چه سرنوشتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟
هنوز هیچ کدام باورمان نشده است. باورمان نشده است که اردیبهشت سال۱۴۰۰ پلیس پدرومادر بابک خرمدین را به جرم قتل فرزندشان بازداشت کرد. بعد آن فیلم‌های دوربین مداربسته منتشر شد و بعدش ماجرای قتل فرزند و دامادشان که همه ایران را مبهوت خودش کرد. از آن طرف هم دستی مادرش شوک بیشتری به جامعه داد؛ آن قدرکه جامعه شناسان و روان شناسان هم از تحلیل این واقعه عاجز شده بودند.

درنهایت این پرونده با ایست قلبی و مرگ پدر در زندان تمام شد، اما درواقع همه چیز تازه شروع شده بود. بعد از مرگ اکبر خرمدین، پدر بابک و متهم ردیف اول پرونده،  حالا مادر بابک مانده است و پرونده بلندبالایی که به ناچار باید به تک تک سؤال‌های دادگاه درباره آن پاسخ دهد.

او پس از مرگ همسرش حرف‌های تازه‌ای زده و گفته از زندان خسته شده است و دیگر تحمل آنجا را ندارد. گفته است که اگر با شوهرم همکاری نمی‌کردم، من را هم به قتل می‌رساند. گفته کارش این بوده که قرص‌ها را حل می‌کرده و داخل غذا یا نوشیدنی بچه هایش می‌ریخته است. پدر بابک، اما سعی کرد از خودش دفاع کند. تلاش کرد هرطوری که دلش می‌خواهد این قتل‌ها را توجیه کند.

خرمدین

مثلا گفته بود آرزو، دخترش، در این مدت سرکش شده بود و به مادرش می‌گفت که بعد از مرگ پدرم حقوقش به من می‌رسد و به تو نیز حقوق کمی می‌دهم که بتوانی زندگی کنی، ولی بیشتر پول را خودم برمی دارم. ادعایی که در صورت صحتش هم توجیه عاقلانه‌ای برای قتل فرزند محسوب نمی‌شود. او حتی برای اینکه جلب ترحم کند، گفته بود دخترش اعتیاد به موادمخدر گل و هروئین پیدا کرده بود، اما طبق تحقیقات پلیس، گویا دختر خانواده حق السکوت می‌خواسته است.

داماد این خانواده نیز به دلیل اختلاف با دختر، چندبار از طرف پدر خانواده نصیحت شده، اما گویا پند‌ها کارساز نبوده و درنهایت به منزل دعوت شده است. آن‌ها داخل غذایش سم می‌ریزند و او را قطعه قطعه می‌کنند. دختر پس از مدتی دچار عذاب وجدان می‌شود. زیرا هم دست قتل همسرش بوده است. او از پدرش حق السکوت درخواست می‌کند و درنهایت این امر موجب می‌شود دختر را نیز به همین روش از سر راه بردارند و به قتل برسانند.

همسر اکبر خرمدین که به اتهام معاونت در قتل پسر، دختر و دامادش در زندان است، در روز‌های گذشته با حضور در دادسرای جنایی تهران آخرین دفاعیاتش را ارائه داد. او بار دیگر مدعی شده که در قتل پسر و دختر و دامادش نقشی نداشته است، ولی معاونت در قتل‌ها را قبول دارد: «شوهرم آن‌ها را می‌کشت و اجساد را مثله می‌کرد و داخل سطل زباله می‌انداخت و من هم کمکش می‌کردم.»