تکرار حسرت قهرمانی برای پرسپولیس‌ها

 نشسته‌ام تنها یک گوشه ورزشگاه و به این فکر می‌کنم که چرا پرسپولیس، این تیمی که ۱۰۰ هزار نفر ۹۰ دقیقه ایستاده تشویقش کردند، بازی را نبرده و تیم کاشیما که در شایستگی‌اش تردیدی نیست باید جام قهرمانی را در ورزشگاه ما بالای سر ببرد؟ هزار پرسش بی‌جواب در ذهنم شکل گرفته و به چیزهایی فکر می‌کنم که شاید بعد بازی ذهن شما را هم درگیر خودش کرده باشد. در فضایی که همه عمیقا ناراحت هستند اما یک چیز آدم را بی‌نهایت خوشحال می‌کند و مرهمی است بر از ‌دست دادن جام. شاید باورتان نشود اما پس از سوت داور عمانی، هواداران پرسپولیس غوغایی به پا کردند. اول برانکو و شاگردانش را تشویق کردند که مردانه جنگیدند و بعد کاشیما را ستایش کردند که در یک جدال جوانمردانه صاحب جام قهرمانی آسیا شد. همه اینها در کنار پرسش‌هایی که در ذهن دارم از جلوی چشمم می‌گذرد و ته دلم شاد می‌شود از اینکه می‌بینم بازیکنان پرسپولیس وسط زمین با مربی خود خلوت کرده‌اند و لابد با هم وعده و قول و قرار می‌گذارند برای فصل جدید که با پنجره باز سرانجام طلسم جام آسیایی را بشکنند و این جمعیت وفادار را خوشحال و سرمست کنند.

۱- ‌گفتم پنجره بسته؟ راستی چه کسی مقصر بسته شدن این پنجره بود؟ مقصر این خسارت بزرگ کیست؟ مهدی طارمی یا علی اکبر طاهری که شبانه زنگ زد به طارمی که قراردادش با ریزه اسپور را نیمه کاره رها کند و به تهران بیاید؟ به راستی مقصران این فاجعه که اکنون پرسپولیس چوب نداشتن بازیکن را خورده کجایند؟ آیا وجدان‌شان لااقل برای یک لحظه درد نمی‌گیرد که عامل از دست رفتن این جام بی‌شک اگر آنها نباشند، سهم‌شان از این ماجرا خیلی زیاد است؟

۲- ‌بگذریم از مقصر اصلی شکست؛ هواداران پرسپولیس آنقدر زیبا و قشنگ ایستادند و تیم‌شان را تشویق کردند که همه شرمنده شدند؛ هم مسوولانی که قدر این سرمایه عظیم را که نمی‌دانند هیچ، بلکه برای سیاسی‌کاری هم که شده بلد نیستند از ظرفیت بزرگ فوتبال بهره ببرند و هرگاه که اتفاقی مثل فینال آسیا پیش می‌آید، خودی نشان می‌دهند و به بهانه‌های مختلف جلو می‌آیند و خودشان را پرزنت می‌کنند.

۳- ‌از اصل موضوع غافل شدم؛ داشتم به دلایل از دست رفتن جام فکر می‌کردم. یک لحظه ذهنم سر خورد به حدود ۱۰ سال قبل که همراه سپاهان به ژاپن رفته بودم. اگر از این زاویه دو تیم فینالیست را مقایسه کنیم، در ۱۰ سال اخیر سه دوره که هیچ، عین ۱۰ دوره را باید می‌بردند با آن مردم سختکوش و با آن امکانات توسعه یافته و پیشرفته. پرسپولیس ما مقابل تیمی از ژاپن بازی کرد که نه دغدغه زمین تمرین دارد، نه سرمربی تیم ملی کشورشان با تیم باشگاهی لج و لجبازی می‌کند و نه هزار و یک مشکلی را که ما در فوتبال داریم آنها درک می‌کنند.

