خاک پایتان توتیای چشمانمان

گروه سیاسی- به گزارش افکارنیوز، درست در همان روزها و ماهها و سالها ولی بودند افرادی که مراقب ترس و ناامنی ما باشند...بودند انسانهایی که مقابله با تحریم و دشمنی کنند...بودند اشخاصی که با مال و جانشان از ناموسشان دفاع کنند...

آنهایی که با یک ندای هل من ناصر ولیّ زمانشان، "خمینی کبیر" به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافتند و تا پای جان از خاکشان مراقبت کردند؛ تا یک وجبش هم حتی به دست نامردان و نامحرمان و نااهلان نیفتد.

همان‌هایی که خیلی معمولی بودند.. همان‌هایی که کار خاصی نکردند، فقط از یکسری لذتها گذشتند، از برخی وابستگی ها و دلبستگی ها رها شدند، تا وابسته و دلبسته کسی بشوند که هیچ وقت رهایشان نمیکند... همان‌هایی که در راه معشوقشان، دست دادند...پا دادند...سر دادند...چشم دادند...

همان‌هایی که جانباز راه عشق شدند و آزاده از اسارت دنیای فانی...همان‌هایی که شیمیایی شدند...موجی شدند...همان‌هایی که جسمشان را دادند، تا روحمان اسیر نشود...همان‌هایی که دنیایشان را دادند تا آخرتشان آباد شود

و حالا...

سال‌های زیادی از آن زمان میگذرد! خیلی‌ها "اسیر" شدند و "آزاد" برگشتند؛ خیلی‌ها "جانباز" شدند و نشانه‌ای شدند مجسّم از حس و حال آن روزها و سختی‌هایش؛ خیلی‌ها "مفقودالاثر" شدند و داغشان ماند بر دل خانواده‌هایشان؛ و عدّۀ زیادی هم "شهید" شدند...رفتند و به معشوقشان رسیدند؛ پله ها را چند تا یکی بالا رفتند و جلو زدند و بردند.

این روزها چقدر محتاج آمدنشان هستیم...چقدر دلهای زنگار گرفته و قلبهای پر از گرد و غبار گناهمان نیازمند نسیمی از جانب روحهای آن لاله‌های پرپر است...چقدر روح‌های اسیر شده در وابستگی و دلبستگی‌های مادی و دنیوی‌مان، بی نیازی آنها را طلب میکند!

ممنونیم که هرچند وقت یکبار می‌آیید و به ما سر میزنید...اصلاً دقت کرده‌اید که چقدر به وقت می‌آیند و حال دلمان را خوب میکنند! دقیقا همان وقت‌هایی که درگیریم...که ذهنمان خسته است، که داغانیم، که نمیدانیم چِمان است!...همان وقت‌ها ناگهان سر میرسند و آب و جارو میکنند کوچه های بی رنگ و لعابمان را!

چه مادران شهیدی که به عشق "بوی پیراهن یوسف"تان می‌آیند! چه پدران شهیدی که برای "بوسیدن روی ماه"تان سر می‌رسند! چه خواهران و برادران و همسران و فرزندانی که به عشق "یه پلاک که بیرون زده از دل خاک" به استقبالتان می‌آیند!

دست ما را هم بگیرید...مغز و قلب و روح و دل و جانمان را سیراب کنید از دم مسیحایی تان..ما را تنها نگذارید! حتی اگر روزی یادمان برود که چه کارها کرده‌اید و از چه چیزها گذشته‌اید تا ما به اینجا برسیم!

ما را هم با خود ببرید..

صفورا ترقی