ماجرای گریه پیامبر(ص) بر گنهکاران آخر‌الزمان

با توجه به آیه 43 سوره مبارکه «نجم» مبنی بر «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى‌» خداوند هم می‌گریاند و هم می‌خنداند. از طرفی هم گریه از علائم الهى بودن عبد است؛ خداوند متعال مى‌‌فرماید: «و چون آیاتى که به رسول فرستاده شد بشنوند، از دیدگان آنان اشک جارى مى‌‌شود؛ زیرا حقانیت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد(ص) و کتابت قرآن ایمان آوردیم، ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس.

گریه ارزشى از جمله اسرار الهى است که در این سوى پرده، سوز و آتش است؛ ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.

حجت‌الاسلام محسن قرائتی استاد قرآن در کتاب «خنده و گریه» مصادیقی برای گریه کردن آورده است که ما در ادامه به بخش‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

گریه بر گنهکاران امت

ابن مسعود می‌گوید: پیامبر اکرم(ص) گوشه‌ای از وضع آخرالزمان را برای ما ترسیم کرد، آنگاه گریه کرد. ما هم به گریه رسول خدا گریه کردیم و پرسیدیم: یا رسول‌الله! برای چه گریه می‌کنید؟ فرمود: «از روی رحمت و طلب بخشش برای گناهکاران آخرالزمان».

گریه نجاشی و علمای مسیحی

عده‌ای از مسلمانان به فرمان پیامبر(ص) به سوی حبشه هجرت کردند، نجاشی، پادشاه مسیحی حبشه، هدایای کفار قریش را نپذیرفت و گفت: من از این هدایا ارتزاق نمی‌کنم. هر چه اطرافیان خواستند قبل از ملاقات مسلمانان با نجاشی، قضاوت غائبانه از وی بگیرند، گفت: تا حرف آنها را نشنوم، قضاوت نمی‌کنم. سپس جعفر با عده‌ای از مهاجران با نجاشی ملاقات کردند و سخنرانی جذابی در مقایسه اسلام با وضع جاهلیت بیان کرد.

جعفر گفت: عدالت تو ما را به حبشه کشاند. نجاشی گریان شد و تقاضای تلاوت آیاتی از کتاب آسمانی قرآن کرد. جعفر آیات ابتدایی (از آیه 16 به بعد) سوره مریم را خواند. آیات به آخر نرسیده بود که صدای گریه نجاشی و اسقف‌ها بلند شد. سپس گفت: «حرف پیامبر اینها و عیسی از یک منبع نور است.»

آنگاه به کفار گفت: بروید که من هرگز اینها را تسلیم شما نخواهم کرد.

گریه مسیحیان تازه مسلمان

یک هیأت بیست نفره از مسیحیان، برای تحقیق به مکه آمدند و با پیامبر(ص) در مسجد ملاقات کردند.

رسول اکرم(ص) با تلاوت آیاتی از قرآن، چنان آنها را تحت تأثیر قرار داد که همه به گریه افتادند و نشانه‌هایی که در انجیل برای پیامبر(ص) خوانده بودند، در رسول اکرم دیدند.

ابوجهل ناراحت شد و گفت: شما برای تحقیق آمده‌اید نه تسلیم. آنها گفتند: ما تابع حق هستیم. «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ . وَإِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ»، کسانی که پیش از این کتابشان دادیم، آنها به او ایمان می‌آوردند و چون (قرآن) برایشان تلاوت شود، می‌گویند: بدان ایمان آوردیم که آن درست است و از طرف پروردگار ماست. ما پیش از آن هم تسلیم بوده‌ایم.

گریه پیامبر(ص) بر فرزند بی‌وفا

مردی از پدرش نزد پیامبر اکرم(ص) شکایت کرد. حضرت پدر را خواست و ماجرا را پرسید. پدر پیر گفت: روزگاری من قوی و پولدار بودم و به فرزندم کمک می‌کردم، اما امروز او پولدار شده ولی به من کمک نمی‌کند. پیامبر(ص) گریه کرد و فرمود: هیچ سنگ و شنی نیست که این ماجرا را بشنود و گریه نکند. سپس به فرزند فرمود:‌«انت و مالک لابیک». تو و دارایی‌ات، از آنِ پدرت هستید.

خنده‌ای بهتر از گریه

عالمی نزد عابدی آمد و گفت: نمازت چطور است؟ گفت: از نماز من سؤال می‌کنی و حال آن که عمری است نماز می‌گذارم. گفت: گریه چطور؟ جواب داد: آن‌قدر گریه می‌کنم تا اشکم جاری شود. عالم گفت: اگر می‌خندیدی و خائف بودی، بهتر بود از این که گریه کنی و متبکر باشی.