۴- ‌مهدی تاج را می‌بینم؛ از خودم می‌پرسم آیا فدراسیون فوتبال ایران باید دست او باشد یا هزار و یک جوان تحصیل کرده و عاشق فوتبال که تجربه‌های بزرگی از مدیریت در عرصه‌های مهمتر از فوتبال دارند. مهدی تاج را می‌بینم و از خودم می‌پرسم راستی غایب این جشن بزرگ کارلوس کی‌روش بود که به خاطر لجبازی با برانکو فینال آسیا را از نزدیک تماشا نکرد. از خودم می‌پرسم با قانون بازنشستگان، بعد از مهدی تاج کسی بر سر کار می‌آید که بتواند این فضای غبار‌آلود و پر از اختلاف و تشنج را در فوتبال مدیریت کند یا باز همان‌ آش است و همان کاسه.

۵- ‌صدای آتش‌بازی و فواره‌های نور که برای جشن قهرمانی تدارک دیده شده مرا از فکر و خیال بیرون می‌آورد. دوباره به ورزشگاه نگاه می‌کنم که چقدر زیباست و مردمی که تفریح آنچنانی ندارند چقدر از این معرکه لذت می‌برند و دلشان نمی‌آید که ورزشگاه را ترک کنند. آتش‌بازی که تمام می‌شود، دوباره برمی‌گردم به خیالات و تنهایی خودم و پرسش‌های بی‌جواب مقابلم رژه می‌روند. از خودم می‌پرسم اگر جای برانکو ایوانکوویچ بودم، با علم به بسته بودن پنجره، مقابل محسن مسلمان می‌ایستادم و او را در فهرست مازاد می‌گذاشتم یا نه؟ آیا برای ماندن فرشاد احمدزاده به این بازیکن متوسط التماس می‌کردم؟ آیا جدایی بازیکن باکیفیتی مثل وحید امیری در شرایطی که باشگاه نیاز مبرم به او داشت سوء مدیریت نیست؟

۶- ‌پرسپولیس در سه سال اخیر بهترین دوران خود طی این هجده دوره لیگ را می‌گذراند و همه این موفقیت‌ها را مدیون مردی به نام برانکو ایوانکوویچ است که هر روز در اردوگاه تمرینی پای کارش ایستاده و هیچ وقت ندیدیم که برای مرخصی به کرواسی برود و دیرتر از قول و قرارش برگردد. او عاشقانه شغلش را دوست دارد و نتیجه کارش را هم تا امروز دیده است. اگر همه مربیان ما مثل برانکو عاشق فوتبال بودند، اگر به رغم بسته بودن پنجره جلوی بازیکنی که سر میز ناهار زیر ظرف غذا می‌زند که چرا در ترکیب نیست می‌ایستادند، بی‌شک فوتبال ما وضعیت بهتری داشت. پرسش‌های ذهن من ناتمام است اما زمان بسته شدن صفحه روزنامه اجازه نمی‌دهد که از ورزشگاه بیش از این بنویسم. فقط می‌توانم بگویم که یکبار دیگر این مردم نشان دادند که چقدر خوب فوتبال را می‌فهمند و میان کار خوب و بد فرق قایلند؛ اگرچه پرسپولیس قهرمان نشد و جام از دست ما رفت اما نه کسی پرخاشگری کرد، نه مربی و بازیکن ناسزا شنیدند و نه به کسی آسیبی رساندند. در فضایی که تقریبا ۱۰۰ هزار مرد ناراحت در ورزشگاه بودند، مراعات زنان اندکی را کردند که به ورزشگاه آمده بودند. نشان دادند که همه آن ذهنیت‌هایی که در موردشان وجود دارد پیش‌داوری است. به امید فینالی که با خانواده‌هایمان به ورزشگاه برویم و بالا بردن جام توسط یک تیم ایرانی را همگی جشن بگیریم. زنده باد فوتبال، زنده باد هواداران فوتبال.