از کریم تا کریم

سرویس مذهبی افکار- صاحب حشمتى در كاخ خويش كنار جويبار نشسته بود، كاغذى ديد كه بر سطح آب مى آيد. آن را برگرفت و چنين خواند: ((پنداشتم خانه كريمان را هميشه در باز است ، شب آمدم در بسته بود، روز آمدم باز هم در بسته بود، در را كوبيدم ، دربان در نگشود، پس به كجا شد كرَم كريمان ؟))

با خواندن این نامه از جاى برخاست و پشت در سائل را یافت و گفت: آرام گیر که کریم آمد و سر تا قدمش را خلعت بخشید.
بارى با کریمان کارها دشوار نیست. اما اینجا شب و روز در گشاده است، شب خواهى بیا، روز خواهى بیا:

((هو الذى جعل اللیل و النهار خلفة لمن اراد ان یذکر او اراد شکورا؛ اوست که قرار داد شب و روز را پیاپى یکدیگر، براى هر آن کس که اراده یاد و سپاس از او را دارد.))
گیر و دار و حاجب و دربان در این درگاه نیست، آن گفتار خدا و این هم سخن پیامبرش:

((ان الله عزوجل بسط یده بالتوبة یمشى اللیل الى النهار و یمشى النهار الى اللیل حتى تطلع الشمس من مغربها؛ خداوند عزوجل دست هایش را براى پذیرش بنده گنه کار از سر شب تا دم صبح و از آغاز سپیده دم تا غروب آفتاب گشوده است.))

و دانى که گشایش دست براى معانقه و در آغوش کشیدن است و این داستان بنده گریخته است؛ حال بنگر که خداوند را با بندگان مقیم چه مرحمت است؟!
بارى ، اينجا خريدار خدا باش كه در اين بازار، متاعى به از او نيابى ، تا آن جا در آن روز خريدارت خدا باشد.