خالی مردم روستا، نمی تواند به جنگ سیلاب برود. گندم و جو،کاه، دامها، موتور آبی باغات، وسایل زندگی، تمام اندوخته ها و کاسبی آنها روی دست سیلاب باد کرده؛ سیلابی که حتا جان یک نفر از اهالی روستا را در لایروبی گرفته است.

شغلی برای جوانان روستا نیست. با قرض بساط آرایشگری را پهن کرده و حالا این بساط هم بر آب رفته است. رحم سیلاب به مغازه و مرغداریها هم نرسیده. مرغداری روستا حالا خالی است. یکی از مغازه دارها دستش را به لبه ی دیوار می گذارد. رد سیلاب را نشان می هد:«یخچال مغازه و حتا بستنی های داخل یخچال هم از سیلاب هم در امان نماند. سیلاب مغازه را جارو کرده است.»

سایه ی سیلاب به مدرسه ی روستا هم رسیده است. دانش آموزان چند روزی می شود به مدرسه نرفته اند. سیلاب، تمام مدرسه را گرفته. درس مدرسه در سیلاب روستا تعطیل شده است. سیلاب که باشد؛ درس روستا، گریه های شبانه ی پیرمردی است که با سرطان خو گرفته و حالا سیلاب او را از پا درآورده است.

درِ چوبی باز می‌شود. پیرمرد سر تکان می‌دهد. انگار عادت هرروزه‌شان است که مردم بیایند و حال پیرمرد را بپرسند. پیرمرد، پای ورم‌کرده را دراز کرده و پای دیگر را به عصا تا زده. بلند می شود. لبه ی کلاه پشمی اش را کمی عقب تر می کشاند. به آسمان خیره می شود:«سرطان و سیلاب توانم را بریده؛ اما هنوز می توانم راه بروم.»

سیلاب برای پیرمرد و روستا خاطره ی بدی شده است. قفل سیلاب را آسمان باز می کند. یک حسرت بی پایان به جای مانده و تمام زندگی هایی که با سیلاب از بین رفت.

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب در شهرستان کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

سیلاب کوهدشت

 

سیلاب کوهدشت

سیلاب در شهرستان کوهدشت