افزایش انتقادهای تل‌آویو از چین

رسانه لبنانی در گزارشی نوشت که هر زمان تنشی در روابط چین و رژیم صهیونیستی ایجاد می‌شود، محافل رسانه‌ای اسرائیل بار دیگر به «گتوی تیانچیائو» در شانگهای اشاره می‌کنند؛ محله‌ای که در دهه ۱۹۳۰، حدود ۲۰ هزار یهودیِ گریخته از آزار نازی‌ها در آلمان، اتریش و لهستان را در خود جای داد.

دلیل اصلی بقای این جمعیت در شانگهای آن بود که تمرکز ژاپنِ اشغالگر بر حفظ سلطه بر چین بود نه بر یهودیان. اگرچه اتحاد ژاپن و آلمان موجب شد نیروهای ژاپنی در سال ۱۹۴۱ یهودیان را در گتوها محصور کنند، اما آنان را نابود نکردند. با سقوط توکیو در جنگ جهانی دوم، یهودیان باقی‌مانده نیز عمدتا از چین به آمریکا، کانادا و استرالیا مهاجرت کردند و امروز هیچ‌یک از حدود دو هزار یهودی ساکن شانگهای از نسل آن مهاجران اولیه نیستند.

به نوشته الاخبار، بازخوانی این روایت تاریخی از سوی رسانه‌ها و محافل سیاسی در اراضی اشغالی، در شرایطی صورت می‌گیرد که تل‌آویو در ماه‌های اخیر لحن انتقادی خود نسبت به پکن را تشدید کرده است؛ اقدامی که همزمان، حامل پیام اعتراض است و در عین حال امکان بازگشت به «روابط ویژه دو طرف طی دهه‌های گذشته» را نیز باز می‌گذارد.

به باور گزارش، تل‌آویو تلاش دارد یادآوری کند که رژیم صهیونیستی، چین و روسیه زمانی در یک چارچوب ژئوپلیتیکی مشترک قرار داشتند که ریشه آن به دوره میان دو جنگ جهانی بازمی‌گردد؛ دوره‌ای که یهودیان در تحولات جنگ‌ها نقش‌آفرین بودند. هرچند مسیر روابط پکن و مسکو با غرب بعدها به دلیل اختلافات ایدئولوژیک و منافع ملی از هم جدا شد، اما روابط چین و اسرائیل، برخلاف آن مسیر، با وجود فراز و نشیب‌ها، هرگز به‌طور کامل دچار گسست نشد.

این گزارش می‌افزاید روابط دو طرف پس از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بار دیگر گرم شد و چین نیز چارچوب عمل‌گرایانه روابط با آمریکا را که توسط هنری کیسینجر در دهه ۱۹۷۰ تدوین شده بود، پذیرفت؛ چارچوبی که بر تبدیل چینِ فقیرِ آن زمان به شریک تجاری مهم واشنگتن در ازای بی‌طرفی پکن در مقابل اتحادهای ضدغربی استوار بود.

در دهه‌های اخیر، چین به‌طور سنتی از آرمان فلسطین حمایت سیاسی کرده و در شورای امنیت به نفع آن رأی داده است؛ هرچند به دلیل وتوی دائمی آمریکا علیه قطعنامه‌های ضداسرائیلی، پکن همیشه می‌دانست که این حمایت عمدتا نمادین است و عملا مانعی برای روابط اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌هایش در اراضی اشغالی محسوب نمی‌شود. تحولی که اکنون برجسته شده، تغییر لحن رسانه‌ها و محافل سیاسی اسرائیل نسبت به چین است؛ از جمله طرح این ادعا که پکن ممکن است از سرمایه‌گذاری‌های خود علیه تل‌آویو بهره‌برداری کند.

الاخبار منشأ اعتراض‌های اخیر اسرائیل را ظن تل‌آویو نسبت به کمک چین به دشمنانش، از طریق ارائه فناوری تسلیحاتی در مناطقی همچون یمن، یا احتمال نقش‌آفرینی پکن در هر جنگ آینده با ایران معرفی می‌کند. این گزارش تأکید دارد فراتر از موضوع فلسطین، گذرگاه‌ها و آبراه‌های تحت کنترل یمنی‌ها برای چین اهمیت استراتژیک دارند؛ زیرا بخش بزرگی از صادرات کالا و همچنین نفت وارداتی پکن از خلیج فارس از این مسیرها عبور می‌کند.

اگر ادعاهای تل‌آویو صحت داشته باشد، به تعبیر رسانه‌های اسرائیلی، پکن اکنون برخلاف دهه‌های گذشته که از ارسال سلاح‌های مؤثر به دشمنان اسرائیل خودداری می‌کرد، به شکلی مؤثر علیه تل‌آویو وارد عمل شده است. با این حال، سفارت چین در تل‌آویو در ژانویه گذشته گزارش وب‌سایت اسرائیلی آی‌۲۴ را که به نقل از منابع آمریکایی مدعی شده بود چین قطعات هدایت‌کننده موشکی در اختیار جنبش انصارالله یمن قرار داده تکذیب و آن را «مخرب» توصیف کرد.

الاخبار می‌نویسد این تغییر لفاظی، حاکی از دگرگونی مهم در نگاه اسرائیل به چین است. تل‌آویو تا پیش از این، پکن را «شریکی بسیار ارزشمند» تلقی می‌کرد و همواره از همسویی با انتقادات آمریکا علیه چین پرهیز داشت. اما بنا بر گزارش رسانه آمریکایی GNS، تعادل روابط دو طرف پس از وقایع هفتم اکتبر و جنگ پس از آن از میان رفت؛ دوره‌ای که چین بارها از سیاست‌های اسرائیل در غزه انتقاد کرد، به قطعنامه‌های شورای امنیت که حماس را محکوم می‌کرد اعتراض نشان داد و اسرائیل را به «مجازات جمعی» فلسطینی‌ها متهم ساخت.

این رسانه همچنین گزارش داده است که سفیر رژیم صهیوینستی در آمریکا نسبت به «نشانه‌های نگران‌کننده» حمایت چین از ایران هشدار داده است؛ حمایتی که به گفته او فراتر از انتقال فناوری نظامی دفاعی به متحدان تهران در منطقه است. طبق ادعاهای مطرح شده، ارتش رژیم صهیونیستی در غزه سلاح‌ها و تجهیزات ضدتانک ساخت چین یافته است که از طریق مسیرهای مرتبط با ایران وارد شده‌اند. دولت آمریکا نیز ۱۵ شرکت چینی را به اتهام تأمین قطعات الکترونیکی نظامی برای حماس و انصارالله در فهرست سیاه قرار داده است.

الاخبار در پایان می‌نویسد: افزایش سلطه آمریکا بر خاورمیانه به زیان منافع چین است؛ به‌ویژه در آبراه‌های حیاتی که واشنگتن می‌تواند از آنها برای اعمال فشار یا حتی قطع مسیرهای صادرات و واردات چین استفاده کند. این موضوع درباره روابط تجاری نیز صادق است؛ زیرا کنترل کامل آمریکا بر شبکه‌های حیاتی به آن اهرم فشار بیشتری علیه پکن می‌دهد.