مثل همیشه آه ماند و افسوس، مثل همیشه یک تیتر تکراری و البته آزاردهنده که فقط جای عددش عوض می‌شود؛ 32 سال، 36 سال، 40 سال، 44 سال. اعداد برای ما شده‌اند وسیله حسرت خوردن. اصلاً ما را چه به المپیک، باید سال‌ها قبل راه خودمان را از المپیک جدا می‌کردیم؛ چه با بازیکنانی نظیر مهدوی‌کیا، کریم باقری، ادموند بزیک، جواد نکونام، ناصر محمدخانی، حمید درخشان، خداداد عزیزی و چه با مهدی ترابی و روزبه چشمی و میلاد محمدی؛ سرنوشت ما نرفتن به المپیک است. مربی داخلی و خارجی ندارد، مربی باتجربه و جوان ندارد، تا بوده؛ سرنوشت، حکم به حذف ما داده است.

***

در این دوره اما ماجرا به یکی دو سال پیش برمی‌گردد جایی که علی کفاشیان حکم مدیر تیم امید را به حبیب کاشانی داد - یا به قول برخی‌ها تیم را «کنترات» به کاشانی تحویل داد - و مدیرعامل پیشین باشگاه پرسپولیس هم روی زلاتکو کرانچار به عنوان گزینه سرمربیگری انگشت گذاشت. کاشانی که در زمان مدیریتش در باشگاه پرسپولیس حکم به اخراج کرانچار داده بود این بار سراغ او رفت تا سکان هدایت تیم امید را به این مربی بدهد غافل از اینکه وزارت ورزش و جوانان کرانچار را رد می‌کند. بهانه آنها هم استفاده کرانچار از «آب‌های خاص» بود و اینگونه بود که کاشانی عطای حضور در تیم امید را به لقایش بخشید و گفت با این شرایط که به نظرش اهمیت داده نمی‌شود، لزومی ندارد در این سمت بماند. «معلم ساده شورای شهر» اما پس از مذاکره با کفاشیان بار دیگر بازگشت و این بار محمد خاکپور را به عنوان گزینه سرمربیگری پیشنهاد داد.

خاکپور که رفتار و منش خوبی دارد از یک فاکتور مهم بی‌بهره بود و آن هم تجربه بود. او در استیل‌آذین و فولاد روزهای خوبی را پشت سر نگذاشته بود اما در نهایت هدایت تیم امید را در 25 آذر سال 93 برعهده گرفت تا بلکه ما را به رویای‌مان برساند. رویایی که هرگز به واقعیت تبدیل نشد.

***

امکانات مناسب، برگزاری چند اردو در چند کشور اروپایی و آسیایی استارت کار تیم امید برای حضور در المپیک 2016 بود. کاشانی خوب برای تیم خرج می‌کرد و از «خیّرین» هم کمک می‌گرفت، «خیّرینی» که با وجود مشخص بودن نامشان، کسی متوجه نشد رسماً چه کسانی هستند و کاشانی هم نامی از آنها نبرد. حتی طبق اعلام وزارت ورزش برخی پول‌ها هم به حسابی نامشخص رفت که البته بحث درباره آن در این مقال نمی‌گنجد.

قهرمانی در مسابقات غرب آسیا خیلی‌ها را به این تیم امیدوار کرد اما «استعفای فرودگاهی» خاکپور همه را در بهت فرو برد. در این میان بیشترین سهم بهت و حیرت از آن کاشانی بود که در فرودگاه امام خمینی (ره) متوجه این موضوع شده بود. فدراسیون فوتبال نه تنها با خاکپور قراردادی امضا نکرده بود بلکه در یک بند قرارداد آورده بود که خاکپور هر زمانی علیه فدراسیون مصاحبه کند، باید دو برابر مبلغ قراردادش را غرامت بدهد. این بند که خاکپور از آن به عنوان «بند توهین‌آمیز» یاد کرده بود زمینه رفتن او را فراهم کرد.

خاکپور هم مثل کاشانی، رفت و برگشت با این امید که علاوه بر حذف آن «بند توهین‌آمیز» قرارداش را هم امضا کند اما امروز که 3 بهمن سال 94 است و تیم امید هم حذف شده هنوز امضای خاکپور روی برگه قراردادش نچرخیده است. آیا اگر یک مربی خارجی (مثلاً وینگادا) سرمربی تیم امید باز هم فدراسیون به خودش اجازه می‌داد اینگونه رفتار و سرمربی تیم را بدون قرارداد روانه مسابقات انتخابی المپیک کند؟ از این فدراسیون چه انتظاری می‌توان داشت وقتی روز اول با وینگادا قرارداد بست اما تا روز آخر هم با خاکپور قرارداد نبست تا این مربی به دلیل آنچه «بی‌صداقتی رئیس فدراسیون فوتبال» نامیده بود در مراسم بدرقه تیم امید حاضر نشود. حبیب کاشانی هم که تیم را تماماً در اختیار داشت، نتوانست کاری برای این موضوع انجام دهد.

***

دعواهای همیشگی در فوتبال ایران این بار هم تکرار شد. «مایلی‌کهن» مدیر فنی تیم امید علیه سرمربی تیم ملی بزرگسالان حرف می‌زد و مدیر ورزشی تیم بزرگسالان، کادرفنی امیدها را به باد انتقاد می‌گرفت. اعضای کادرفنی دو تیم مدام علیه هم موضع می‌گرفتند و گویی این وسط چیزی به نام «منافع ملی» وجود نداشت. کفاشیان هم هر بار وعده می‌داد که جلسه تعاملی بین کی‌روش و خاکپور برگزار می‌کند اما این وعده هیچ‌گاه محقق نشد تا رئیس فدراسیون هم نتواند نقش میانجی را بازی کند. کی‌روش هم که قرار بود نقش سوپروایزر را ایفا و بر تیم‌های پایه‌ای نظارت کند کلاً کنار کشید و تنها به دیدن دو بازی تیم امید در قطر اکتفا کرد.

***

تیم امید از همه چیز و از همه جا ضربه خورد و خودش هم به خودش ضربه زد. حالا ما مانده‌ایم و یک قصه تکراری با نسلی که می‌توانست المپیکی شود و نشد، با تیمی که با تلاش مسئولان فدراسیون و مسئولان تیم می‌توانست آزمون و جهانبخش و عزت‌اللهی را هم در اختیار بگیرد؛ درست مثل, ژانگ یونینگ، بازیکن 19 ساله تیم ویته‌سه هلند که در ترکیب تیم امید چین در این رقابت‌ها حضور داشت، درست مثل یویا کوبو، مهاجم تیم امید ژاپن که در تیم یانگ بویز در سوپرلیگ سوئیس مشغول بازی است و درست مثل تاکومی مینامینو که در بوندسلیگای اتریش حضور دارد.

***

مثلث وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و تیم مدیریتی تیم امید می‌توانست خیلی بهتر از اینها کار کند، می‌توانست تدبیر بهتری به خرج دهد اما افسوس و صد افسوس... ما عادت کرده‌ایم به ناکامی در رده امیدها، عادت کرده‌ایم به تعامل نکردن با هم، عادت کرده‌ایم به جنگ با هم، عادت کرده‌ایم به حسرت خوردن و دردی کهن از جنس نرفتن به المپیک، عادت کرده‌ایم به بی‌تدبیری؛ این سرنوشت ما از روز ازل بوده و شاید هم تا ابد.